به گزارش سایت خبری پرسون، محمدرضا نیکنژاد در یادداشتی نوشت: در دوران دانشجویی استادان و در سالهای نخستین معلمی، همکاران با تجربهتر تاکید میکردند که بایستی معلم آگاهیهای گسترده و معلومات عمومی فراوانی داشته باشد تا از این رهگذر هم اقتدار معلمیاش حفظ شود و هم در برابر شیطنت برخی دانشآموزان بتواند کلاس را کنترل کند و از آسیب به روند آموزش جلوگیری نماید.
در دوران 27 ساله معلمی خودم نیز اغلب معلمانی که اطلاعات عمومی فراگیری داشته یا حاضرجواب و سر و زباندار بودند معلمانی بودند که افزون بر کنترل بچههای شلوغ، کلاسی پرشور و حال و پرنشاط داشته و اغلب بچهها هم درسشان را خوب یاد میگرفتند و هم از اینگونه کلاسها لذت برده و مشتاق زنگهای این همکاران بودند.
اینها را گفتم تا برسم به کلیپ پربازدید وزیر تازه آموزش و پرورش که در پاسخ به پرسش خبرنگار درباره «دربی» متوجه این واژه نمیشود و به جای درخواست تکرار پرسش از خبرنگار میگوید: «هنوز تصمیمی درباره آن نگرفته» که عذری بسیار بدتر از گناه است. همه ما از بسیاری از موضوعات دور و برمان آگاهی و اطلاعات درخوری نداریم اما شکل برخورد با ندانستن به قول بچههای این دوره «پیچاندن» داستان نیست؛ آنهم بالاترین مقام آموزش و پرورش که میبایست طبع و تواضع معلمی داشته و با این جمله معلمان بزرگمنش که «نمیدانم اما تلاش میکنم پاسخش را بیابم و به شما بگویم» موضوع را به پس از جستوجو و کوشش برای یادگیری بیشتر موکول میکرد؛ گرچه در کل چنین واکنشی از وزیری که 60 کتاب نوشته و در 20 کشور جهان تدریس داشته دور از انتظار است.
بارها و بارها شنیدهایم «کسانی که قرار است سکان کشتی بحرانزده آموزش و پرورش را در دست بگیرند باید معلمی کرده باشند و با فضای کلاس و درس و مدرسه آشنا باشند و البته باز شنیده و خواندهایم که در برخی کشورها مانند ژاپن حتی مدیر مدرسه باید پیشینه معلمی پر و پیمانی داشته باشد تا از پس رهبری آموزشی در مدرسه برآید» حال چگونه ارشدترین دستاندرکار آموزش کشور از این تجربه محروم است خود جای پرسش بسیار دارد! به گمانم، وزیری که معلمی کرده باشد به دنبال پیچاندن پرسشهای خبرنگاران، معلمان، خانوادهها و احتمالا دولت نخواهد بود! اینها را نگفتم که وزیر تازه را از کشیدن بار سنگینی که بر دوشش گذاشتهاند ناامید کنم گرچه نگارنده امید چندانی به ایشان و دوره وزارتشان نبسته! چراکه گرفتاریهای ساختار آموزشی ما به گونهای گسترده و ژرف شده که حتی از توانمندترین افراد نیز نمیتوان توقع چندانی داشت.
باز کردن گرههای پرشمار این ساختار نیاز به یاری نهادهایی بالاتر از وزارت از سویی و همدلی و همراهیهای اجتماعی، فرهنگی، دانشگاهی و... دارد. اما پیشنهادها به وزیری که احتمالا بخواهد دستکم نام نیکی از خود به یادگار بگذارد! این است که گرچه خودش نه رسما و نه اسما معلم بوده اما از مشاوران و معاونانی بهره گیرد که دارای چنین پیشینهای باشند. دوم اینکه شاید آگاهیهایش از آموزش و آموزشگری و ساختار آموزش اندک باشد اما با مطالعه و به کار گماردن کسانی که ساختارهای آموزشی جهان را میشناسند و با تجربههای جهانی آشنا هستند، به دنبال گرهگشایی از برخی گرفتاریهای آموزش برود. سوم ارتباط همدلانه با پیاده نظام ساختار آموزشی یعنی معلمان و تشکلهای موافق و مخالف دولت را فراموش نکند که بیگمان یکی از راههای گرهگشایی از دشواریهای کنونی ساختار آموزشی است. واپسین پیشنهاد اینکه مدرسه به ویژه مدرسههای دولتی را فراموش نکند. یکی از کمشمارترین جاهایی که میتواند واقعیتهای گرفتاریهای آموزش و پرورش را بازنماید، مدرسه و کلاس است و رفتن بدون دلهره و ترس میان همکاران و دانشآموزان و خانوادههاست و شنیدن سخنان بدون سانسور و لاپوشانی آنان.
گرچه عمری از نگارنده گذشته اما امیدوارم آرزو را بر او عیب ندانید! از این رو در ناامیدی فراوان آرزو میکنم آموزش و پرورش روزی به جایگاه واقعی خود در آفرینش توسعه پایدار بازگردد و در آن معلم و نیروهای ستادی از شرایط راضی باشند و دانشآموزان با اشتیاق و انگیزه به آموختن سر کلاس حاضر شوند و خانوادهها و جامعه به نقش مهم آموزش در بهبود شرایط فردی و اجتماعی نسلهای آینده پی ببرند و همگی دست در دست هم این ساختار را به سوی آموزشی کارا و تاثیرگذار پیش ببرند.
منبع: اعتماد