به گزارش سایت خبری پرسون، سید مسعود رضوی در یادداشتی نوشت: در میان سخنان و پیشنهادهای نامزدهای ریاست جمهوری، برخی وعده ها، نیاز به ارزیابی و صحت سنجی ندارد، زیرا هم عقلا و فعالان سیاست و مدیریت کشور می دانند که منظور چیست و هم مردم خوب می دانند که سنگ بزرگ علامت نزدن است و وعدۀ سرِ خرمن، حاصلی ندارد.
به عبارت دیگر، برای هر برنامه و پروژه ای در سطح ملی و استانی و شهری و روستایی، باید ابتدا منابع مالی و انسانی و ظرفیت و توابع و نتایج آن را دقیقاً بررسی کرد، و سپس کلنگی بر زمین کوبید و پروژه ای را افتتاح کرد! وگرنه برفرض بودن بودجه، وقتی کار را به نیروی کارآمد و متخصص و ملی ندهیم، سود ندارد ولی تا دلتان بخواهد زیان به بار می آورد؛ از سد عظیمی که با پول مسکینان و بودجه محدود دولت ساخته می شود، نمک در آب شرب سرازیر می شود و زمینهای حاصلخیز دشت عباس و خوزستان به کویر و شوره زار بدل خواهد شد.
اینک تنها پرسشی برجا می ماند این است که چرا برخی از کاندیداهای گرامی، سطح کار را پایین آورده اند و از مدیریت عالم و آدم و تحقق برنامه های رشد شتابان در کشور و منطقه، وعدۀ ارزاق اولیه می دهند و به راستی این طنز روزگار است که ملت بزرگ و گرامی ایران را بدین امور مخاطب قرار دهیم.
اگر واقعا این وعده ها اثر دارد و آبی برای انتخابات گرم خواهد کرد، پس اکثر مردم نیازمند و محتاج صدقاتند و اگر نه، منظورتان از این وعدهها چیست؟
نمی دانید که منزلت مردم و رای این چیزهاست که اگر نیازمند هم باشند باز هم عزت و شوکتی دارند که درک آن دشوار نیست، اما برای شما هم میسر نیست. خلاصه از پول پاشیدن به نام یارانه تا گوشت گوساله و توزیع سفر و دادن زمین و ساخت مسکن و عرضه بورس و تخصیص بنزین و حتی طلا...، حراج منابع کرده اند و به خرج مملکت، بخشش بلکه تبذیر می کنند!
یادم افتاد شاعر نامی ایران سوزنی سمرقندی هم با مصایب گوشت گوساله و طلا روبرو بوده است:
سامری زر ستد از عام و جواهر که به سِحر
کرد گوساله و کوشید به گمراهی عام
اما واعظ قزوینی خوب پاسخ داده که:
در پیش زرپرست که فکرش همه زر است
باشد شمارِ زر همه روز شمار هیچ
از این نکته بگذریم که چندان مهم نیست و مردم خبره تر از برخی علاقمندان به حضور در صحنه های مختلف هستند. سطح آگاهی و آزردگی در بسیاری از مردم، ملازم تردید و گمانهایی شده است.
شگفت آن که تبلیغاتچی های خارج نشین و رسانه هایی که مواجب می ستانند تا ایران را از هر صلاح و مصلحت و اصلاحی دور نگاه دارند، تمام توش و توان خود را به کار گرفته و هرچه نیرو داشته اند به میدان آورده اند، که نگذارند مردم بر سرنوشت خویش به آرامش و تأنی تأمل و تدبیر کنند. می دانم که بسیارانی از مرددین داخلی، غمِ میهن و دغدغۀ مردم دارند، اما به راستی، بی آن که قصد قیاس داشته باشم، صادقانه می پرسم: آیا میرزا ابوالقاسم قائم مقام مدیر مملکت باشد، به صلاح نزدیک است یا میرزا آقاسی؟ آیا اگر میرزا تقی خان امیرکبیر بر صدر و صدارت باشد برای ایران بهتر است یا جانشینش میرزا آقاخان نوری؟
اگر در دوران قائم مقام و امیرکبیر، امکان انتخاب مردم نبود، حالا به سعی جمهور تاحدی ممکن شده است. اما باز هم باید بدانیم که هیچ ملتی نمی تواند بدون انتخابهای دشوار و کار و زحمت، و سرانجام بردباری، راه سخت توسعه را در سیاست و اقتصاد، قانون و جامعه، فرهنگ و اخلاقیات، طی کند. مشکلات را همه می دانیم و بر محدودیتها واقفیم، اما میگوییم هیچگاه روزنههای امید و تحول بسته نیست و نخواهد بود.
منبع: اطلاعات