یادداشت‌ها

امروزه در جامعه ایرانی، نقش «مادر» بیشتر از «زن» بودن ترویج پیدا کرده و تبلیغاتی که صورت می‌گیرد زن را در کسوت مادر با وظایف مشخص در دو- سه دهه اخیر تعریف کرده است.
وقتی که صحبت از یک کشور یا جامعه می شود بیشتر منظور مردم آن کشور هستند و به عنوان یک مفهوم انکارناپذیر نمی توان مردم و مطالباتشــان را در نظر نگرفت. این حق طبیعی مردم است که به برخی روندها و عملکردها انتقاد یا اعتراض داشته باشند چرا که این مردم هستند که صاحبان اصلی کشورند.
سه جانبه گرایی چارچوبی پذیرفته شده برای بحث و گفت وگو درباره روابط کار و تعیین دســتمزد است. در ایران نیز در ماه های پایان ســال از تعیین دستمزد ســال بعد کارگران در شورای عالی دســتمزد که نهادی مبتنی بر ســه جانبه گرایی اســت، سخن به میان می آید.
چینی ها در حوزه خلیج فارس تجارت عمده ای را با کشورهای عربی آغاز کرده اند و برخی ها تخمین می زنند که ظرفیتی در حدود دویست میلیارد دلار تجارت در حوزه خلیج فارس با ایران و عربستان وجود دارد. علاوه بر این ها به تازگی در منافع نفتی و گاز نیز سرمایه گذاری انجام شده که هدفی دراز مدت است.
پیروزی انقلاب اسلامی و جذابیت های عدالتخواهانه آن که گرایش قاطبه مسلمانان به شعارهای این انقلاب را در پی داشت، جهان غرب را از آینده رهبری ایران بر جهان اسلام بیمناک ساخت. از این زمان اتاق های فکر به عنوان پشتوانه فکری سیاست سازان غرب، پروژه «رهبر سازی» برای جهان اسلام را پیشنهاد کردند و بتدریج اجرای این پروژه توسط رهبران سیاسی غرب،آغاز شد.
احمد مسجدجامعی نوشت:چندی پیش کسی در رسانۀ سراسری آشکارا گفت هر که شیوۀ ما را نمی‌پسندد جمع کند و از ایران برود. پیش‌ترها هم مشابه آن را شماری از اهل سیاست آن روزگار گفته بودند. آن خانم که می‌گویند خودش جمع کرد و از ایران رفت؛ دومی هم جمع نکرده از ایران گریخت.
اغتشاشاتی که گذشت، در اوج بودن ایران را نمایاند. کنش اغتشاشگران نه مبتنی بر نقاط ضعف ما، که اتفاقاً بر پایه وجوه مثبتی بود که در این سال‌ها کسب کرده‌ایم.
اقدام شارلی ابدو بخشی از همان جنگ ترکیبی دشمن است، منتهی با این تفاوت که گردانندگان نظام سلطه تصور می‌کنند که با توجه به فروکش کردن اغتشاشات در داخل، با این اقدام قادرند اغتشاشات را احیا کنند.
زهرا اردشیری در یادداشتی نوشت: چهارشنبه دو سه هفته پیش بود که خبر رسید بازرسان معاونت غذا و دارو دانشگاه علوم پزشکی البرز با حکم قضایی، اقدام به جمع آوری تعدادی از کیت‌های آزمایشگاهی، که در کارخانه ای بنام، که در حوزه تولید کیت‌های آزمایشگاهی فعال است، کرده‌اند.
سال هاست که مردم ایران با گوشت و پوست و خون و استخوان خود دارند آثار تحریم هایی را که "کاغذپاره" خوانده شدند، احساس می کنند و رنج می برند و خدا می داند چند نفر بر اثر این تحریم ها، جان خود را از دست داده اند؛ بعد جناب ایشان هنوز دارد می گوید قطعنامه ها مشمول فلان فصل نبود!
فریدون مجلسی گفت: برداشت من این است گام‌هایی که از سوی کشورهای غربی برداشته می‌شود گام‌های خطرناک و جنگ‌طلبانه‌ای است که پیش‌تر در آستانه حمله به یوگسلاوی، حمله به افغانستان و حمله به لیبی برداشته شده بود.

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: اولین مشکل بی‌اعتمادی تجربی است. به عبارت دیگر همیشه و در گذشته اتفاقاتی رخ داده است که در زمان مناسب برملا نشده و حتی تکذیب شده است، ولی بعدا معلوم شده‌ که حقیقت داشته است. جالب اینکه کسی هم درصدد پیگیری این موارد برنیامده است. در واقع این عدم پیگیری حکایت از آن می‌کند که آن پوشاندن حقیقت به نوعی ساختاری بوده است والا اگر کسی دروغ بگوید چرا نباید او را شناخت و معرفی و مجازات کرد؟

از بدو وقوع اعتراضات اخیر در شهریور ماه سال جاری، که می‌توان از آن تلقی خیزش اعتراضی یا حداکثر جنبش اعتراضی اجتماعی داشت، طیف‌هایی از اپوزیسیون برانداز و زرادخانه‌های رسانه‌ای وابسته، بر آن شدند که با سوار شدن بر موج اعتراضات مردم، در جهت خواست‌های خود، آن را منحرف کنند و بر آن مُهر خود بزنند.
امکان شکل‌گیری دوقطبی«مذهبی، غیرمذهبی» در روزهای پس از مرگ مهسا امینی و اتفاقاتی که طی ماه‌های اخیر صورت گرفت از جمله مواردی بود که بسیاری از تحلیلگران سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا و استادان جامعه‌شناسی و حتی مذهبیان حوزه و دانشگاه به آن هشدار دادند. همین روزها بود که با انتشار خبری از بست‌نشینی عده‌ای در حرم حضرت عبدالعظیم موضوع تقابل «سنت و مدرنیته» نیز در کنار امکان شکل‌گیری دوقطبی مذهبی و غیرمذهبی مطرح شد.
وزارت اقتصاد یکسری وظایف مشخص دارد. به عنوان مثال باید مصارف دولت را تنظیم کند. یعنی درآمد‌های دولت را به گونه‌ای تنظیم کند که مثل ماجرای مالیات‌ها به فرارمالیاتی منجر نشود. عملا انتظار زیادی از وزارت اقتصاد وجود ندارد.
سعید لیلاز، تحلیلگر اقتصادی و سیاسی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: خوب است در همین ابتدای این یادداشت تاکید کنم که من آقای مهدی بیک را فقط تلفنی می‌شناسم و هیچ ‌وقت حضوری همدیگر را ندیده‌ایم.