سایت خبری پرسون_اگرچه هنگامی که دولت ها تشکیل و تاسیس شدند؛ رهبران آنها متوجه شدند که برای حفظ یا گسترش مرزهای خود، نیازمند بازوان توانایی هستند که در جنگ ها بتواند پیروزی برای آنها به ارمغان بیاورد.
ویل دورانت در این باره می نویسد:"از ضروریات دولت ها و تاکید بر روی حفظ نیروی جهانی ، پیروز مندی در جنگ هایی بوده است که متکی بر قدرت بدنی و نیرومندی جهانی بوده است و نیرومندی و مهارت بدنی حاصل نخواهد شد، مگر در ورزش هایی که در بازی های المپیک متصور گردیده است. "
سیاست توجه به نیروی بدنی قوی تا بقای خویش و بقای جامعه اجتماعی و حکومت را به ارتقای نیروی انسانی مجبور سازد واین گونه بود که المپیک به دنیا آمد.
المپیک زمانی به گواه عینی تاریخ وارد سیاست شد که تئودیوس حاکم رومی و البته مسیحی مسلط شده بر یونان آن را کفر آمیزو مغایراخلاقیات خواند وبه این سنت هزار ساله پایان داد. این شاه رومی تنها کسی نبود که ورزش را به عنوان ابزاری برای کنترل افراد در سیاست های خود بکار برد؛ مکانیسم سیاست، برای کنترل از ورزش به عنوان سمبل آرامش و وحدت جوامع استفاده کرد؛ اما در واقع این نماد، پوششی بود برای تبلیغات قدرت ها در صحنه سیاسی ..!
بنابراین با این تفسیرمطالعات ژورنالیستی، ویژگی هایی را برای این تمرکز قدرت در ورزش بر شمرده است:
1.در واقع ایدئولوژی ها در صحنه های ورزشی رقابت می کنند
2.ورزشکاران به عنوان سمبل قدرت یک ملت دیده می شوند
3.ورزش راهی موثر برای سرکوب عقاید مخالف است
4. تقویت ملی گرایی
5.سیاسی سازی تصمیم گیری ها
ما دو جنبه از نگاه به سیاست و ورزش را مد نظر گرفتیم یکی نزاع گرایانه و دیگری عملکرد گرایانه پس توجیه سایه سیاست بر سر ورزش اجتناب ناپذیر می انگارد.
نزاع های بین الملی بین دولت ها یا ایدئولوژی های سیاسی با میادین ورزشی به روایت تاریخ اینگونه گره خورده است ؛ که به چند نمونه از این گره های ورزش و سیاست اشاره می کنیم؛
*در سال 1952 آمریکا شدیدا با وورد تیم ussr در المپیک تابستانی مخالفت کرد.
*1976 آمریکا المپیک موسکو را برای مخالفت با تهاجم شوروی به افغانستان تحریم کرد.
*1988 تنش المپیک سئول بین کره شمالی و جنوبی اتفاق افتاد.
می طلبید مقدمه را اینگونه مطرح کنیم و سوالی که در ذهن متبادر می شود اینکه آیا در عصر حاضرنیز لزوما سیاسی بودن ورزش خوب است یا خیر؟ آیا ورزش می تواند به صورت مستقل عمل کند وهدف چهره های سیاسی از جا کردن خود در این گروه چیست؟
بر ما پوشیده نیست که هیچ گاه نمی توان ورزش را از سیاست جدا کرد چرا که با کتمان این امر مجبور خواهیم شد با ملی گرایی تمامیت ارضی و نشان دادن قدرت سیاسی یک حکومت را نیز نادیده گرفت. اما می توانیم معترض باشیم که سیاسیون چرا باید در این میدان نقش آفرین باشند؟!
در سالیان اخیر بسیار شاهد هستیم که چهره های سیاسی که هیچگونه تناسبی با ورزش ندارند به هر ترتیب خود را در اینگونه مجامع جای داده اند. در واقع ورزش تریبونی کم خرج شده است برای بهره برداری حداکثر آنها برای پیشبرد اهداف خود، مدیرانی در راس امور ورزشی ایران انتخاب می شوند که هیچ شناخت و سنخیتی با این میدان ندارند.
به عنوان نمونه درخبری شنیده شد، که عضو هیات رئیسه مجلس حجه الاسلام سید ناصرموسوی لارگانی با حکم رئیس فدراسیون کشتی، عضو هیات رئیسه این فدراسیون شد.
امیدواریم حجه السلام لارگانی و دبیر رئیس فدراسیون کشتی شفافتر توضیح بدهند که هدف از این انتخاب نا همگون چه چیزی است؟
چرا سیاست مداران تمایلات سیری ناپذیر قدرت و دیده شدن را در ورزش و نشان دادن علاقمندی خود به ورزش جستجو می کنند؟!
البته اگر جواب این سوال را اینگونه پاسخ دهیم که، ورزش به نوعی در تاثیر گذاری بر فرهنگ سیاسی جامعه نقش به سزایی دارد پر بیراه گفته نشده است. این منبع قدرت و مورد اقبال جوانان جامعه می تواند دروازه ورود برای داشتن قدرتی سیاسی باشد چرا که چهره های ورزشی همانند علی دایی در عصر حاضر و جهان پهلوان تختی در دوره قبل از انقلاب اسلامی دو نمونه عالی از حضور پر رنگ چهره های ورزشی در بین آحاد مردم است که با تاثیر گذاری بر سیاست های کلان در زمینه های مرتبط توانستند نقشی پر رنگ در سیاست ورزشی یک جامعه بگذارند.
اما بازهم اگرچه در این مقاله کوشیده شد ورود چهره های ورزشی به ورزش را تا حد ی موجه نشان دهد اما بر عکس آن ورود افراد سیاسی به جایگاه های مدیریتی ورزش نتایج خوبی در بر نداشته است! و باید هشدار داد جامعه سیاسی دخالت خود را در امور ورزش به حداقل برسا ند تا راه برای اهالی فن و تحصیل کردگان ورزشی باز شود. برای کسانی که سودای وزارت و قدرت و مطرح شدن ندارند بلکه ارتقای ورزش هدف متعالی آنان است.
نویسنده : نرگس رضایی