تثبیت حق سلاح مقاومت فلسطین

اسرائیل غاصب و آمریکا باید بدانند هم حقوق بین‌الملل و هم همه بیش از 13 میلیون جمعیت داخل و خارج فلسطین از قدرت و در نتیجه از سلاح مقاومت دفاع می‌کنند و آن را جزء لاینفک حقوق فلسطینی‌ها می‌دانند. مگر می‌شود در شرایطی که رژیم غاصب با زیرپا گذاشتن همه قوانین و حقوق بین‌المللی به انواع سلاح‌های متعارف و غیرمتعارف مجهز است، از طرف پیروز خواست که سلاح متعارف خود را هم کنار بگذارد و یا دستیابی به سلاح در کرانه باختری، قدس شرقی و بخش شمالی فلسطین (1948) را ممنوع کرد.
تصویر تثبیت حق سلاح مقاومت فلسطین

به گزارش سایت خبری پرسون، سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت:

1- صحنه کنونی جنگ غزه، صحنه تغییر در راهبردها و اصول است به همین جهت پیش‌بینی روند و نتایج این جنگ در کانون توجه تحلیلگران و ناظران زیادی واقع شده است. آمریکا به وضوح از راهبرد فعال «بازدارندگی» که «اقدام پیشدستانه» در ذیل آن قرار می‌گیرد، به راهبرد «انفعالی تلافی‌جویانه» رسیده است. معنا و حد این اقدام هم‌ چندان مشخص نیست. مثلاً بین اصل اقدام تلافی‌جویانه و اصل عدم توسعه جنگ چه نسبتی برقرار است. اگر اقدام تلافی‌جویانه‌ منجر به توسعه جنگ ‌شود و توسعه جنگ مدنظر او نباشد، در برابر کنش طرف مقابل چه خواهد کرد؟
رژیم صهیونیستی نیز از راهبرد فعال «بازدارندگی» به راهبرد به شدت انفعالی «باز‌سازی خود» رسیده است و این در حالی است که باز‌سازی نیاز به فضای آرام دارد. آیا مقاومت این فضا را در اختیار او قرار می‌دهد؟ وقتی رژیم نتواند به باز‌سازی دست پیدا کند چه کار خواهد کرد؟ آیا برای آنکه طرف مقابل را هم وارد فضای فرسایشی کند به فضای هرج و مرج کنونی ادامه می‌دهد؟ اگر بخواهد به این سیاست روی آورد، با دست برتر «قدرت نامتقارن مقاومت» چه کند؟ رهبران آمریکا، اسرائیل، انگلیس بارها گفته‌اند انقلاب اسلامی ایران هم در فضای ثبات و هم در فضای آنارشیک امکان توسعه دارد و هر به‌هم‌ریختگی می‌تواند به فرصتی تازه برای آن تبدیل گردد.

2- یک موضوع دیگر وضع خود «قضیه فلسطین» است، فلسطین در یک نگاه یعنی از مرزهای لبنان و سوریه تا مرزهای اردن و مصر و به تعبیر رهبر معظم انقلاب از بحر تا نهر (مدیترانه تا نهر اردن) که این نگاه به قضیه فلسطین توأم است با محو اسرائیل و همان چیزی است که جبهه مقاومت و از جمله گروه‌های جهادی و توده‌های فلسطینی آن را دنبال می‌کنند این فلسطین تاریخی است و اصالت دارد. یک فلسطین هم فلسطین قطعنامه 1948 سازمان ملل است که شامل 43 درصد خاک آن و به‌صورتی ناپیوسته می‌باشد این فلسطین حقوقی است که البته بعدها طی دو قطعنامه 242 و 338 مورد تأکید بیشتر قرار گرفت، یک فلسطین هم فلسطین اسلو است که حدود 22 درصد سرزمین‌ها را شامل شده و ناپیوسته می‌باشد که البته رژیم غاصب همین را هم نپذیرفته و زیر توافق اسلو زده است و این فلسطین سیاسی است. زمانی که مجامع بین‌المللی و عمده دولت‌های عربی از واژه «فلسطین اشغالی» صحبت می‌کنند منظور همین 22 درصد است.

الان در حین جنگ عده‌ای به نام کمک به فلسطینی‌ها و مقابله با تجاوز از احیاء همین موضوع یعنی طرح اسلو برای اداره فلسطین حرف می‌زنند که در واقع خیانت به آرمان فلسطین است. این در حالی است که خط اسلو 1993 که در سال 2002 در اجلاس بیروت تحت عنوان «طرح عربی» ترجمه شد با شروع مقاومت به شکست کشیده شده و موضوعیت خود را از دست داده است. آنچه الان در دولت بایدن، در دولت‌های اروپایی و در دولت‌های عربستان، مصر، اردن، ترکیه، قطر و... شنیده می‌شود، همین فلسطین سیاسی است نه فلسطین به معنای کاملی که ما می‌شناسیم.

3- روند سیاسی سرنوشت محتوم جنگی است که رژیم غاصب با شدت قساوت علیه غزه راه انداخته است. کمااینکه از چندین روز پیش این روند در دوحه شروع شده و دولت قطر و دولت آمریکا در دو سوی میز سرگرم مذاکره‌اند. در این بین آمریکایی‌ها می‌خواهند در خلال بحث از جنگ غزه و آتش‌بس، روند را به توافق اسلو بکشانند و از آن برای ادامه حیات ننگین اسرائیل استفاده کنند. فلسطینی‌ها البته در این خصوص به دوحه وکالت نداده‌اند که بحث‌ها را به احیاء این روند بکشاند. از نظر آنان مذاکرات باید صرفاً معطوف به توقف جنگ و تبادل زندانیان فلسطین با اسیران باشد. فلسطینی‌ها نزدیک به شش هزار زندانی دارند که محکوم به زندان‌های طویل‌المدت شده‌اند و در میان آنها ده‌ها زن و صدها کودک وجود دارد. این‌ها مردم کرانه باختری هستند که در طول دو دهه گذشته به جرم ارتباط با جریانات مقاومت به زندان افتاده‌اند. این در حالی است که هیچ قاعده حقوقی عمومی و اختصاصی چنین اجازه‌ای را به رژیم غاصب نداده است. از آن طرف صدها اسرائیلی که در حدود نیمی از آنان نظامی هستند، به اسارت حماس درآمده‌ و در ذیل قاعده حقوقی «حق تعیین سرنوشت» قرار دارد که مقاومت در برابر اشغالگر یکی از مصادیق آن می‌باشد.
در روند سیاسی از حیث حقوقی و با توجه به آنچه در قطعنامه‌های سازمان ملل از جمله قطعنامه‌های 242 و 338 آمده، دست طرف فلسطینی پر است. چرا که به موازات آنکه اقدامات مقاومت مطابق قواعد حقوقی است، اقدامات رژیم اسرائیل در بمباران غزه و دستگیر کردن فلسطینی‌های ساکن کرانه باختری، مخالف قواعد حقوقی مورد اشاره می‌باشد. بنابراین به‌طور واقعی، طرف فلسطینی نباید امتیازی بدهد و رژیم صهیونیستی نباید برای آزاد کردن اسرای غاصب خود امتیازی طلب کند. البته از آنجا که طرف فلسطینی آزاد‌سازی اسرای غاصب را در قابل آزادی همه زندانیان خود پذیرفته است، طرفی که به‌نام فلسطین در یکی از دو سوی میز دوحه نشسته است، حداکثر می‌تواند در دو موضوع توقف آتش‌ آن هم نه آتش‌بس موقت - آن‌‌گونه که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها مطرح کرده‌‌اند - مذاکره کند و در این‌جا طرف آمریکایی باید قبول کند جنگی که با مدیریت و تدارکات خود او در جریان است را متوقف گرداند.

4- جدای از بحث حقوقی و حقوق مردم فلسطین، شاهد راه افتادن زمزمه بازگشت به قضیه دو دولتی در ادبیات آمریکایی‌ها، اروپایی‌ها و برخی کشورهای عربی هستیم. این چیزی است که اولاً ربطی به جنگ کنونی ندارد چرا که نه این جنگ برای شکل‌دهی به دو دولتی شروع شده و نه بحث از آن مورد رضایت طرفین اصلی جنگ می‌باشد. ورود به بحث دو دولتی از بعد سیاسی انحراف در مسیر منتهی به توقف جنگ است. بحث از آن به خودی خود مدنظر رژیم غاصب نیست اما از آنجا که سبب تطویل جنگ می‌شود، مطلوب طرف اسرائیلی است. به عبارت دیگر از لحظه‌ای که قطر به تحریک دیگران وارد بحث دو دولتی شود، با طرف مقابل خود در جهت کنار زدن آرمان فلسطین همراه شده است.

از منظر جریانات مقاومتی فلسطین، میز دوحه باید بر مبنای توجه به پیروزی قاطع و به ثبت رسیده طرف فلسطینی در روز 15 مهرماه چیده شود و علی‌الاصول طرف شکست‌خورده نمی‌تواند برای طرف پیروز شروطی را مطرح کند و روند پیش‌رو را بر مبنای منافع و نیاز خود تنظیم نماید. اسرائیل و همه اعضای جبهه‌ای که اینک آمریکا نمایندگی آنها را در دوحه برعهده ‌دارد باید بدانند. آنچه در مذاکرات می‌تواند موضوع مذاکرات و شاخص‌های آن باشد، حقوق ملت فلسطین است که یکی از آنها حق تعیین سرنوشت می‌باشد که در طول 75 سال گذشته از ملت فلسطین دریغ شده است.

5- اسرائیل غاصب و آمریکا باید بدانند هم حقوق بین‌الملل و هم همه بیش از 13 میلیون جمعیت داخل و خارج فلسطین از قدرت و در نتیجه از سلاح مقاومت دفاع می‌کنند و آن را جزء لاینفک حقوق فلسطینی‌ها می‌دانند. مگر می‌شود در شرایطی که رژیم غاصب با زیرپا گذاشتن همه قوانین و حقوق بین‌المللی به انواع سلاح‌های متعارف و غیرمتعارف مجهز است، از طرف پیروز خواست که سلاح متعارف خود را هم کنار بگذارد و یا دستیابی به سلاح در کرانه باختری، قدس شرقی و بخش شمالی فلسطین (1948) را ممنوع کرد. جهاد اسلامی و حماس و سایر گروه‌های رزمنده فلسطینی حق دارند به تناسب جنگنده‌ها و سلاح‌ها و ساختارهای نظامی که رژیم غاصب و شکست‌خورده در اختیار دارد، در اختیار داشته باشند.

6- در طرح دو دولتی، و براساس چینشی که در اسلو تنظیم گردید، مردم فلسطین حق تهیه، نگهداری، حمل و به‌کارگیری سلاح را ندارند و داشتن مقادیری سلاح سبک به پلیس تشکیلات خودگردان داده شد و در ذیل فرماندهی نظامی اسرائیل تعریف گردید. نیاز فلسطینی‌ها این است که حق تهیه سلاح و به‌کارگیری آن در حدی که ارتش اسرائیل در اختیار دارد، یعنی حتی داشتن جنگنده‌ها و سیستم‌های پیشرفته دفاع هوایی، زمینی و دریایی داشته باشند. اگر دنیا به‌طور مسالمت‌آمیز به این موضوع تن ندهد، طرف فلسطینی به سمت توسعه کمی و کیفی سلاح‌های خود می‌رود و خلأهای نظامی خود را پر می‌کند.

7- نکته دیگر در روند سیاسی این است که نماینده واقعی اکثریت قاطع فلسطین، محمود عباس یا کسانی از این سنخ نیستند بلکه نماینده قطعی و مورد حمایت قاطبه فلسطینی‌ها، رهبران مقاومت فلسطین است و هیچ فرد و نهاد دیگری مثل اتحادیه عرب، سازمان همکاری‌های اسلامی و شورای همکاری خلیج‌فارس در این حق شریک نیستند.

منبع: کیهان

546391

سازمان آگهی های پرسون