از زمان مارکس و انگلس، دانشمندان علوم سیاسی بحث در مورد اهمیت نسبی فرهنگ ساختارهای اقتصادی در تعیین رفتار انسان و سازماندهی جامعه را ادامه بودند.در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، اقتصاددانان ایتالیایی، گائتانو موسکا(۱۸۵۸-۱۹۴۱)و ویلفردو پارتو(۱۸۴۸-۱۹۲۳)، تحلیل مارکس مبنی بر اینکه جامعه توسط نخبگان اداره میشود را تکرار کردند، اما آن ها این موضوع را هم دائمی و هم طبیعی میدانستند.