به گزارش سایت خبری پرسون از اصفهان، هـمـه مـا عـادت داریم برای ورود به نقشجهان از خیابانهای سپه، حافظ، سعدی یا پشتمطبخ اقدام کنیم. اما در دوره صفوی ورودیهای سپه و حافظ که اصلا وجود نداشته و تنها در دوره پهلوی با تخریب دو دهنه از حجرههای میدان، این خیابانها به نقشجهان متصل شده است. گذرهای سعدی و پشتمطبخ هم که در آن روزگار جزو ورودیهای اصلی دولتخانه صفوی و حرمسرا بوده و ورود مردم به آنها اکیدا ممنوع بوده است. پس مردم در دوره صفوی و پسازآن چطور وارد میدان نقشجهان میشدهاند؟
برای پاسخ به این پرسش باید دوچرخه خود را زین کنید و پا در رکاب از خیابان سپه وارد راسته شمال غربی بازار شوید و تا بازار فرشفروشها رکاب بزنید. اگر خوششانس باشید و بازار خلوت باشد میتوانید همینطور سواره تا انتهای بازار فرشفروشها بروید و بعد از طریق بازار دارالشفا وارد راسته اصلی بازار قیصریه شوید. حالا شما درســت در مـوقـعیـت کسی قرار دارید که چهارصد سال پیش میخواهد وارد میدان نقشجهان شود. این بهترین ورود است. زیباترین و نفسگیرترین چشمانداز میدان از ورودی قیصریه رقم میخورد.
یک نقشجهان کهنه و کوچک
اغلب تصور میشود، میدان نقشجهان با یک طرح از پیش تعیینشده در میان باغی به همین نام در اوایل قرن یازدهم قمری به فرمان شاهعباس بنا شده؛ اما اینطور نبوده است. با توجه به قدمت زیاد محله حسنآباد و دروازه جنوبی اصفهان که در انتهای همین محله واقع است و با علم بر اینکه خیلی پیش از صفویه، راستههای بازار حسنآباد تا میدان عتیق کشیده شده بوده و از آنجا به دروازه طوقچی منتهی میشده، میتوان نتیجه گرفت که راسته شرقی میدان نقشجهان خیلی پیش از دوره صفوی هم موجود بوده است. حتی میدانیم در محله فعلی مسجد شیخ لطفالله مدرسه بزرگی به نام خواجه ملک بوده است. حالا در کنار این آگاهی تاریخی، کتاب «روزنامه ملاجلال منجم» نکته مهم دیگری را نیز یادآور میشود. او در ذکر وقایع سال هزار قمری شرح سفر شاهعباس را از قزوین به اصفهان گزارش میکند و مینویسد: «... از قزوین در سهشنبه چهارم محرم متوجه اصفهان شدند ...و در بیست و پنجم در اصفهان بوده پانزده روز رحل اقامت انداختند و بعد از عیش و عشرت به غور عجزه و مساکین رسیدند و در دفع ظلمه کوشیند و در اوایل صفر این سال طرح میدان و بازار اصفهان و قیصریه نمودند...» حالا ملاجلال شعری که به سبب این افتتاحیه سروده شده ذکر میکند:
«شاهعباس حسیـنـی کـامــده پـیشوای صاحبالامر از خدا/عرصه میدان عالم گشت از او پاک چون آئینه گیتی نما/با کثافت بود میدان عراق از صفای طبع او شد با هوا/یافت چون میدان صفا، تاریخ شد یافته میدان اصفاهان صفا»
در این شعر خیلی شفاف توضیح داده شده که میدان کوچک و کثیفی قبل از نقشجهان در این محدوده وجود داشته که به میدان عراق مشهور بوده است. منظور از عراق، سرزمین عراق عجم است که اصفهان هم جزو آن محسوب میشده است. همچنین گفته شده که شاهعباس دستور پاکسازی و توسعه این میدان را میدهد که نقشجهان از دل آن متولد میشود. توسعه میدان عراق و تبدیلشدنش به نقشجهان هزینههای زیادی در پی داشت. مثلا دولت صفوی مجبور بود برای این کار بازارها و حجرههای قبلی مردم را تخریب کند تا بتواند میدان جدیدی پی افکند. این کار در قدم اول با مخالفت برخی از روحانیون مواجه شد. کسی مثل ملاعبدالله شوشتری به دلیل عدم رعایت حقوق شرعی و اجتماعی کاسبان و مردم اطراف میدان با شاه مخالفت کرد. حکایت میکنند که این اختلاف شاه و ملاعبدالله چنان بالا میگیرد که این روحانی سرشناس یا به قهر یا برای تأمین امنیتش عازم مشهد میشود. البته شاهعباس بعدا برای دلجویی از او مدرسهای در ابتدای راسته شرقی بازار نقشجهان بنا کرد که تا همین امروز به نام او مشهور است.
یک دروازه اقتصادی
کمتر در و دروازهای در ایران بهاندازه ورودی بازار بزرگ اصفهان شهرت تاریخی دارد. سردر قیصریه یکی از اولین بناهایی بوده که در میدان جدید ساخته شده است. هرچند آنچه امروز مانده بنای کاملی نیست و بخشهای مهمی از آن مثل نقارهخانه در اوایل دوره پهلوی تخریبشده است. نقارهخانه در واقـع واحد اطلاعرسانی میدان نقشجهان مـحـسـوب میشده است. طلوع و غروب خورشید را در آن با یک ارکستر موسیقی ناهمگن به گوش همه میرساندهاند. اگر پادشاهی از دنیا میرفته یا مراسم تاجگذاری شاه دیگری بوده نقارهخانه به صدا درمیآمده است. چشمانتان را ببندید و صدای پرطنین نقاره را در هنگام تحویل سال نو بشنوید. سردر قیصریه یک تابلوی اعلانات سیاسی خیلی بزرگ هم هست؛ چون نقاشی یکی از مهمترین پیروزیهای نظامی شاهعباس بر پیکرهاش نقش بسته است. هرچند زخمی و فرسوده شده؛ اما همچنان اهمیت تاریخیاش بهعنوان یکی از معدود تابلوهای دیواری صفوی مشهود است. دو تا سکوی ورودی سردر هم چهارصد سال است محل فروش خرتوپرتهای دستفروشهاست. ژان شاردن نوشته: «دو سکو که سه یا چهار پا از سطح زمین بلندتر میباشد... دور بنا را فراگرفتهاند و روی آنها را تا چند ذراع بالاتر با سنگهای یشم و سماق فرش کردهاند. جواهرفروشان و زرگران در روی این سکوها بساط خویش را پهن میکنند و به خرید و فروخت انواع زیورآلات و جواهر و سکههای دیریاب میپردازند. قسمت دیگر این سکوها اختصاص به کسانی دارد که لباسهای گرانبها و زینوبرگهای عالی میفروشند» امروزه سکوها هست اما نه از سنگ یشم و سماق. این دروازه تاریخی که ما را با خود وارد یک گذرگاه باستانی میکند و میدان صفوی را به میدان سلجوقی متصل مینماید حرف برای گفتن زیاد دارد. از نماد برج قوس که طالع شهر اصفهان است و نبرد ابدی خشکسالی و حاصلخیزی در آن مشهود است تا کتیبه بازسازی میدان و بازار به نام ظلالسلطان و ناصرالدینشاه که شگفتآور است. زیرا ما همیشه ظلالسلطان را در قامت یک تخریبگر شناختهایم نه مرمتگر. البته تاریخ مرمت بناهای اطراف میدان به دوره قبل از عزل ظلالسلطان از حکومت ولایتهای مختلف ایران و امیدواری او برای رسیدن به تخت و تاج شاهی برمیگردد. بعد از حدود سالهای 1305 و 1306 قمری که ظلالسلطان مغضوب شاه بابا در تهران قرار گرفت، موج تخریبها در اصفهان آغاز شد.
یک دروازه سیاسی
رکابزنان از قیصریه به سمت عالیقــاپـــــو میرویم. در دوره صــفــوی بازارهـــای بین قیصریه تا عالیقاپــو مــخـصــوص شمشیرســـازهـــا و ساغریفروشها بوده است. اما نرسیده به عالیقاپو یک راسته بازار تا خیابان استانداری کشیده شده است. این شاید تنها بازاری باشد که در طول این چهارصد سال کاربریاش تغییر نکرده. لحظهای جلوی بازار مسگرها توقف کرده و به سروصدای ویژه این بازار دقت میکنیم. این صداها چهار قرن در گوش این بازار پیچیده. افسوس که انتهای راستهبازار مسدود شده است. در قدیم این بازار وارد یک میدان کوچک به نام چهار حوض میشده که امروزه اثری از آن باقی نمانده است. از اینجا تا عالیقاپو راهی نیست. اگر سردر قیصریه یک دروازه اقتصادی بود، عالیقاپو به معنای واقعی کلمه یک دروازه سیاسی و عقیدتی محسوب میشد. از تقدس درِ حرم حضرت علی(ع) که شاهعباس از نجف آورد و در ورودی عالیقاپو نصب کرد تا حرمتی که خود شاهان صفوی بهعنوان شاه شیعه داشتند، این ورودی باشکوه را در دورانهای مختلف بهعنوان یکی از مقدسترین مکانهای ایران تعریف میکرد. جالب اینجاست که این تقدس تا همین چند دهه پیش در حافظه جمعی اصفهانیها حفظ شده بود؛ بهطوریکه بساط پختن آش نذری در اتاقهای پایینی عالیقاپو رایج بود. آش نذری که دود و دمش باعث تخریب تمام تزئینات صفوی این اتاقها شده است. عالیقاپو یک کاخ مسکونی نبوده، بلکه ورودی مجموعه عظیم دولتخانه صفوی بوده که به مرور تکمیل شده است. ایوان ستوندار در دوره شاهعباس دوم به پیشکاری صدراعظم میرزاتقی خان ساروتقی به بدنه اصلی الحاق میشود. این یعنی نشاندادن شکوه، عظمت و ثروت شاه صفوی به مردم؛ زیرا در این ایوان مراسم جشن و میزبانی از سفرای خارجی برگزار میشده است. به نظر میرسد در این دوره با افزایش قدرت روحانیت در اصفهان، شاه صفوی بیشازپیش نیاز به خودنمایی و قدرتنمایی پیش چشم مردم داشته است.
هدیه داماد به پدر زن!
درست روبهروی عالیقاپو در ضــلـــع شرقی، هدیه گرانبهای شاه به پدرزن محبوبش، شیخ لطفالله به چـشـــم میخورد. رکابزنان عرض میدان را طی میکنیم و روبهروی پلههای مرتفع مسجد شیخ لطفالله توقف میکنیم. در جریان بازسازی میدان نقشجهان، مسجد شیخ لطفالله با کاربری مشترک «مدرسهمسجد» در حدود سال 1011 قمری بنا شد. اولین پرسشی که باید منتظر پرسیده شدنش باشید این است که چرا این مسجد مناره ندارد؟ و اولین جوابی که به این پرسش میدهند این است که این مسجد خصوصی و مربوط به زنان و خاندان شاه بوده و به مناره بهعنوان یک شاخصه دعوتکنندگی نیازی نداشته است. باید بگویم که هم پرسش اشتباه است و هم جواب آن! این پرسش غلط است؛ چون غیر از مسجد جامع عباسی که مهمترین مسجد امپراتوری صفوی بوده، هیچ مسجد صفوی دیگری در اصفهان مناره ندارد. از مسجد شیخ علیخان زنگنه در پاقلعه تا مسجد حکیم و مسجد سرخی و مسجد و آقانور و سایر مساجد. مسجد لنبان هم که یک تک مناره دارد و کتیبههای صفوی در آن دیده میشود، مربوط به دوره سلجوقی است و در دوره صفوی بنا نشده است. بنابراین منارهنداشتن مسجد شیخ لطفالله به خصوصی بودن یا زنانه بودنش ربطی ندارد. اصلا مگر در سایر نقاط جهان اسلام ما چیزی به نام مسجد خصوصی یا مسجد زنانه داریم که اینجا در اصفهان باشد؟
بر اساس مستندات تاریخی، تا پیش از ساخته شدن مسجد جامع عباسی (حدود ده سال بعد از مسجد شیخ لطفالله) مسجد و مدرسه شیخ لطفالله مسجد اصلی میدان بوده و نمازها در آن برگزار میشده و مرد و زن در همین مکان نماز میخواندهاند. تا اینکه دو اتفاق مهم دست شاهعباس را برای ساختن یک مسجد باشکوه در ضلع جنوبی میدان باز میکند؛ حلشدن مسئله برگزاری نماز جمعه در مذهب تشیع و دیگری پیروزی شاه بر عثمانیها و رونق گرفتن اقتصاد و باز شدن دستوبال شاه از نظر اقتصادی.
جامع جدید عباسی
رکابزنان از مسجد شیخ به مسجد شاه میرویم؛ مسجدی که شاهعباس آن را با هزینه شخصی به نیت جدش شاه طهماسب بنا کرده است. هیچکس بهتر از اسکندر بیک ترکمان، منشی شاهعباس در کتاب تاریخ عالمآرای عباسی شرح ساختهشدن مسجد جامع جدید صفوی را ذکر نکرده است: «در اوایل این سال فرخنده آغاز... شهریار ظفر قرین... را نیت خیر امنیت به اسطرلاب فکرت بدان مقصور و معطوف گردید که در حوالی نقشجهان اصفهان به بنای مسجد عالی بنیان که در بلاد ایران بل معموره جهان مثل آن نشاط نتواند داد پردازند...اگرچه مسجد عالی و مدرسه در جانب شرقی و شمالی میدان نقشجهان ترتیب داده بودند اما آنها در برابر همت بلند آن حضرت پست مینمود... .» منشی شاهعباس خیلی شفاف میگوید که سالها پیش از ساخته شدن مسجد جامع جدید، مسجد و مدرسه در میدان بوده؛ اما حالا که شاه دستوبالش باز شده، آن مسجد را لایق امپراتوری بزرگ نمیداند. بنابراین: «... بعد از ملاحظه اطراف میدان نقشجهان جانب جنوبی میدان را که خانی بزرگ در آنجا ترتیب یافته بود اختیار فرمودند و عمارت خان مذکور را کنده، در ساعت سعد... معماران حاذق و مهندسان مدقق... طرح مسجد و مقصوره انداخته، استادان نادره کار به مبارکی و اقبال شروع در کار کردند... .» البته این پروژه عظیم در زمان حیات شاهعباس تکمیل نشد و تا دوره شاه سلیمان همچنان چیزی به آن افزوده میشد. بنابراین بر اساس نوشتههای تاریخ عالمآرای عباسی این افسانه که میدان نقشجهان با یک طرح قبلی با چهار بنای نمادین در اطرافش بر اساس تناسبات دقیق هندسی بنا شده مردود است و البته این هیچچیز از زیبایی و شکوه این میدان مهم نمیکاهد.
راههای زیرزمینی نقشجهان؛ افسانه یا واقعیت؟
افسانه درباره نقشجهان کم نیست. یکی از مشهورترین این افسانهها، راه زیرزمینی بین عالیقاپو تا مسجد شیخ لطفالله است. میگویند از این مسیر، زنان شاه برای نماز از دولتخانه به مسجد میرفتهاند. حالا که این داستان درست نیست، آیا وجود راههای زیرزمینی میدان هم افسانه است؟ اسناد تاریخی متعددی وجود راههای زیرزمینی میدان و دولتخانه صفوی را تأیید میکند. روزنامه اخگر در تاریخ 25اردیبهشت1312 خورشیدی گزارش جالبتوجهی از کشف این راه زیرزمینی دارد: «...بهطوریکه اطلاع یافتهایم در موقعی که در میدان نقشجهان مشغول کندن زیر آب حوض جدیدی که ساخته میشود، بودهاند، نقب بزرگی ظاهر میگردد. این نقب که با آجر و خیلی محکم ساخته شده که تاکنون باقی مانده است، به قدری وسیع است که یک نفر به خوبی میتواند در آن ایستاده عبور نماید و دارای دو دهنه شرقی و غربی نیز بوده است». این گزارش در ادامه به کشف یک راهروی زیرزمینی دیگر در بازار مسگرها اشاره میکند: «...پیدایش این نقب و مجرایی که دو سال قبل در ابتدای بازار مسگرها پیدا شده بود و از طرف بلدیه روی آن پوشیده شد و کاملا مانند نقب میدان شاه (نقشجهان) بوده است، مسلم میدارد که در زمان صفویه شهر اصفهان دارای اگو (فاضلاب) برای آبها و کثافات شهری بوده است». اصفهانیها هشتاد و هشت سال پیش در چنین روزهایی، راهروی افسانهای بین عالیقاپو و شیخ لطفالله را بهعنوان فاضلاب میدان نقشجهان معرفی میکنند و برای ادامه ساخت حوض وسط میدان روی آن را میپوشانند. این چطور فاضلابی بوده که در دوره قاجار دکتر هینریش بروگش آلمانی از داخل آن از دولتخانه تا نقشجهان را طی کرده: «... هنگامی که در باغهای اطراف (هشتبهشت) برای خروج از در بزرگ، قدم میزدیم، اطلاع حاصل کردیم که در اطراف هشتبهشت، کاخهای دیگری هم وجود دارند که بهوسیله راهروهای زیرزمینی با باغ هشتبهشت ارتباط دارند و این راهروها را فقط با راهنمایی نگهبانان کاخ و کسانی که آنها را میشناسند میتوان طی کرد». جلالالدین همایی، استاد و اصفهانشناس برجسته که در دوران جوانی در این راه زیرزمینی قدم زده است، ورودی آن را در آستانه در شرقی بازار هنر میداند و میگوید این راه تا خندق قلعه طبرک در محله پاقلعه امتداد داشته: «... چند سال پیش آقای مصطفی مستوفی رئیس شهرداری اصفهان مخصوصا اهتمامی در تنقیه و اصلاح آن کرد... این اگو (فاضلاب) مخصوص بوده است به محله دولت و عمارات نوبنیاد صفوی... که خود نگارنده مکرر آن را دیده حتی داخل آن رفته و مقداری زیرِ زمین راه پیمودهام...». استاد همایی مسیر دقیق این راه زیرزمینی را مشخص کرده: «یک رشته از بازارچه بلند (هنر)... به سمت پشت مطبخ و از آنجا به کنار میدان شاه جلو مسجدشاه میآید و یک رشته هم از زیر عمارت عالیقاپو میآید که مبدأش در عمارات قدیم صفویه است و این رشته نیز به مجرای اول میپیوندد و هر دو مجرا یکی شده از زیر دروازه چهارسو مقصود ... میرود و از آنجا به خط مستقیم داخل محله پاقلعه شده... و دست آخر به چشمه پاقلعه میپیوندد». فاضلاب یا راه زیرزمینی برای اتصال دولتخانه به قلعه دفاعی شهر یا هر کاربری دیگری که تصور میشود، دیگر جایی برای شک و تردید درباره راههای زیرزمینی میدان نقشجهان وجود ندارد. راههایی که متأسفانه نمیتوان آنها را رکاب زد؛ اما امیدواریم روزگاری بتوانیم در آن قدم بزنیم.
چوگان با دوچرخه!
حالا که به انتهای دوچرخهسواری تاریخی در میدان نقشجهان رسیدهایم بد نیست نیمنگاهی هم به پیشینه دوچرخهسواری در این میدان داشته باشیم. فردریک ریچاردز گزارش جالبی از زیست اجتماعی مردم در میدان نقشجهان پس از قاجار دارد که البته دوچرخه در آن نقش پررنگی دارد. روزگاری که دوچرخهسوارها جای سوارکاران چوگانباز را در میدان گرفتهاند: «در حال حاضر ورزشی که در این میدان معمول میباشد دوچرخهسواری است. هنگام عصر میدان شاه از صدای زنگ و بوق دوچرخهسواران که اغلب آنها شاگردان دکانهای بازار بزرگ اصفهان هستند پر میشود. آنها نمیدانند دوچرخههایی که تازه به کشور آنها وارد شده مانند بازی گوی و چوگان قدیمی شده است... هماکنون یک اصفهانی متجدد از علاقه جوانان به این تفریح جدید استفاده کرده و راه جدید برای تجارت یافته است، وی تعدادی دوچرخه کهنه را جمعآوری کرده و با کرایه دادن هریک از آنها در مقابل مبلغی کمتر از نصف پنی برای خود ثروتی گرد آورده است».
منبع:اصفهان زیبا