خیلی فرق می‌کنه چه کسی رییس‌جمهور باشه

خیلی فرق می‌کند چه کسی سکاندار کشور بشود تا بتواند مسائل کشور را حل کند؛ خیلی فرق می‌کند که منتخب مردم چه کسی باشد و چگونه نگاه کند؛ خیلی فرق می‌کند که ریس دولت با صداقت و جلب مشارکت مردم به میان بیاید تا مشکلات کشور کاهش پیدا کند، تا امید زنده شود، تا به زندگی سلام دوباره بشود.
تصویر خیلی فرق می‌کنه چه کسی رییس‌جمهور باشه

به گزارش سایت خبری پرسون، زهرا نژادبهرام در یادداشتی نوشت: خیلی فرق می‌کند چه کسی سکاندار کشور بشود تا بتواند مسائل کشور را حل کند؛ خیلی فرق می‌کند که منتخب مردم چه کسی باشد و چگونه نگاه کند؛ خیلی فرق می‌کند که ریس دولت با صداقت و جلب مشارکت مردم به میان بیاید تا مشکلات کشور کاهش پیدا کند، تا امید زنده شود، تا به زندگی سلام دوباره بشود.

خیلی فرق می‌کند چه کسی ریس جمهور باشد تا مشکلات را به حاشیه نراند و آنها را مساله کشور بداند، خیلی فرق می‌کند که به فیلترینگ و مسائل گشت ارشاد و سبک زندگی زنان چگونه نگاه کند. انتخابات 1403 آزمون این فرق است هم اکنون کشور با دو مساله جدی روبه‌رو است که بخشی از آن بقایای سیاست‌های بدون پاسخ و ارزیابی است و بخشی ریشه در این باور دارد که محرومیت و محدودیت روش تربیتی برای اداره جامعه است.

جامعه بالنده که توان پاسخگویی به همه مسائل مبتلا به را دارد یقینا با این دو تلقی همراه نخواهد بود. این جامعه با نگاهی از سر حل مساله برای رفع مشکلات خود بر می‌خیزد اما با یک راهبرد مشخص و آن احترام به انسان، احترام به آزادی انتخاب و احترام به تنوع دیدگاه‌ها است.

در امروز سیاست در کشور ما به‌رغم بازخوانی و روخوانی این سه اصل که مبنای تحول و پویایی و رشد جوامع است با نگاهی دیگر روبه‌رو هستیم و در عمل هر سه راهبرد به حاشیه رفته‌اند و رویکرد سیاستگذاران فارغ از همه آنها است. در این گسترده سیاست‌ورزی و سیاستگذاری به نظر می‌رسد در تبیین راهبرد دچار اختلال شده‌ایم یا شاید در بیان مساله لکنت گرفته‌ایم یا شاید باورهای‌مان برای تحول و پویایی دچار نقصان شده است. شاید همه اینها با هم به وقوع پیوسته و ما بی‌توجه به آنها حرکت می‌کنیم، اما هرچه هست حاصل آن بلاتکلیفی و ناتوانی در حل مسائل است.
اما آنچه آشکار است، جامعه بر مدار پویایی فارغ از همه محدودیت‌ها و محرومیت‌ها حرکت خود را به سوی درک متفاوتی از ارتباطات انسانی و تکنولوژیکی و اجتماعی ادامه می‌دهد و سیاستگذاران بی‌توجه به علایق و دیدگاه‌ها و رویکردهای جامعه راه خود را طی می‌کنند و اینجاست که اختلال و تزاحم رخ می‌نمایاند.

اما در این میان مساله همچنان باقی است و کسی در پی حل آن نیست. زنان که پس از انقلاب توانسته‌اند دو عرصه پایه‌ای یعنی در مقام دانش‌اندوزی و حذف بی‌سوادی گام‌های جهشی را طی کنند اکنون فقط برای فرزندآوری تعریف می‌شوند و همسری و مادری زنان که عنصر پویایی اجتماعی هستند، تنها در این بستر تعریف می‌شود و حضور اجتماعی آنها فقط به صورت محدود و رفتار توده‌ای برای اهداف سیاستمداران و برنامه‌ریزان هدف‌گذاری می‌شود؛ از سوی دیگر زنان که توانسته‌اند در امید به زندگی به‌رغم همه مشکلات به سن 77 سالگی برسند گام دیگری در سلامت و بهداشت را برداشته‌اند و بستری برای ارتقای سلامت خانواده ایجاد کرده‌اند اما این مهم نیز تنها در بارور کردن فرزندانی نام‌آور است که بحق امری بزرگ است اما خود آنها و توان آنها و ظرفیت آنها نادیده انگاشته می‌شود.

خشونت خانگی و اجتماعی در معطلی میان نگرش‌های مختلف معطل مانده و این ارمغان بزرگ سلامتی روح و جان است که در معرض افول قرار می‌گیرد و دستاورد بزرگ سلامت را با اختلال همراه می‌کند. از سوی دیگر حقوق زنان که مورد تایید دین و سنت است اکنون در کشاکش دو تعریف نامشخص از زن پنهان یا نادیده انگاشته شده است.

تعریف نخست: زن نیمی از جامعه است که باید در همه مقدرات مشارکت کند، از مدیریت تا کارشناسی از فعالیت غیرانتفاعی و مردمی تا مشارکت سیاسی و... و با دانش و مهارت اجتماعی و تاب‌آوری عمومی فرزندان موفق و سالم و توانمند را به جامعه تقدیم کند. هر چند بسترهای آن ناکار‌آمد و نادقیق و پر از شکاف و مانع است و تعریف دوم: زن، مادری است که فرزندان نیکو و موفق به دنیا می‌آورد و همین! این دو تعریف قابل جمع است اما اگر فقط به یک‌سوی آن بنگری حاصل آن جز این نیست که می‌بینیم. ظاهرا نوعی کشاکش قدرت برای حذف رقیب در میدان سیاست و اجتماع رخ می‌نماید که حضور زنان در عرصه اجتماعی و کسب دانش و مهارت زندگی به معنای تنگ شدن فضای فعالیت برای دیگران است.

اما به‌رغم همه حرف‌ها و شعارهای خوب مساله باقی است و بیشتر کاندیداها بدون توجه به مطالبات بر زمین مانده زنان در اشتغال، حقوق اجتماعی و انتخاب سبک زندگی و نوع پوشش با سکوت و حاشیه به پیش می‌روند و انتظار دارند که صفوف گسترده انتخاباتی زنان در پای صندوق‌های رای آنها را انتخاب کنند. در سوی دیگر فیلترینگ است که نفس رشد و توسعه و فعالیت شهروندان را تنگ کرده. به‌رغم همه شعارها برای فعالیت‌های زیرساختی خروجی آن قطعی و کندی اینترنت حتی در سطوح سازمانی است! فیلترینگ امکان دسترسی به ارتباط را محدود ساخته و امنیت شبکه اینترنتی کشور را با خسارات سنگینی مادی و معنوی همراه کرده است اما هیچ یک از کاندیدا‌ها صراحتا اعلام نمی‌کنند که این هزینه به کشور حاصل کدام سیاست منطبق بر منافع ملی است.

به نظر می‌رسد این مساله نیز در حاشیه بقیه مسائل جامعه که قابل حل است دستخوش اما و اگرهایی است که بانیان آن خود از مصرف کنندگان این شبکه‌های ارتباطی و اجتماعی هستند و با به‌کار‌گیری فیلترشکن در همه جا حضور دارند! جامعه‌ای که با دوگانگی استفاده بلافصل همه رهبران سیاسی و اجتماعی از شبکه‌های اجتماعی گوناگون روبه‌رو است و فیلترینگ را در برابر خود می‌بیند در بی‌پاسخی گیر کرده و نمی‌داند کاندیداها دراین میان با چه رویکردی می‌خواهند مساله را حل کنند. اگر مزایایی بلافصلی دارد پس چرا خود سیاستمداران و بزرگان جامعه از آن بهره می‌گیرند و اگر ندارد پس آن را برطرف کنیم؟ این مهم در کنار تحریم بیرونی برای دسترسی به سایت‌های موثر، بسته‌ای متفاوت از حیات دیجیتال را در زندگی علمی و روزمره ایرانیان حادث کرده است. بی‌توجهی به آن منجر به این شده که با کلی‌گویی راه به جایی دیگر می‌برند و اینترنت ملی و حفظ داده‌ها و امنیت خانواده‌ها و... را مورد بحث قرار می‌د‌هند و مثال‌هایی از کشورهای خارجی که در مقام مقابله با آنها هستند می‌آورند؛ به واقع این بلاتکلیفی تا به کی!؟

امروزه چه ما بخواهیم چه نخواهیم حیات اجتماعی در بستر زندگی دیجیتال است و ایرانی‌ها از کشورهای سرآمد در منطقه خاورمیانه و از بهترین‌ها در جهان در این حوزه هستند، اما این مهم در سیاستگذاری‌ها اختلال زا منجر به دور شدن این سر آمدی از سر منزل موفقیت و توسعه شده است. از این رو مهم است که چه کسی سکان ریاست‌جمهوری کشور را برعهده می‌گیرد و مهم است که در برابر مشکلات مردم چگونه راهکار ارائه می‌کند و با چه نگاه و چه نگرشی سیاستگذاری می‌کند و چگونه حقوق ملت را پاس می‌دارد.

منبع: اعتماد

693845