علیرضا لرک، فعال رسانه نوشت:

مقاومت آموزش و پرورش گلخانه‌ای و پادگانی در برابر دنیای امروز

نظام آموزش و پرورش ایران، که باید بستر رشد، خلاقیت و آمادگی نسل‌ها برای آینده باشد، در ساختاری سنتی و بسته گرفتار مانده است. شکاف میان آموزش در ایران و تحولات جهانی روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شود و رویکرد گلخانه‌ای و پادگانی حاکم بر آن، مانع پرورش مهارت، تفکر انتقادی و توان رقابت نسل جدید شده است. تداوم این روند، آینده علمی، فرهنگی و اقتصادی کشور را با چالش‌های جدی روبه‌رو خواهد کرد مگر آن‌که اصلاحات بنیادین در محتوا، روش و نگرش آموزشی صورت گیرد.
تصویر مقاومت آموزش و پرورش گلخانه‌ای و پادگانی در برابر دنیای امروز

به گزارش سایت خبری پُرسون، علیرضا لرک فعال رسانه در یادداشتی به نقد ساختار سنتی و ناکارآمد نظام آموزش و پرورش ایران پرداخته است. او با تکیه بر آمارهای جهانی، نشان داده است که این نظام به دلیل فاصله از علم و فناوری روز، روش‌های آموزشی منسوخ و ناتوانی در پرورش تفکر انتقادی و مهارت‌های کاربردی، موجب عقب‌ماندگی علمی، فرهنگی و مهاجرت نخبگان شده است. او بر ضرورت تحول بنیادین، مهارت‌محوری و استفاده از فناوری‌های نوین در آموزش تأکید می‌کند.

علیرضا لرک نوشت:

نظام آموزش و پرورش ایران، که قرار بود فضایی برای پرورش استعدادها و آماده‌سازی نسل‌ها برای آینده باشد، در عمل به سیستمی منسوخ و ناکارآمد تبدیل شده است. این نظام، به دلیل عدم همخوانی با علم روز و تکنولوژی‌های نوین، نه تنها در پرورش علمی دانش‌آموزان ناکام مانده، بلکه در تربیت فرهنگی و آماده‌سازی نسل جوان برای مواجهه با چالش‌های دنیای مدرن نیز عقب‌مانده است.

در این مطلب، به بررسی انتقادی این موضوع خواهم پرداخت و تبعات آن را تحلیل خواهم کرد، با تمرکز بر آمارهای جهانی که وضعیت ایران را در مقایسه با جهان برجسته می‌کنند.

ناسازگاری با علم و تکنولوژی روز

نظام آموزشی ایران همچنان بر روش‌های سنتی تدریس، مانند حفظ‌محوری و انتقال یک‌طرفه دانش، متکی است. در حالی که جهان به سمت آموزش‌های مبتنی بر مهارت، تفکر انتقادی و استفاده از فناوری‌های نوین (مانند هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و آموزش دیجیتال) حرکت کرده، در ایران همچنان کتاب‌های درسی قدیمی، روش‌های تدریس منسوخ و محتوای غیرکاربردی محور اصلی آموزش هستند.

در بسیاری از کشورهای پیشرفته، ابزارهای دیجیتال مانند پلتفرم‌های آموزشی آنلاین، واقعیت مجازی و یادگیری تعاملی بخش جدایی‌ناپذیر آموزش هستند. اما در ایران، زیرساخت‌های فناوری در مدارس اغلب محدود به تخته‌های هوشمند ناکارآمد یا آزمایشگاه‌های کامپیوتری قدیمی است. حتی در دوران پاندمی کرونا، تجربه پلتفرم «شاد» نشان داد که نظام آموزشی ایران آمادگی لازم برای انتقال به آموزش آنلاین را ندارد و هر سال والدین با چالش‌های بسیاری در آموزش آنلاین برای مواقع تعطیلی مدارس روبرو هستند.

محتوای کتب درسی، به‌ویژه در علوم پایه و انسانی، با پیشرفت‌های علمی و اجتماعی روز همخوانی ندارد. برای مثال، دروس علوم تجربی کمتر به موضوعات نوین مانند زیست‌فناوری یا تغییرات اقلیمی می‌پردازند و دروس علوم انسانی اغلب به جای تقویت تفکر انتقادی، به انتقال ایدئولوژی‌های خاص محدود می‌شوند. حتی تصاویری که در کتاب‌های دبستان با آن مواجه هستیم با واقعیت روز جامعه فاصله بسیاری دارد و همچنان در تصاویر دهه 50 و 60 شمسی گیر کرده‌اند.

در عصری که مهارت‌های دیجیتال مانند برنامه‌نویسی، تحلیل داده، و سواد رسانه‌ای از ملزومات بازار کار هستند، نظام آموزشی ایران همچنان بر مهارت‌های غیرکاربردی مانند حفظ فرمول‌های ریاضی پیچیده یا متون ادبی کهنه تمرکز دارد.

عقب‌ماندگی علمی

ناسازگاری نظام آموزشی با علم و تکنولوژی روز، مستقیماً به عقب‌ماندگی علمی منجر شده است. آمارهای جهانی این عقب‌ماندگی را به وضوح نشان می‌دهند.

آموزش و پرورش ایران به جای ترویج کنجکاوی علمی و روش تحقیق، بر حفظ اطلاعات تأکید دارد. این رویکرد باعث شده که دانش‌آموزان ایرانی در آزمون‌های بین‌المللی مانند TIMSS و PISA عملکرد ضعیفی داشته باشند. برای مثال، در TIMSS ۲۰۱۹ (آخرین دور کامل)، ایران در ریاضیات و علوم پایه هشتم در رتبه‌های پایین (حدود ۳۸ از ۶۴ کشور) قرار گرفت، در حالی که میانگین جهانی پیشرفت‌های چشمگیری نشان می‌دهد.

همچنین، ایران در PISA ۲۰۲۲ (با تمرکز بر ریاضیات) شرکت نکرد، اما عملکرد قبلی‌اش در ۲۰۱۸ رتبه ۴۹ از ۷۹ کشور با امتیاز پایین‌تر از میانگین OECD نشان‌دهنده ادامه این روند است.

در حالی که اقتصادهای مدرن به نیروی کار متخصص در حوزه‌های فناوری، هوش مصنوعی، و نوآوری نیاز دارند، خروجی‌های نظام آموزشی ایران اغلب فاقد مهارت‌های لازم برای رقابت در بازار جهانی هستند. نرخ بیکاری جوانان (۱۵-۲۴ سال) در ایران در ۲۰۲۳ حدود ۲۲.۷۹ درصد بود که در سه‌ماهه چهارم ۲۰۲۴ به ۲۰.۲ درصد رسید، در حالی که میانگین جهانی حدود ۱۳ درصد است.

این شکاف، به افزایش نرخ بیکاری در میان فارغ‌التحصیلان و مهاجرت نخبگان منجر شده است.

نظام آموزشی همچنین، با تمرکز بر نمره‌محوری و رقابت‌های ناسالم کنکوری، انگیزه دانش‌آموزان برای نوآوری و خلاقیت را سرکوب می‌کند. در نتیجه، ایران در شاخص جهانی نوآوری GII ۲۰۲۴ رتبه ۶۴ از ۱۳۳ کشور را کسب کرد، که نسبت به ۶۲ در ۲۰۲۳ افت داشته و فاصله زیادی با رهبران مانند سوئیس (رتبه ۱) دارد.

عقب‌ماندگی فرهنگی

شاید مهم‌تر از عقب‌ماندگی علمی، تأثیر منفی نظام آموزشی بر فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی باشد. آموزش و پرورش ایران، به جای تربیت شهروندانی آگاه، نقاد، و سازگار با دنیای مدرن، اغلب به بازتولید ارزش‌های سنتی و غیرمنعطف پرداخته است. آمارهای جهانی، مانند عملکرد ضعیف در PISA (که تفکر انتقادی را می‌سنجد) و نرخ بالای مهاجرت نخبگان، این عقب‌ماندگی را تأیید می‌کنند.

دروس علوم انسانی، که باید بستری برای پرورش تفکر نقاد و گفت‌وگو باشند، به ابزاری برای انتقال یک‌جانبه ارزش‌ها تبدیل شده‌اند. این امر باعث شده که دانش‌آموزان کمتر توانایی تحلیل مسائل اجتماعی و فرهنگی را داشته باشند. عملکرد ایران در PISA ۲۰۱۸ امتیاز خواندن ۴۲۰، پایین‌تر از میانگین ۴۸۷ OECD نشان‌دهنده ضعف در سواد خواندن و تفکر انتقادی است.

در دنیایی که رسانه‌های دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی نقش کلیدی در شکل‌دهی افکار عمومی دارند، نظام آموزشی ایران هیچ برنامه مدونی برای آموزش سواد رسانه‌ای و تفکر انتقادی در برابر اخبار جعلی یا تبلیغات ندارد. این موضوع نسل جوان را در برابر تأثیرات منفی رسانه‌ها آسیب‌پذیر کرده است، که با نرخ بالای بیکاری جوانان (۲۲.۷۹ درصد در ۲۰۲۳) و ناتوانی در رقابت جهانی تشدید می‌شود.

ایران کشوری با تنوع قومی، زبانی، و فرهنگی است، اما نظام آموزشی به جای ترویج همزیستی و احترام به تفاوت‌ها، اغلب به یکسان‌سازی فرهنگی تمایل دارد. این رویکرد به انزوای گروه‌های قومی و تشدید شکاف‌های اجتماعی منجر شده است، همان‌طور که در آمار TIMSS ۲۰۱۹ (عملکرد ضعیف در علوم اجتماعی) مشهود است.

پیامدهای گلخانه‌ای بودن نظام آموزشی

اصطلاح «گلخانه‌ای» در اینجا به معنای فضایی بسته و کنترل‌شده است که اجازه رشد طبیعی و پویا را نمی‌دهد. نظام آموزشی ایران، مانند یک گلخانه غیراستاندارد، به جای پرورش استعدادها، رشد طبیعی دانش‌آموزان را محدود کرده و آن‌ها را از دنیای واقعی دور نگه داشته است. آمارهای جهانی این پیامدها را برجسته می‌کنند.

بسیاری از دانش‌آموزان بااستعداد، به دلیل محدودیت‌های نظام آموزشی، برای ادامه تحصیل و کار به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند. این پدیده، که به «فرار مغزها» معروف است، سرمایه انسانی ایران را به شدت تضعیف کرده است. در ۲۰۲۱، مهاجرت متخصصان ایرانی به کشورهای ثروتمند ۱۴۱ درصد افزایش یافت (از ۴۸ هزار به ۱۱۵ هزار نفر)، و ایران در ۲۰۱۹ رتبه دوم جهانی در فرار مغزها را داشت با حدود ۱۸۰ هزار متخصص.

تخمین زده می‌شود که یک سوم منابع انسانی تحقیقاتی ایران (حدود ۱۰ برابر افزایش از ۲۰۰۰) در دیاسپورا فعال هستند.

نظام آموزشی، با نادیده گرفتن نیازها و علایق نسل جدید، شکاف میان نسل‌ها را تعمیق کرده است. دانش‌آموزان امروزی، که با دنیای دیجیتال و جهانی‌سازی بزرگ شده‌اند، نمی‌توانند با محتوای آموزشی غیرمرتبط ارتباط برقرار کنند. نرخ بیکاری جوانان ۲۰-۲۴ ساله، به ویژه زنان (۳۴.۹ درصد در زمستان ۲۰۲۵)، این شکاف را تشدید می‌کند.

آموزش و پرورش، به عنوان نهادی که باید اعتماد و همکاری اجتماعی را تقویت کند، در ایران به دلیل ناکارآمدی و عدم انطباق با نیازهای روز، به کاهش اعتماد عمومی به نهادهای دولتی دامن زده است. رتبه پایین در GII (۶۴ در ۲۰۲۴) و فرار مغزها، نشانه‌ای از این کاهش است.

پیشنهادهایی برای اصلاح:

برای خروج از این وضعیت گلخانه‌ای، نظام آموزش و پرورش ایران نیازمند تغییرات ساختاری و محتوایی عمیق است.

به‌روزرسانی محتوا و روش‌ها: بازنگری کتب درسی با تمرکز بر مهارت‌های مدرن، تفکر انتقادی و موضوعات میان‌رشته‌ای مانند هوش مصنوعی، پایداری محیط‌زیست و سواد رسانه‌ای.

تقویت زیرساخت‌های فناوری: سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های دیجیتال، آموزش معلمان برای استفاده از فناوری و ایجاد پلتفرم‌های آموزشی تعاملی.

تمرکز بر مهارت‌محوری: جایگزینی نظام حفظ‌محور با آموزش مهارت‌های کاربردی مانند حل مسئله، کار تیمی و برنامه‌نویسی.

ترویج تنوع و تفکر نقاد: بازنگری دروس علوم انسانی برای تقویت گفت‌وگو، احترام به تنوع فرهنگی و پرورش شهروندانی آگاه و مسئول، که این مورد می‌تواند در آینده بسیاری از معضلات اجتماعی و فرهنگی حال حاضر را بهبود بخشد.

در پایان باید گفت که نظام آموزش و پرورش ایران، به دلیل عدم همخوانی با علم و تکنولوژی روز، در یک فضای گلخانه‌ای و شاید بتوان گفت پادگانی محبوس شده که نه تنها به عقب‌ماندگی علمی مانند رتبه‌های پایین در PISA، TIMSS و GII منجر شده، بلکه تأثیرات منفی عمیقی بر فرهنگ و جامعه گذاشته است (با نرخ بیکاری جوانان دو برابر میانگین جهانی و فرار مغزهای فزاینده). اصلاح این نظام نیازمند اراده سیاسی، سرمایه‌گذاری کلان و تغییر نگرش به آموزش به عنوان ابزاری برای توانمندسازی نسل‌ها است. در غیر این صورت، ایران همچنان از قافله پیشرفت جهانی عقب خواهد ماند و نسل‌های آینده هزینه این ناکارآمدی را پرداخت خواهند کرد. مساله‌ای که این روزها در جامعه ایران دیده می‌شود و تاثیر آموزش و پرورشی است که 70 سال است به یک سبک خاص اداره می‌شود. امری که در دنیای پیشرفته امروزی و در کشورهای توسعه یافته بهبود و حل شده است.

آموزش و پرورش ایران باید بپذیرد که با نسلی روبرو است که ترید و حضور در شبکه‌های اجتماعی مانند یوتیوب را فرصتی برای درآمدزایی و بهبود وضعیت خود می‌بیند و آموزش پرورش سنتی ایران را مانعی برای پیشرفت خود در این زمینه می‌داند. آموزش و پرورش همانطور که بارها مسعود پزشکیان به اهمیت آن اشاره داشته باید بپذیرد که برای حل این مساله باید از تفکرات سنتی و پوسیده بگذرد و درهای تکنولوژی و تفکرات روز را به روی خود بگشاید، در غیر اینصورت وضعیت از امروز هم وخیم‌تر خواهد شد.

منبع: پُرسون

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

1090598

مطالب مرتبط

سازمان آگهی های پُرسون