یادداشت

این روزها آمارهایی از سوی برخی رسانه‌ها اعلام می‌شود که سوالاتی را در اذهان مردم ایجاد می‌کند.
به‌طور قطع‌، قیمت‌گذاری دستوری بر بازارسرمایه تاثیر منفی خواهد داشت. به همین راحتی موضوع این نوشتار می‌توانست همین جا خاتمه یابد و باید هم، چنین می‌بود؛ اما از آنجا که به مرحله‌ای از حیات نوشتارهای اقتصادی خود رسیده‌ایم که اگر ستون‌نویس‌های ما موضوعی نیابند، باید از ارتفاعی، جایی خود را پرتاب کنند و نوعی توجیه اقتصادی برای آن بیایند تا ستون مزبور تعطیل نشود و حتی گاهی حرفه‌ای‌‌‌های اقتصاد و استراتژی هم، همدیگر را نمی‌فهمند، من هم به سیاق این‌‌‌گونه نوشته‌ها همان دلایل را با پوزش عمیق از فرهیختگان اقتصادی سرزمینم، به‌صورتی کاملا نخ‌نما و با ژستی روشنفکرمابآنه تکرار می‌کنم؛ با امید به آنکه روزی به آن توجه شود.
جمعی از دوستان دوران تحصیل، گاهی دور هم جمع می‌شویم و گپ می‌زنیم. همه بالای بیست و چند سال، سابقه کار اداری داریم و در دوره‌ها و دولت‌های مختلف کار کرده‌ایم.

یک سال از استقرار دولت جدید در جمهوری اسلامی ایران گذشته است. اگرچه امید، اصلی‌ترین شعار دولت نبود؛ اما از اولین روزهای شروع دولت جدید امید زیادی در دل مردم و فعالان کسب‌وکار شکل گرفت که عمده آنها حول محور نحوه تعامل دولت با دنیا و فضای کسب‌وکار بود؛ چرا که این بار این امید زنده شد که دولت یکپارچه با سایر ارکان نظام، در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی و غیر‌اقتصادی، کمتر با چالش مواجه خواهد بود و با هماهنگی کاملی که ایجاد می‌شود، بسیاری از مسائل حل و فصل خواهد شد.
حقوقدانان و مدافعان حقوق بشر در مقام تحلیل دلیل انشاء عهدنامه‌های بین‌المللی خاصه آن دسته از توافقات که منجر به تاسیس نهادها و مراجع بین‌المللی مانند جامعه ملل یا دیوان کیفری بین‌الملل شده است از یک فلسفه واحد و مشترک که همانا لزوم ایجاد امنیت در جامعه جهانی است دفاع کرده‌اند.
امنیت اساسی ترین مقوله در زندگی و به ویژه در حکمرانی در کشورها است. بدون آن نمی توان کاری انجام داد.

در شرایطی که طی ماه‌های گذشته شاهد تحولی معنایی و محتوایی در مورد برجام نبوده‌ایم، به نظر می‌رسد دورنمای احیای برجام کم‌رنگ شده است. اگرچه برخی تحولات مانند بحران اوکراین در این امر بی‌تأثیر نبوده، اما ریشه اصلی مشکل را باید در چارچوب سیاسی تنگی دانست که از ابتدا مبنای شکل‌گیری برجام بوده است.
در شرایطی که با نزدیک‌شدن به هفته آخر تیرماه، هفتمین سالگرد نهایی‌شدن توافق‌نامه هسته‌ای در چهاردهم جولای سال 2015 را به‌زودی پشت‌سر خواهیم گذاشت، روابط اروپایی کشور که پس از موافقت‌نامه هسته‌ای و برطرف‌شدن پاره‌ای مشکلات اجرائی و لجستیکی، مالی - پولی و نفتی می‌رفت تا افق امیدواری برای دو طرف این مناسبات را تصویر کند که به دلایل گوناگونی با وضعیتی مواجه شد که اروپای واحد با تمام مشکلات اقتصادی، سیاسی و نظامی و ضمن درگیرشدن در جنگ تحمیلی روسیه علیه اوکراین و با وجود محاسبه منطقی درباره سود و زیان دیپلماسی مبتنی بر نتایج موافقت‌نامه هسته‌ای در مناسبات با جمهوری اسلامی ایران، تبدیل به جولانگاهی برای عرض‌اندام و سم‌پاشی‌های عناصری از منطقه همجوار جغرافیایی کشور تا معارضین نفرت‌پراکن مستقر در اروپا علیه مناسبات بروکسل – تهران شده است.
انسان به امید زنده است. ما در عصر شتابندگی تاریخ به سر می‌بریم. انقلاب ارتباطات همه مرزها را تغییر داده و گرایش به گفت‌وگو و مشارکت را شتاب داده است. امید اجتماعی، در بستر گفت‌وگو، مشارکت اجتماعی و جامعه بانشاط شکل می‌گیرد. امروز ایران، نیازمند تقویت امید اجتماعی است و این امیدآفرینی، می‌تواند گسست حال و آینده را رفع کند و تاب‌آوری جامعه را بالا ببرد.
این یکی، دو هفته درباره تصمیم‌هایی درمورد حجاب بانوان، واکنش‌هایی بروز کرد که گاهی وجهی از اعتراض را نشان می‌داد. به گمان من این‌گونه واکنش‌ها ناشی از عدم همه‌سو‌نگری به این تصمیم‌هاست. بگذارید برای روشن‌شدن منظور به عقب برگردیم.

پرونده فعالان محیط‌ زیست جزء پرونده‌های پرابهامی است که هنوز نتوانسته افکار عمومی را قانع کند؛ پرونده‌ای که گفته‌ها و شنیده‌ها درباره آن بسیار است و با وجود همه نارضایتی‌ها از ادامه حبس فعالان محیط‌ زیست، وارد پنجمین سال خود می‌شود؛ آن‌هم در شرایطی که هنوز چرایی دقیقی از جاسوس‌بودن هفت فعال محیط‌ زیست (یک نفرشان دو سال پیش آزاد شد) اعلام نشده است.
اوﻟﻮﯾﺖﺑﻨﺪی ﭼﯿﺴﺖ و ﭼﺮا اﻫﻤﯿﺖ دارد؟ ﺗﻌﯿﯿﻦ اوﻟﻮﯾﺖﻫﺎ ﺑﺮای ﺗﮑﻤﯿﻞ ﻫﺮ ﮐﺎری ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ اﻧﺠﺎم ﺷﻮد، ﺿﺮوری اﺳﺖ.
زمانی‌که در جلسه‌ای فردی در میان حرف‌هایش به پریشان گویی وآسمان و ریسمان بافی مشغول می‌شود با سر‌رفتن حوصله مخاطبان دوست و همراهش به وی می‌گویند: «برادر حرف زدن بلد نیستی؛ سکوت کردن که بلد هستی.» گاهی برخی از ما حتی هنر سکوت را نیز به‌درستی بلد نیستیم.
فرهنگ عمومی مردم و مدیریت فرهنگی و اجتماعی در جامعه ما، مملو از تضادها و پارادوکس های عجیب و غریب است.

چندی پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای جامعه عشایری کشور فرمودند هرکس مردم را ناامید کند، برای دشمن کار می‌کند. رهبر انقلاب، تضعیف ایمان دینی، تضعیف امید و خوش‌بینی به آینده کشور را از‌جمله مؤلفه‌های جنگ نرم علیه ملت دانستند و خاطرنشان کردند: القای بی‌آیند‌گی، بن‌بست و اینکه مسئولان اداره کشور را بلد نیستند، از‌جمله کارهای بدخواهان ایران است و امروز هرکس مردم را از آینده ناامید، یا ایمان‌های مردم را تضعیف، یا مردم را به تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌های مسئولان بی‌اعتقاد یا بدبین کند، چه بداند و چه نداند، به سود دشمن کار می‌کند.
رومن رولان در کتاب «زندگی و آثار» خود جمله قصار جالبی دارد که انگار وصف‌الحال شرایط امروز کشور ماست، زمانی که می‌گوید: «مرا با حقیقت بیازار، اما هرگز با کذب، آرامم نکن!»
سازمان آگهی های پرسون