این مکانیزم‌ها برای مهار نسل کشی کافی نیست

جامعه جهانی، به طرق مختلف سعی کرد که مکانیزم‌ها و سازوکار‌هایی برای مهار نسل‌کشی فراهم آورد که عمده‌ترین آنها، مکانیزم‌های حقوقی و برجسته‌ترین آن‌ها کنوانسیون ضد نسل‌کشی ۱۹۴۸ است.
تصویر این مکانیزم‌ها برای مهار نسل کشی کافی نیست

به گزارش سایت خبری پرسون، سید محمد کاظم سجادپور در یادداشتی نوشت: نیمه فروردین ماه امسال سالگرد نسل‌کشی وحشتناک رواندا، همزمان با نسل‌کشی رژیم صهیونیستی در غزه، موضوع نسل‌کشی و روابط بین‌المللی تبدیل به موضوعی جدّی برای پژوهشگران و دست‌اندرکاران امور جهانی کرد.

30 سال پیش، در آوریل 1994، نسل‌کشی رواندا آغاز شد و شدت گرفت و طی حدود 100 روز به قتل‌عام 800 هزار نفر از اقلیت توتیس و کسانی که به آنها پناه می‌دادند در این کشور آفریقایی منجر شد. در حال حاضر هم در مقابل چشم جهانیان، رژیم صهیونیستی، فلسطینیان را قتل‌عام می‌کند و در طی شش ماه گذشته، بیش از 30 هزار نفر که اکثراً کودکان و زنان هستند، کشتار شده و دیوان دادگستری بین‌المللی به درخواست آفریقای جنوبی، موضوع نسل‌کشی فلسطینی‌ها را در دستور کار و بررسی قرار داده است.

در هر دو مورد، یعنی نسل‌کشی سه دهه پیش در رواندا و نسل‌کشی امروز فلسطینیان، تعداد کنشگران مؤثر مستقیم و غیرمستقیم، متعدد بوده و هستند. بعد از 30 سال، پژوهش‌های انجام گرفته در مورد نسل‌کشی رواندا روشن می‌کند که نباید کنشگران را محدود به اکثریت هوتی و صرفاً براساس تقسیم‌بندی‌های داخلی آن کشور انجام داد.

در مورد نسل‌کشی فلسطینی‌ها، واضحاً مجموعه غرب و به‌طور خاص ایالات متحده آنقدر از رژیم صهیونیستی حمایت کرده‌اند که به کار بردن واژه و عبارت «لزوم برقراری آتش‌ بس»، تبدیل به یک غیرممکن در شورای امنیت سازمان ملل متحده شده است با توجه به آنچه که ذکر شد، چگونه می‌توان نسبت روابط بین‌المللی و نسل‌کشی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟

در پاسخ باید پدیده‌ها و موضوعاتی مانند «فراوانی نسل‌کشی در روابط بین‌المللی»، «پیش‌ران‌های نسل‌کشی در روابط بین‌المللی» و «مکانیزم‌های مهار نسل‌کشی در روابط بین‌المللی» را مورد مداقه قرار داد. نسل‌کشی، پدیده‌ای تکراری در مناسبات بین‌المللی است.

براساس برخی از بررسی‌ها در فاصله پنجاه سال بین 1956 تا 2016 در بیش از چهل نسل‌‌کشی، 50 میلیون انسان از بین رفته‌اند و بر همین میزان، بر اثر نسل‌کشی، آواره و خانه بدوش شده‌اند. نسل‌کشی‌ خمرهای سرخ از اقلیت‌ها و افرادی که از نظر آنها، خطاکار بودند، در فاصله 1970 تا 1975 به نابودی 7/1 میلیون در کامبوج منجر شد.

حوادث بالکان در دهه 90 میلادی قرن بیستم، قتل‌عام‌های متعدد از گروه‌های قومی و مذهبی در یوگسلاوی سابق را در بر داشت که منجر به تشکیل دادگاه‌های ویژه بین‌المللی شد.این پدیده ادامه‌دار، دلایل و پیش‌ران‌های مشخص و معینی دارد، ایدئولوژی‌های نژادپرستانه و نگرش غیرانسانی به انسان‌های دیگر، همراه با شرایط و ساختارهای گوناگون ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی در زمره این پیش‌ران‌ها هستند. نژادپرستی و برتری نژادی، بی‌تردید یکی از ایدئولوژی‌های مؤثر در نسل‌کشی است.

اما نقش ایدئولوژی‌های دیگر مانند تعهد خمرهای سرخ به مائوئیسم و خودبرتر بینی نسبت به دیگران را نمی‌توان دست‌کم گرفت. ترکیب نژادپرستی و سایر ایدئولوژی‌های برتری جویانه را نیز باید مد نظر قرار داد.

جالب آنکه مجمع عمومی سازمان ملل در اجلاس سی‌وسوم خود در 1975 در قطعنامه شماره 33، صهیونیسم را برابر با نژادپرستی معرفی کرد و اکثریت اعضای ملل متحد به آن قطعنامه‌ رأی مثبت دادند.

اما در پایان جنگ سرد و با خوش‌بینی‌های خیالی ناشی از پیروزی مثبت، مجمع عمومی در اجلاس چهل‌وششم در قطعنامه شماره 86 در 1991 از تصمیم قبلی خود عدول کرد. اما دقت در اظهارنظر مقام صهیونیستی در ابتدای بحران غزه، در مورد فلسطینی‌ها که گفت آنها حیوان‌های انسان‌نما هستند، ماهیت نژادپرستی را به نمایش می‌گذارد در عمق و محور نژادپرستی، غیرانسانی ساختن دیگران است و این خود مهم‌ترین پیش‌ران نسل‌کشی است.

اما باید بر شرایط و ساختارها هم توجه داشت. براساس تحقیقات مارتین شاو که چندین دهه کار پژوهش در مورد روابط بین‌المللی و نسل‌کشی انجام داده است، نسبت مستقیمی بین نسل‌کشی و ساختار استعماری روابط بین‌المللی وجود دارد. در چند سده‌ای که غرب، به قدرت و ثروت بیشتر در نظام بین‌المللی دست یافته، خود را برتر و دیگران را فروتر انگاشته است. پژوهش‌های متعددی در خصوص نسل‌کشی قدرت‌های غربی از پرتقال و اسپانیا از بومیان آمریکای لاتین گرفته تا در مراحل بعدی توسط سایر قدرت‌های استعماری منجمله آلمان در قرن بیستم صورت پذیرفته است.این پژوهش‌ها روشن می‌کند که بین استعمار نژادپرستی و نسل‌کشی رابطه‌ای جدّی وجود دارد.

جالب آنکه در 30 سالگی نسل‌کشی رواندا، این برداشت‌ تحلیلی مطرح شد که یکی از دلایل کشتار توتیس‌ها توسط هوتوها آن بوده که در دوران سخت استعمار مستقیم بلژیک در رواندا، آنها به اقلیت توتیس‌ها تکیه داشته و امتیازات خاصی برای آنها و علیه هوتوها قائل بودند و این خشم و کینه بعدها در نسل‌کشی انعکاس یافت.

هر چند که توجه بر ساختارها نباید وسیله توجیه نسل‌کشی شود ولی از انباشت کینه‌ها نمی‌توان غفلت کرد و البته نهایتاً انسان‌ها هستند که با اختیار و آگاهی و خودبرتربینی، دیگران را قتل‌عام می‌کنند.

جامعه جهانی، به طرق مختلف سعی کرد که مکانیزم‌ها و سازوکارهایی برای مهار نسل‌کشی فراهم آورد که عمده‌ترین آنها، مکانیزم‌های حقوقی و برجسته‌ترین آنها کنوانسیون ضد نسل‌کشی 1948 است. در چند دهه گذشته در تداوم چارچوب‌های حقوقی، اولاً حقوق مربوط به نسل‌کشی توسعه و پرورش یافته و ثانیاً، با توجه به شدت گرفتن برخی از نسل‌کشی‌ها، دادگاه‌های ویژه محاکمه دست‌اندرکاران نسل‌کشی راه‌اندازی شده است.

عمده این دادگاه‌ها توسط شورای امنیت و طی قطعنامه‌های مختلف نظیر 1674 و 1820 در مورد رواندا و یوگسلاوی سابق تأسیس شده است.

جالب آنکه در 2005، دولت کامبوج و سازمان ملل برای رسیدگی به جنایت‌های نسل‌کشی خمرهای سرخ به توافقی دست یافته‌اند. اما این مکانیزم‌ها کافی نیست جلوگیری از نسل‌کشی به چگونگی توزیع قدرت در روابط بین‌المللی و همچنین به چگونگی نگرش انسان‌ها به یکدیگر پیوند دارد .هر چه هست نسل‌کشی بازتاب شرایط ناهنجار بین‌المللی و وجود سامانه‌های هنجاری است که برای انسان‌های دیگر ارزش‌ حیات را قائل نیست.

منبع: اطلاعات

636005

سازمان آگهی های پرسون