به گزارش سایت خبری پُرسون، علیرضا پیروزان نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی نوشت:
میراث حافظ گرچه چندوجهی است، اما دو بُعد اساسی دارد: اول، تأثیر او بر زبان و سنت شعر فارسی؛ و دوم، حضور عمیق او در لایههای فرهنگ ایرانی، از آیین فالگیری گرفته تا موسیقی، خوشنویسی، نقاشی و حافظه جمعی. حافظ از یک سو زبان فارسی را به اوج موسیقایی و ایهامی خود رساند و از سوی دیگر، فرهنگی زنده و پویا در ایران ایجاد کرد. فال حافظ، حضور شعر او در موسیقی و آیینها، و نقش او در حافظه جمعی ایرانیان نشان میدهد که او فراتر از یک شاعر، به نمادی فرهنگی بدل شده است. از این رو، میتوان گفت حافظ صدای رسای فرهنگ ایرانی است؛ صدایی که در پس سدهها، هم مردم عادی و هم نخبگان را به گفتوگو با عشق، آزادی، و حقیقت فرا میخواند.
زندگی و زمانه حافظ
حافظ در شهر شیراز زاده شد و بیشتر عمر خود را در همان شهر گذراند. دوران او با ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی، حملههای مکرر تیموریان و ضعف حکومتهای محلی همراه بود. در چنین فضایی، حافظ با زبانی سرشار از ایهام و استعاره، به نقد ریاکاری و قدرتطلبی پرداخت و در عین حال، آسایش و عشق را بهعنوان راهی برای رهایی و معنا پیش کشید. شیراز در آن دوران یکی از مراکز فرهنگی مهم ایران بود؛ مدارس، کت
میراث زبانی و ادبی
دیوان حافظ متشکل از حدود پانصد غزل، چند قصیده، تعدادی رباعی، دو مثنوی و قطعات پراکنده است. مهمترین ویژگی این دیوان، تلفیق دو جریان عمده شعر فارسی است: شعر عاشقانه که ادامه سنت سعدی و دیگر غزلسراها است، و شعر انتقادی و اجتماعی با طنز و کنایه نسبت به ریاکاری و فساد. زبان حافظ بهظاهر سرشار از ایهام و چندلایگی است، و همین سبب شده که شعر او مورد پسند عامه مردم از هر طیف شود. با این حال، و برای کسی که به ظرایف زبان فارسی مسلط باشد، درک معنای شعر حافظ بدیهی و نهچندان دشوار مینماید. از نظر زبانی، حافظ فارسی را به اوج فشردگی، موسیقی و ایجاز رساند و نشان داد که در غزلی کوتاه میتواند رودی از معانی را جاری کند.
حافظ و هویت ایرانی
حافظ بر شاعران و اندیشمندان پس از خود تأثیر گستردهای گذاشت. بیدل دهلوی و صائب تبریزی، و بسیاری از شاعران معاصر از او الهام گرفته و هر یک به گونهای با شعر حافظ در گفتوگو بودهاند. مفسرین بسیاری همچون بدیعالزمان فروزانفر و قاسم غنی نیز به شرح و بسط اندیشههای او پرداختهاند. فراتر از ادبیات، حافظ جایگاهی منحصربهفرد در فرهنگ ایرانی یافته و بدل به بخشی جداییناپذیر از هویت ایرانی شده است.
او در دورهای میزیست که ایران دچار بحرانهای سیاسی بود، اما شعرش توانست روح جمعی مشترکی برای ایرانیان فراهم کند. در واقع، حافظ نوعی «حافظه فرهنگی» ایجاد کرد که تا امروز ادامه یافته است. غزلهای او بدل به زبان مشترک اقوام ایرانی شد، و نگاه او به عشق، میو رندی، الگوی یک زیباییشناسی مشترک در فرهنگ و ادبیات ایرانزمین شد. یکی از مفاهیم کلیدی در شعر حافظ، «رندی» است. «رند» نزد حافظ کسی است که از ریاکاری و ظاهرگرایی عبور کرده و حقیقت را در «آزادی»، «عشق»، «می» و «خرابات» جستوجو میکند. این رندی به نوعی جهانبینی فرهنگی بدل شد که در برابر فشارهای سیاسی و اجتماعی، راهی برای بقا و نقد فراهم میآورد. همچنین، در فرهنگ ایرانی، رندی حافظ به صورت نوعی طنز و انتقاد اجتماعی تداوم یافته است. برخی از مثلها و تکیهکلامهای روزمره ریشه در غزلهای او دارند.
تأثیرات عظیم او بر فرهنگ و هویت ایرانی در چهار حوزه مهم قابل بررسی است:
الف) فال حافظ: یکی از جلوههای ویژه حضور حافظ در فرهنگ ایرانی، رسم «فال حافظ» است. در شب یلدا، نوروز یا مناسبتهای خانوادگی، دیوان حافظ گشوده میشود تا از آینده یا نتیجه نیت افراد بگوید. این رسم، حافظ را از سطح یک شاعر به سطح یک همراه معنوی در زندگی روزمره ایرانیان ارتقاء داده است. فال حافظ بیش از آنکه یک پیشگویی باشد، تجربهای جمعی است که شعر را به آیین زندگی پیوند میزند.
ب) حافظ و موسیقی: شعر حافظ از دیرباز در موسیقی ایرانی جایگاهی برجسته داشته است. بسیاری از غزلهای او با آوازها و نغمههای سنتی یا مدرن همراه شدهاند. این پیوند شعر و موسیقی، حافظ را به بخشی از فرهنگ شنیداری ایرانیان بدل کرده است؛ به گونهای که حتی کسانی که دیوان او را بهطور کامل نخواندهاند، بسیاری از ابیات او را از طریق آواز و موسیقی میشناسند.
ج) حافظ در آیینها و حافظه جمعی: دیوان حافظ در اغلب خانههای ایرانیان حضور دارد. این حضور، حافظ را به بخشی از حافظه جمعی و هویت فرهنگی مردم بدل کرده است.
د) حافظ و هنرهای تجسمی: غزلهای حافظ الهامبخش خوشنویسها و نقاشها بوده است. نسخههای خطی دیوان او با تذهیبها و خطاطیهای باشکوه، از آثار هنری ارزشمند ایراناند. همچنین نقاشان قاجاری و معاصر، صحنههای شعر حافظ را در تابلوهای خود بازآفرینی کردهاند.
نماد گفتوگوی فرهنگی
حافظ تنها در محدوده فرهنگ ایرانی باقی نمانده، بلکه در ادبیات و اندیشه جهانی نیز جایگاهی ویژه یافته است. در اوان سده نوزدهم، حافظ از طریق ترجمه یوزف فون هامر-پورگشتال به آلمانی، وارد ادبیات اروپا شد و گوته، شاعر و اندیشمند بزرگ آلمانی، با الهام از این ترجمه «دیوان غربی–شرقی» خود را نوشت که در سال ۱۸۱۹ منتشر شد. گوته در مقدمه این کتاب بهصراحت مینویسد که با حافظ «گفتوگویی فراتر از زمان و مکان» دارد.
او چنان شیفته و مجذوب حافظ شد که او را همسخن و استاد معنوی خود دانست. گوته در نامهها و یادداشتهای خود بارها از «حافظ بزرگ» یاد میکند و او را نمونه شاعری میداند که توانسته است مرزهای زمان و مکان را درنوردد.
گوته، حافظ را نه فقط بهعنوان یک شاعر عاشقانهسرا، بلکه بهمنزله نماد «آزادی روح»، «گشودگی به جهان» و «رندی» درک کرد. در دیوان غربی–شرقی، گوته بارها با لحنی صمیمی مستقیماً حافظ را خطاب قرار میدهد؛ گویی یک همنشینی خیالی میان او و حافظ برقرار است: حافظ را میستاید، با او مشاعره میکند و حتی او را به رقیبی شاعرانه بدل میکند.
این دیوان گوته بعدها تأثیر عمیقی بر ادبیات رمانتیک و شرقگرایی اروپایی نهاد و سبب شد حافظ در محافل ادبی غرب بهعنوان یکی از بزرگترین شاعران جهان شناخته شود. پس از آن، حافظ به زبانهای گوناگون ترجمه شد. محققان و فلاسفههای نظیر هانری کربن در سده بیستم، و شاعران و ایرانشناسان معاصر، دیوان حافظ را موضوع بررسیهای متعدد قرار دادهاند. در جهان معاصر، حافظ همچنان حضوری زنده دارد؛ چه در آیینهای فرهنگی ایرانیان مهاجر و چه در پژوهشهای ادبی و فرهنگی در دانشگاههای جهان. امروز حافظ نه تنها در ایران، بلکه در جهان بهعنوان نماد گفتوگوی فرهنگی و معنوی میان شرق و غرب شناخته میشود.
ارتباط گوته و حافظ نمونه بارز این گفتوگو است: شعری که در شیراز سده چهاردهم سروده شد، در آلمان سده نوزدهم الهامبخش یکی از ارکان ادب جهان شد و بدینسان، میراث حافظ به میراثی جهانی بدل شد.
منبع: ایرنا