سایت خبری پرسون- زبانی که یک ملت با آن صحبت میکند، تا حدود زیادی سازنده دنیای فکری آن ملت، یکی از وجوه تمایزش با دیگر ملتها و قوامدهنده فرهنگ و بخشی از هویت آن ملت است.
تا جایی که کافیست زبان تغییر کند تا فرهنگ نابود شود و هویت صاحبان آن فرهنگ به چیز دیگری تبدیل شود.
اتفاقی که میتوانست برای فرهنگ ایرانی و هویت ما ایرانیان هم بیفتد اگر بزرگمردی مثل فردوسی، بهترین دوران زندگی و ثروت پدریاش را صرف نوشتن شاهنامه نمی کرد.
شاهنامه فردوسی جزء آثار تراز اول ادبیات جهان و اثری بینظیر در گونه حماسیست، این بینظیری از آنجا نشات میگیرد که آثار حماسی دیگر کشورها تنها شامل یک ماجراست اما شاهنامه مجموعه داستانهایی که در طول قرنها بر ملت ایران گذشته را روایت میکند.
داستان رستم و سهراب به گواه صاحبنظران قوام یافته ترین داستان در نوع خود و داستان کاوه آهنگر تنها انقلاب مردمی یاد شده در ادب حماسی جهان است. فردوسی بزرگ با تسلط کامل برزبان و اشراف کامل بر روح حماسه، تمام ریزهکاریهای خلق یک شاهکار ادبی را رعایت کرده و هدیه ای ارزشمند به فرهنگ و ادب جهان ارزانی داشته است، اما ارزش شاهنامه برای ما ایرانیان به جنبه ادبی و هنری محدود نمیشود چرا که بعد از سقوط ساسانیان و از بین رفتن قدرت سیاسی و نظامی ایران بیم آن بود که فرهنگ و زبان ایران، سرنوشتی را پیدا کند که مصر باستان با آن شکوه و عظمت نتوانست از آن رهایی یابد، از طرفی رواج گویشهای متفاوت در ایران بدون یک زبان رسمی فراگیر خطر دیگری بود که میرفت قند پارسی را در خود ذوب و یک جهان را از شیرینیش محروم کند، اما همریشه نبودن با زبان عربی که زبان قدرت بود وپایمردی و فداکاری بزرگمردی مثل فردوسی جلوی این اتفاق تلخ را گرفت.
حکیم توس با سرودن شاهنامه باعث شد میراث فرهنگی ما که تا آن زمان به طور شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده بود، به صورت مکتوب درآید و ازنابودی نجات پیدا کند و از سویی گویش خراسان که او با آن نوشته بود رفتهرفته بر اثر محبوبیت شاهنامه به گویش رسمی و عامل وحدت اقوام ایرانی تبدیل شود.
بهجاست امروز25 اردیبهشت که به بزرگداشت او و پاسداشت زبان فارسی اختصاص یافته است را بهانه کنیم و نگاهی کنیم به برخوردمان با گنجینهای که او بهای گزافی برایش پرداخته است و ببینیم آیا از این در گرانبها درست استفاده میکنیم؟ آیا واژههایی که از زبانهای دیگر وارد گفتارروزمره مان میکنیم مشابه فارسی ندارند؟ آیا ساختار دستوری زبانمان را به حد کفایت میشناسیم؟آیا روی بایدهای و نبایدهای درست گفتن و درست نوشتن به اندازه کافی تاکید داریم آیا داراییهای ارزشمند و غرورآفرینی که این زبان در اختیارمان گذاشته را به فدری که لازم است می شناسیم؟ چقدر برای فرهنگمان، افکارمان و آنچه به ما هویت داده، یعنی زبان فارسی ارزش قائلیم؟ اگر پاسخهایمان به این پرسشها رضایت بخش بود که هیچ، اگر نبود به مردی که هر چه داشت فدا کرد فکر کنیم و بیبهانه در راه اصلاح خودمان گام برداریم.
نویسنده: شیوا شاکری