به گزارش سایت خبری پرسون از کردستان، شاهنامه فردوسی تا سالهای بسیاری در آواز ایرانی غریبه بود. البته که نقالی و ارائه فرمهای دیگری از این اثر ژرف در ایران قدمت بالایی دارد، اما آنچه امروز بهعنوان آواز ایرانی شناخته میشود و آثار صوتی بهجامانده از 130 سال پیش تاکنون نشاندهنده غریبگی خوانندگان موسیقی ایرانی با این کتاب است.
در همین حوالی اما خوانندهای نامدار نفس میکشد که برای ارائه آثار حکیم توس در حد و اندازهای قابلاعتنا کوشش بسیار کرده است.
شهرام ناظری شوالیه آواز ایرانی اولین خواننده در چند دهه گذشته است که کلام فردوسی را وارد آواز کرد و بر اجرای آثار او راستقامتانه ایستاد.
حالا به نظر میرسد سنتی که او بنیان نهاده طرفداران بیشتری در میان خوانندگان ایرانی پیدا کرده است. فردوسی و کلامش دیگر در این جمع غریبه نیستند و کارهای تازهای بر روی آثار او در مسیر انجامند. با شهرام ناظری درباره شاهنامه فردوسی، اهمیت این اثر بزرگ و بایستههای شاهنامهخوانی در آواز ایرانی گفتوگو کردهایم. شرح این گفتوگو بهاحتمال برای پویندگان راه اجرای آثار ابوالقاسم فردوسی و آثاری از این جنس راهگشاست:
موسیقی ایرانی دستکم از زمانی که امکانات صوتی اجازه تحلیل و بررسیاش را داده، ارتباط تنگاتنگی با ادبیات این سرزمین داشته است. توجه به شاهنامه فردوسی را در این مسیر چطور ارزیابی میکنید؟
موسیقی دریای بزرگی از مفاهیم و سوژهها است، اما گاهی برخی از رویدادها و مسائل تاریخی باعث میشود تا اهالی این هنر از همه توانمندیهای موسیقی و البته شایستگیهای خودشان استفاده نکنند یا بهتر بگویم نتوانند استفاده کنند. در این اوضاعواحوال است که ادبیات میتواند راه را برای موسیقیدانها باز کند. تصور کنید در اوضاعی که بیانگیزگی بر روح و جان اهل موسیقی غلبه کرده است و شاهنامه فردوسی به رویش گشوده میشود با چه گنجینهای مواجه میشود؟ او درواقع با دنیایی از مفاهیم عمیق و ترکیبهایی از کلام و واژه لبریز از ویژگیهای موسیقایی مواجه میشود و دریچهای گسترده را بهسوی موسیقی، اهالی آن و علاقهمندان به آن میگشاید حتی اگر اثری که تولید و تصنیف شده کلام هم نداشته باشد.
غیر از موارد فنی و تکنیکی چه موارد مفهومی هستند که باعث میشود کار بر روی اشعار این حکیم برایتان اهمیت داشته باشد و تا این حد برای ارائه کلامش بکوشید؟
من سالهای سال اشعار فردوسی را خواندهام و با این مرد بزرگ نشست و برخاست داشتهام. از رهگذر همین همنشینیهاست که میگویم تااندازهای اعجازش را دریافتهام. شعر او را هنرستان بزرگی از گنجینههای عظیم هنر بشری میدانم که میتواند رودرروی مخاطب قرار بگیرد. این اقیانوس ژرف فقط مربوط به کلام و موسیقی نیست، بلکه میتوان در آن تاریخ و جامعهشناسی و روانشناسی و نقاشی و حتی سینما را دید. آموزههایی نظیر اخلاق و عرفان در شاهنامه متجلی میشود و حیف است با آنها دمخور نبودن. بدون غلو فکر میکنم هر آنچه در جهان ما امکان به تصویر کشیده شدن و موجود بودن دارد در شاهنامه دیده میشود.
برویم سراغ بایستهها. چه مواردی هست که برای هنرمندان موسیقی لازم است تا پس از فراگیری آنها قدم در این راه کمرهرو بگذارند؟
حضور در این راه کار و کوشش بسیار میخواهد. البته به گمان من نمیتوان به پایان این اقیانوس رسید، حتی اگر سالها کوشیده باشی. درهرصورت من فکر میکنم اگر در این زمینه تلاش کنیم و برای رسیدن به منتهای آنچه امکانش هست مجاهدت بورزیم، نهایتاً به جرعهای از این بحر عمیق دست مییابیم و سیراب میشویم. بررسی وجوه ارزشمند و مشخصههای منحصربهفرد شاهنامه را شاید نتوان در یک گفتوگوی کوتاه به تمامیت انجام داد، اما همین اندازه میگویم که شاهنامه در تصویرسازیاش شبیه معجزه است. انسانگرایی این کتاب مربوط به گذشته و تاریخ و رفتهها نیست. در اصطلاح میشود امروزین نامیدش. شخصیت انسانی را بهخوبی روانشناسی میکند و تحلیل اجتماعیاش کاربردی است. اخلاق و شیوه انتخابهای موجود و ممکن یکی از اصول تکرارشونده این کتاب است. بر همین اساس میتوان گفت شاهنامه دنیا و علوم مرتبط با آن را فشرده کرده و از همین رهگذر است که باید گفت چه بهجا صاحبش را حکیم نامیدهاند. حرکت در این مسیر و تلاش کردن تا آنجا که امکانش برای هر انسانی وجود دارد هم دشوار است و هم رهاوردی با خود خواهد داشت، اما به یک شرط و آن اینکه این کار در مسیر خودش و بهدرستی انجام گیرد و آنکس که میخواهد آن را انجام دهد تواناییاش را داشته باشد. از طرف دیگر جنس اشعار فردوسی بهگونهای است که در ژانر حماسی و عرفانی تعریف میشود درحالیکه موسیقی سنتی ایران به شیوه عرفی بیشتر تغزلی است، بنابراین نه شعر فردوسی که اشعار شاعرانی چون سعدی و حافظ بر آن انطباق دارد. به نظر میرسد این موسیقی با شعری از جنس شاهنامه فردوسی که روایت گونه است چندان همراه نیست و به گمان برخی افراد سر سازگاری هم ندارد. اینکه خواننده بتواند از پس ارائه آن مفاهیمی که در شاهنامه نقش محوری را دارند بربیاید، مسئله مهمی است. به نظر میرسد خواندن شاهنامه بهعنوان محتوایی کلامی در موسیقی ایرانی به تخصص و مطالعات گسترده نیاز دارد، بنابراین نمیشود تنها با داشتن صدای خوب یا دانستن ردیف آن را به سرمنزل مقصود رسید. خوانندگی در این عرصه به علومی همچون اسطورهشناسی و تاریخ و آشنایی با فرهنگ ایران باستان نیازمند است. البته آنچه گفتم به این معنا نیست که در طول تاریخ آوازخوانان ایرانی از لحن حماسی بیبهره بودند، اما آنچه در سدههای کنونی با آن روبهرو هستیم هجرت این لحن از موسیقی ایران است.
خود شما آنطور که از تجربههای قبلیتان برمیآید و بارها هم دربارهاش سخن به میان آمده از حدود 26 سالگی در فکر اجرای آثار فردوسی با بیان و قرائتی که درخور پیام و کلام او است، بودهاید. این حس چطور در شما ایجاد شد؟
من برآمده از یک فرهنگ حماسی هستم. در فرهنگ سرزمین کرد، حماسه و عرفان و رزم و بزم در کنار هماند. آنچه حس غرور را در میان ما ایرانیان تقویت میکند، بهراحتی در میان این قوم خالص آریایی قابلرؤیت است. درویشحسن خراباتی از دوستان پدر و مادرم که با خانواده ما رفتوآمد داشت در این زمینه تأثیر زیادی بر من گذاشت. روحیهای سرشار از سلحشوری و عرفان و غنا در فرهنگ ادبیات و موسیقی از ویژگیهای ایشان بود.
آن روز که تصمیم گرفتم در حوزه موسیقی روی اشعار فردوسی کار کنم میدانستم فعالیت در این زمینه نیاز به تواناییهایی دارد بنابراین راه آموزش را آغاز کردم و در مورد اسطورهشناسی و تاریخ و فرهنگ ایران آموختم. علاوه بر این مقامهای مختلف در این مسیر را نیز فراگرفتم. البته کرد بودنم در اینکه حس شاهنامهخوانی را در وجود خود داشته باشم بسیار تأثیرگذار بوده است. من از کودکی تحت آموزش قرار گرفتم و ظرایف ادبیات پارسی را آموختم. درنهایت با آموزش آنچه از آنها یاد کردم این علاقه به نهایت رسید و با علاقه و شوق راه را ادامه دادم.
پس چرا آنقدر دیر به سراغ ارائه آثارتان در این زمینه آمدید؟ سه دهه زمان طولانی برای طی این مسیر نیست؟
قطعاً نه! ببینید! سه دهه قبل میدانستم که هنوز برای حرکت در این مسیر نیاز به مطالب و آموختههایی دارد و در اصطلاح اجازه خواندن شاهنامه در آن دوره از سوی خودم نصیبم نشد، بااینوجود اما با آهنگسازان بزرگ که همدورهام بودند دراینباره گفتوگو کردم. به باور من این شخص هنرمند است که تواناییها و شایستگیهایش را بدون دستورزی و ابهام میشناسد و از حدود و ثغور آنها آگاه است. همین هنرمند همواره این داشته را میسنجد و به بوته آزمایش میگذارد. بنابراین اگر به من کاری پیشنهاد دهند که احساس کنم نمیتوانم از پسش بربیایم و در اصطلاح اهلیت انجام دادنش را ندارم، شایسته نیست اجرایش را بپذیرم. بنابراین اگر هنرمند شناختهشدهای همچون آقای بنان پیشنهاد خواندنش روی اشعار فردوسی را دریافت میکرد بهزعم من انجامش نمیداد، چون میدانست در چه حوزهای و البته تا چه اندازهای اهلیت دارد. شاید دلیل موفقیت این مرد و ثبت شدن نامش در تاریخ معاصر موسیقی ایران همین دانایی و حرکت بر اساس بینشی چنین ژرف بود. صدای خوب در عرصه موسیقی ایرانی وجود دارد؛ نه اینکه نیست اما در پسش باید شعور و جهانبینی و ژرفاندیشی باشد. اگر اینها نباشد اهل موسیقی از درون خالی خواهد شد و همان صدای خوبی هم که دارد به هیچ کاری نخواهد آمد و این حیف است! امروز در عرصه موسیقی ایرانی صداهای خوب کم نیستند، مشکل همان بینش و نگاه است که من نامش را از پس کار برآمدن گذاشتهام. خوانندهای با صدای خوش مدتها کارهای بدی میخواند، درعینحال کار خوبی هم هست که سروصدا میکند، اما دوباره همان مسیر قبلی پیگیری میشود و این داشته (صدای خوب) قدر نمیبیند چون نمیتوانند درک کنند کدام کار را باید خواند و کدام را نباید! شعور هنری دقیقاً یعنی همین. البته این مهم نیاز به چنان قدرت درونی دارد که حتی اگر اثری برای هنرمند و خواننده آورده شد که خود او تشخیص میدهد دغدغه و کارش نیست و ربطی به حوزه شناختی و حسی او ندارد بگوید که من این کار را نمیخوانم و بهتر است بروید سراغ آنها که در این مسیر کوشیدهاند و درزمینه موردنظر شما تخصص دارند.
در حوزه عملی برای رسیدن به آن فرم درخور که میشود شعر فردوسی را بر روی آن بستر ارائه داد چه کردید؟
من در آغاز روی لحنهای فراموششده یا مفقود حماسی بررسیهایی انجام دادم و مدتها در این زمینه فعال بودم. ناخودآگاه بهسوی گذشته و به سمت کارهای باستانی کشش پیدا کردم. نتیجه این فعالیتها موردتوجه قرار گرفتن و تمرکز روی اشعار فردوسی بهعنوان طلایهدار فرهنگ و تمدن ایرانی بود. همانطو ر که پیشتر گفتم در خانوادهای رشد کردم که با ادبیات عجین بود. از سوی دیگر در ایام جوانی شاگردی استاد بزرگ جناب بهزاد کرمانشاهی را انجام دادم. ایشان درزمینه شاهنامه متخصص بود. بنابراین من هم به سمت شاهنامه کشیده شدم و فردوسی در خانهام حضور مستمری داشت. پسرم هم وقتی بنا بود در پایان تحصیلاتش در زمینه آهنگسازی در نیویورک پایاننامهاش را ارائه کند، موضوع فردوسی را انتخاب کرد و هفتخان و سیاوش و بیژن و منیژه و ... پارتیتور او را شامل میشدند. از همان سه دهه قبل که با دوستان آهنگسازم، که از بزرگان این عرصه بودند، صحبت میکردم و پیشنهاد فعالیت روی اشعار حکیم توس را دادم، بیشترشان حضور در اینچنین فضا و کاری را قبول نکردند. البته به آنها حق میدهم چون حضور در این فضا واقعاً گسترده است و ما در عرصه موسیقی ایرانی تجربه قبلی درباره آن نداشتیم. در طول این 120-130 سالی که موسیقی سنتی به این شکل در فرهنگ ما وجود دارد حتی یک کار هم روی اشعار فردوسی انجام نشده بود و انگار فعالان عرصه موسیقی نام فردوسی را از میان شعرایی که میتوان روی آثارشان کار کرد حذف کردهاند. حتی مولانا هم در این عرصه به شکل پررنگی وجود نداشت و البته هنوز هم حضور ندارد. به نظر میرسد 90درصد محتوای اشعار در موسیقی ایرانی را سرودههای سعدی و شاعران تغزلی نظیر او تشکیل داده باشند و اساساً اثری از منظومههای بزرگ و ارجمند شعر پارسی در عرصه موسیقی ایرانی دیده نمیشود. فعالان در موسیقی سنتی انگار بنا به عادت از آنچه در گذشته تجربه شده بهره میگیرند. بنابراین فعالیت روی شعرهای شاهنامه ازآنچه در ابتدا به نظر میرسد سختتر و دشوارتر است. از سوی دیگر به خاطر بزرگی این اثر ماندگار عموم خوانندگان در بیان و لحن شاهنامه گرفتار میشوند و نمیتوان با تکیه بر فرمهای متداول و تصنیفسازیهای رایج کار را پیش برد.
ـحالا که دیگر در آواز رسمی، شما آغازگر مسیر خواندن آثار فردوسی بودهاید، میشود از نیازمندیها سخن گفت. حالا دیگر چهرههایی آمدهاند و میخواهند در این مسیر کار کنند. برای آغاز کار این افراد نیازمند چه داشتههایی هستند؟
به نظر میرسد برای کار روی سرودههای ابوالقاسم فردوسی نیاز به ابداعات و ایجاد تغییراتی است. ظاهراً قالبهای متداول موسیقی ایرانی برای این کار کفایت نمیکنند. همانطور که خواندن سرودههای مولانا در ابتدا برای عموم پذیرفتنی نبود. فعالیت درزمینه شاهنامه هم کار بزرگی است و نیاز به گروهی از ایرانشناسان، زبانشناسان، محققان، اسطورهشناسان و درنهایت حضور هنرمندان درزمینه موسیقی دارد. صرفاً نگاه موسیقایی در این مقال نمیتواند بهطور کامل پاسخگو باشد. چون بخشهای مختلفی در فرمشناسی، بیان، لحن، لهجه و سازبندی در شاهنامهخوانی وجود دارد. ما در گذشته فقط درزمینه نقالی روی اشعار شاهنامه کار کردهایم. در موسیقی سنتی قدم گذاشتن در این زمینه هنوز رایج نیست، بنابراین بهطورجدی باید فعالیت کرد. سالهاست در این زمینه مشغولیم، اما این فعالیتها بهاندازه کاهی است در برابر یک کوه و قطرهای است در میان دریا.
گفتگو: رضا نامجو