به گزارش سایت خبری پرسون، جعفر گلابی نوشت: ساده زیستی و حضور در میان اقشار متوسط و پایین جامعه ریا به حساب آمد و تئوریسینها دست به کار شدند و نام اخلاق مردمی را پوپولیسم نهادند. کارگزاران سازندگی که در آن زمان ائتلاف محکمی با جناح بازار برقرار کرده بودند در ایدههای خود برای زندگیهای تجملی موفق شدند و حتی بسیاری از منتقدان خط امامی این شیوه را با خود همراه ساختند! آنها اگر در زمینههای دیگر افتان و خیزان عمل کردند، در خداحافظی با دوران معنوی زمان جنگ و تسری تجمل موفقیت کاملی به دست آوردند.وقتی حاج داود کریمی از جور زمانه از سیاست رانده شد و برای گذران زندگی به تراشکاری نزدیک بهشتزهرا روی آورد شاید هیچ یک از دوستان سابقش گذرش به پایین شهر نمیافتاد که فرمانده میدانهای نبرد را در کارگاه کوچکش ببیند و برای سینه شیمیایی شدهاش هم که شده او را از کار سخت بازدارد و احترامش کند.بعدها این جداییها چنان تکثیر شد که دیگر هیچ مسوولی در جنوب شهر زندگی نمیکرد و کمتر شخصیتی از چپ و راست و میانه را میشد پیدا کرد که آقازادههای نازنین خود را به خصوص به غرب نفرستاده باشند. آری وداع با دوران معنوی و ساده زیستی خسارتهای عظیم به بار آورد و همچنان مصیبت میآفریند. آن فضا را شکستند در حالی که هیچ جایگزین مدرنی برایش در نظر نگرفتند. اگر امکان ساده زیستی دیگر وجود نداشت، نهادهای مدنی هم تاسیس نشدند و قدرت نگرفتند تا صدا و درد محرومان جامعه به مسوولان برسد.
حالا باید 10 روز طول بکشد و جان مردم 702 روستا به لبشان برسد و به خیابانهای شادگان، سوسنگرد، بستان، اهواز و شوش بیایند تا مسوولان متوجه شوند که هزاران نفر در دمای 50 درجه خوزستان دچار بیآبی شدهاند! از بخشداریها تا فرمانداریها و شهرداریها و استانداری تا وزارت نیرو و وزارت کشور و نهادهای قدرتمند امدادی و ریاستجمهوری شاید حدود 40 تا 50 نفر از مسوولان باید در جریان این موضوع بوده باشند.حساب قطره قطره آب سدها روزانه و ساعت به ساعت دست مسوولان است. آنها میدانستند که در ثروتمندترین استان کشور 700 روستا روزهاست که بیآبند و هیچ کدامشان کاری نکردند! حتی یکی از آنها نیامد و فریادی نکشید که بیآبی در این تابستان سوزان دردناک و شکنجهآساست. در خوشبینانهترین حالت آنها تصوری از تشنگی و محرومیت در ذهن خود نداشتهاند.تنها وقتی کاروان تانکرهای آب روانه روستاها شد که آشوب العطش شهرها را فرا گرفته بود.
یعنی اگر 10 روز زودتر یکی از مسوولان معنی بیآبی را میفهمید و مینوشت و مصاحبه میکرد و فریاد میکشید لابد همه به تکاپو میافتادند و کاری میکردند و این رنج عظیم متوجه آن مردم فقیر نمیشد. واقعیت ماجرا این است که مسوولان از مردم دور شدهاند و زندگی سوا دارند و فقط گاهی با فریاد چیزی از درون جامعه را میشنوند.بحران بیآبی خوزستان و انواع رنجهای این استان و استانهای دیگر فقط یک نمونه است و سوابق زیاد دارد، مگر ندیدیم که در سیل وحشتناک سال 98 استاندار یکی از استانهای سیلزده با وجود دریافت هشدارهای هواشناسی استان را رها کرده و برای سرکشی به خانوادهاش به اروپا رفته بود؟ او را عزل کردند ولی بدون محاکمه زمان زیادی نگذشت که به تهران آوردندش و مقام تقدیمش کردند! آری ما در زمانه غریبی گرفتار شدهایم و مردم سرگردان و حیران زیر فشار نامهربانیها کمر خم میکنند. پس از 16ماه از شیوع کرونا و ضربات سهمگین بر مردم با انواع اهمالها دچار پیک پنجم شدهایم و رعایت پروتکلها به 40 درصد رسیده است و همچنان هیچ برنامه جامع و قاطعی در ریشه کنی این بیماری دیده نمیشود.
کسانی که باید به فکر جان مردم باشند نگران گردش آزاد اطلاعات در کشورند و میخواهند کار اینترنت را یکسره کنند و دیگران مشغول آمادهسازی اجتماعات مردم در ماه محرم هستند! تورم افسارگسیخته است و ما همچنان در برجام تعلل میکنیم و لغو تحریمها را به تعویق میاندازیم. اگر مسوولان میدانستند فشار تورم بر گرده مردم یعنی چه؟ اگر نمایندگان مجلس رنج بیکاری و محرومیت و تنگنای معیشت را لمس میکردند مطمئنا همان اسفندی که رییسجمهور گفت برجام احیا و تحریمها لغو میشدند. باید از جداییها شکایت کرد؛ جدایی بدعاقبت و روزافزون مردم و مسوولان.
اخبار استان خوزستان را در بخش خوزستان سایت پرسون بخوانید.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: اعتماد