آثار فقر برزندگی آحاد مردم هرروز بیشتر خود را نشان میدهد، برتعداد افراد فقیر افزوده میشود وفاصله ثروتمندان با نیازمندان فزونی مییابد. در همین رابطه دکتر راغفر، استاد دانشگاه الزهرا فاصله طبقاتی وعدم توازن در برخورداری از امکانات کشور را علت فقر وافزایش تعداد فقرا دانسته است وآن را نشانهای از وضعیت وخیم اقتصادی میداند که ریشه در فقدان عدالت در توزیع منابع دارد.
روسیه، چین و اروپاییها ممکن است اختلافاتی با آمریکاییها داشته باشند و طبیعتا هر کدام در پی منافع خود هستند. در سیاست بینالملل مفهومی تحت عنوان «دوستی ذاتی» وجود ندارد. روسها علاقهمند نیستند که ما با اروپاییها در زمینه گاز و انرژی رابطه داشته باشیم و میخواهند خودشان میداندار باشند. چون تامینکننده انرژی اروپا خودشان هستند هرگز حاضر نیستند رقیبی وارد میدان شود و آن رقیب میتواند ایران باشد.
یکی از اظهارنظرهایی که در چند هفته اخیر از سوی وزیر کار دولت سیزدهم به دفعات شنیده شده ایجاد 217 هزار شغل در چهار ماهه استقرار دولت است آن هم با تسهیل در صدور مجوز کسبوکارها، اما باید توجه داشت که با اینکه یکی از مولفههای لازم برای ایجاد اشتغال تسهیل در صدور مجوزهای کسبوکار است دولت سیزدهم صدور مجوزها را افزایش داده که این در تضاد با ادعای وزیر کار است، از طرفی باید منتظر باشیم تا دولت بگوید که این تعداد مشاغل اعلام شده در کجا و با چه حمایتهایی ایجاد شده و چه مقرراتی را برای آنها تسهیل کرده که آنها توانستهاند این مشاغل را راهاندازی کنند آن هم وقتی هدفگذاری دولت مشاغل خانگی و روستایی بوده است.
اگر در مقطعی از اصلاحطلبان فاصله گرفت به خاطر آن بود که نگران بود «در» بسته شود و پای خود را لای در گذاشت. اگر هم بعدتر در مقابل اصولگرایی رادیکال قرار گرفت به این سبب که نمیخواست دیوار کشیده شود. چرا که در هر رویکرد آنان، میل به دیوار کشیدن و فاصله انداختن و محصور و جدا کردن را میتوان دید. چه در نقد و نفی برجام باشد، چه در طرح صیانت (محدودیت اینترنت) و چه در نظارت استصوابی و رد صلاحیتها...
پشت پرده ماجرای استعفای مهرداد ارونقی هرچه هست، اما ظواهر امر نشان میدهد، مدیریت شفاف آقای معاون خیلی به مذاق وزیر تازه کار اقتصاد خوش نیامده و تصمیم گرفته که او را از سر راه خود بردارد. وزیری که انتصابات پرحاشیه و بدون ضابطهاش موجب شده تا در ماههای اخیر موجی از انتقادات علیه او به راه بیافتد.
هیچ تردیدی نیست که دولت و جامعه ایران با کمبود شدید منابع مواجه است. برای مقابله با این وضع همزمان باید دو اقدام را به عمل آورد. اول درصدد افزایش منابع بود و دوم در مقام جلوگیری از اتلاف منابع موجود برآمد و آنها را در اموری صرف کرد که حداکثر بهرهوری را داشته باشد.
از رابطه رهبری و هاشمی نوشتن. بسیار سخت و پیچیده است. رابطهای که هنوز هم ابعاد نا مکشوف فراوانی دارد. رابطهای که مصداق تمام عیاری شد از شعر هوشنگ ابتهاج. که «نشود فاش کسی، آنچه میان من و توست!. «برای همین هم خیلیها چون ندیدند حقیقت را. درباره رابطه رهبری و هاشمی، ره افسانه زدند!.
بحران قزاقستان به ظاهر بیشتر اجتماعی است ولی به هرحال افزایش قیمت سوخت و مشتقات نفتی در این کشور نباید موجب بروز درگیری بین دولت و مردم میشد. متاسفانه تظاهرات در این کشور به خشونت کشیده شد و شرایط را بحرانی کرد.
گفتهاند «الآن یک کارگر با یک سوم مزد روزانه میتواند برای ناهار حداقل یک چلوکباب بخورد. اما زمانی که در ایران دلار 7 تومان بود یک کارگر با یک سوم مزد فقط میتوانست نان و پنیر و انگور بخورد. اگر معیارتان شکم است این را هم بگویید!» معیار سنجش اما درآمد سرانه است. نه قیمت چلوکباب، نه کرایه تاکسی، نه سکه و همچنان بالاترین درآمد سرانه مربوط به سال 1356 است با عدد 2545 دلار که در تمام سالهای پس از انقلاب تنها در سالهای 80 و 81 به آن نزدیک شدیم و شگفتا که در همان دو سال همین تریبونها مدام از اقتصاد و معیشت میگفتند!
"ما نیازمند مدیرانی هستیم که شاخصهای حاج قاسم را داشته باشند. این شاخصها باید درست تدوین بشوند. سطح کلان کشور باید به دست مدیرانی باشد که دارای این شاخصها باشند."
کسانی که این همه روی جادوگری در فوتبال مانور میدهند یا خودشان باورمندان به این قصه هستند یا دارند مسئله بزرگتری مثل تبانی را پشت توجیه جادوگری پنهان میکنند.
دنیای سیاست، دنیای تامین منافع ملی است. منافع متناسب با اقتضای زمان و مکان معنی و مفهومی متفاوت و البته واقعی پیدا میکند. بنابراین قد، قواره و مختصات عملکرد نظامی، سیاسی و اقتصادی سردارحاج قاسم سلیمانی فقط در فضای حیاتشان قابل محاسبه و اندازهگیری است! بهعنوان مثال در فضایی سرداربزرگ برای از بین بُردن داعش در کشور عراق، و همچنین برای تامین منافع ملی حتی با دشمن اشتراک منافع پیدا میکند و در فضایی دیگر برای تامین منافع ملی، اقدام و عملهای متفاوت انجام میدهد.
وزرای دولت سیزدهم مطالبی را قبل از انتخاب شدن برای ایجاد جاذبه در دل رئیسجمهور و به منظور کسب رای نمایندگان بیان کردند که تعدادی از آنها نهتنها قابل درک نیست بلکه پر از ابهام است.
هربار که موضوع گورخوابی، پشتبام خوابی و در مجموع کارتنخوابی در سطح جامعه مطرح میشود، از گوشه و کنار جامعه و در رسانههای حقیقی و مجازی بهدفعات متعدد و مکرر نارضایتیهای متعدد از اینگونه سبک زندگی، مطرح میگردد. از نگاه آسیب شناسی اجتماعی، کارتنخوابی به منزله یک سبک زندگی آزاردهنده هم موجب جریحهدار شدن عواطف انسانی و هم باعث وهن ما میشود.
مذاکرات ایران و آمریکا به صورت مستقیم برگزار نمیشود بلکه با واسطه 1+4 است و دو طرف انتظارات زیادی دارند که مانع از رسیدن سریع به نتیجه میشود. ایران میگوید طرف مقابل باید همه تحریمها را لغو کند، تضمین بدهند و راستیآزمایی کنیم و حتی موضوع پرداخت خسارت هم مطرح است.
برای ورود به بحث مهاجرت نیروهای نخبه بد نیست به خاطرهای از علم اشاره شود که به نکته مهمی اشاره میکند. یکبار شاه از او میپرسد که چرا دانشگاهیان و دانشجویان که ما به آنان هم چیز دادهایم اینقدر علیه ما اقدام میکنند؟
در مسیر مذاکرات کش و قوسهایی وجود دارد که طبیعی است. روندی رو به جلو و مثبت گرچه فراز و نشیبها هم زیاد است. با توجه به تغییر و تحولاتی که صورت گرفته بود، نیاز به زمان بود تا تیم جدید هستهای کشورمان بتوانند به تفاهمی با طرف مقابل برسند.
انسان می ماند که چه بگوید و چه بنویسد؟! آیا واقعاً بی خانمان بودن هموطنان مان -به حدی که مجبور هستند شب ها در اتوبوس بخوابند- "حاشیه" است؟ اگر بی خانمانی و بدبختی مردم حاشیه است، پس برای آقایان و خانم های مسوول چه چیزی متن و اصل است؟!