جامعه

شاید همین یک جمله که گفتند« تشنگان خدمت بروند خیریه بزنند» سبب شد تا مسئولین و چهره‌های سیاسی به سمت موسسات خیریه سرازیر شوند و حالا می‌بینیم صد‌ها نهاد خیریه در کشور مشغول به فعالیت هستند که شناسنامه آن‌ها به نام برخی مقامات مزین شده است! این در حالی است که حالا اسنادی از بروز فسادهای مالی در برخی خیریه‌ها منتشر شده اما متاسفانه هیچ کس پاسخگو نیست!
البته تغییر بسیار سخت و اغلب ناشدنی است. آدم‌ها کند وکم می‌توانند خود را تغییر دهند، جامعه‌ها و حکومت‌ها سخت‌تر و دیرتر تن به تغییر می‌دهند. اما تغییر و تحول در انسان‌ها و جوابع نشانه سرزندگی و بالندگی و حرکت و تکامل است.
مسعود نیلی در یک سخنرانی راه و بیراهه سیاستی «حمایت از فقرا» و «رفع فقر» را تشریح کرد. در بحث حمایت از فقرا، رویکرد نخست، حمایت از طریق «قیمت» است که تاکنون، اقتصاد ایران از این رویکرد بهره برده است. به اعتقاد نیلی، این سیاست به هدف اصابت نمی‌کند؛ زیرا همه جامعه را هدف قرار می‌دهد و چون منابعی که لازم دارد، منابع بزرگی است، نتیجه این می‌شود که دولت‌ها نمی‌توانند پای اجرای این سیاست بمانند و ضد اهداف اولیه عمل می‌کند. رویکرد دیگر، حمایت از طریق «درآمد» است.
ویژگی یک حکمرانی قدرتمند و بصیر، واکنش نشان دادن در برابر پدیده‌هایی است که علامت خطر هستند. چندی پیش در یک مسابقه ورزشی در کانادا یکی از تماشاگران خالی را روی گردن مربی تیم حاضر در مسابقه می‌بیند.
فاجعه دردناک سر بریدن زن هفده ساله توسط همسرش و با آن سر دور افتخار در اهواز زدن شایسته بررسی بیشتر است تا از تکرار آن در آینده جلوگیری شود.
دختران و پسران جوان ایرانی همانند عشاق اروپایی و آمریکایی در روز ولنتاین خرس و قلب و شکلات قرمز هدیه می‌دهند و شب هنگام به رسم عشاق چینی بالون عشق به آسمان می‌فرستند و مانند زرتشتیان، نامه‌ای که حاوی آرزوهای عاشقانه است را به آب می‌اندازند.‌ بسیاری از آنها حتی آیین «هالوین» اروپایی را نیز به جای می‌آورند و دور کاج کریسمس خانه‌شان دعا می‌خوانند. این بلاتکلیفی و درهم‌ریختگی در برگزاری آیین‌‌ها و مناسک مختلف، تا حد زیادی محصول ناسیونالیسم آشفته و سه منبع متفاوت هویت‌بخش یعنی ایرانیت، اسلامیت و غرب‌گرایی است.
فضای مجازی ظرفیت آن را پیدا کرده تا هر گاه خواستیم مفری برای فرار از بار مسوولیت پیدا کنیم، آن را به عهده فضای مجازی بیندازیم. از جمله قتل فجیع یک خانم در اهواز را به عهده آن انداختند و دیدم که آقای زیدآبادی به طعنه و طنز گفت که مقصر اصلی آهن است که توانسته‌اند با آن کارد برنده‌ای بسازند و گردن دختر را گوش تا گوش قطع کنند.
وضعیت اقتصادی کشور ما در دهه 90 بنا بر اذعان مسئولان، نامناسب و شرایط دشواری در کشور حاکم بوده است. این وضعیت بد در دهه جدید نیز در حال ادامه پیدا کردن است و متاسفانه به میزانی رسیده که شرایط اقتصادی جامعه بدتر می‌شود و وضعیت اشتغال و بیکاری مردم نیز دشوار‌تر می‌شود.
‌در هر کجای دنیا بود، اکنون لشکری از عالمان علوم انسانی اعم از روان‌شناس، جامعه‌شناس، حقوق‌دان و‌... برای بررسی این میزان خشونت گرد‌هم می‌آمدند تا ببینند علت یا علل چیست؟ اما در سرزمین ما، این اتفاق نخواهد افتاد؛ چون اعتقادی به «علوم انسانی» وجود ندارد.
چندی پیش خانم دکتر محرز در مصاحبـــه‌ای گفته‌اند: «۶درصد از کارگران جنسی در تهران آلوده به ویروس ایدز هستند!» اما با یک جست‌وجوی ساده در گوگل، می‌توانیم به اظهارات شگفت‌انگیز ایشان برسیم.
زمان زیادی از حادثه کشته شدن غزل حیدرنوا نمی‌گذرد اما کاربران فضای مجازی احتمالات و دلایل مختلفی را برای این حادثه تلخ مطرح کردند؛ در مصاحبه با پدر وی ابعاد تازه ای از این ماجرا آشکار شده است.
در سال ١٤٠٠ یکی از پژوهشگران حوزه آسیب‌های اجتماعی از کاهش سن سرقت در کشور خبر می‌دهد. به گفته محمدرضا محبوب‌فر سن سرقت به ٦ تا ٧سال رسیده است. «بسیاری از این کودکان به خانواده‌هایی تعلق دارند که از نظر مالی شرایط مناسبی ندارند، بنابراین، این کودکان روانه خیابان می‌شوند برای سرقت.»
با مشارکت خیرین در منطقه ۱۶ صورت گرفت؛

خدمات سلامت رایگان به ۸۵۰ نفر از شهروندان

شهردار منطقه ۱۶، اظهار داشت: به مناسبت ایام مبارک دهه فجر، در درمانگاه فوریتی موقت در مدرسه صادقین محله خزانه شهید بخارایی یادبود شهید آزاده حسین پیراینده خدمات درمانی رایگان به بیش از ۸۵۰ نفر از شهروندان کمتر برخوردار و لازم التوجه ارائه شد.
فاصله ی زمانی کم وقوع جنایت هولناک مونا_حیدری تا دست بدست شدن تصاویر سر بریده شده‌اش بین مردم این بار رکورد جدیدی از زمان بندی خشونت را در کشور ثبت کرد. هرگامی که قاتل فاتحانه در خیابان برمیداشت اخلاق، روح، روان و احساسات جامعه چندین متر سقوط می‌کرد و در این میان شیطانِ خشونتِ عریان بود که پیروزمندانه تکثیر میشد.
هزاران زن در هزاران نقطه کشور، بدون نام و نشان قربانی خشونت‌های خانوادگی می‌شوند، گویا تنها دلیل انتشار این اخبار رعب افکنی برای زنان و مداومت به سکوت است.
انتشــار گسترده فیلمی از بریده شدن ســر زن 17 ساله‌ای در اهواز، خیلی از افـراد اهل سینما را به یاد سکانسی از فیلــم هالیوودی «احضار 3» انداخت، اما با این تفاوت که نه از طلسم و جادو خبری بود و نه از افکت‌های سینمایی، بلکه آنچه که به وضوح مشاهده می‌شد، خونسردی و خنـــده‌های قاتلـی که سر بریده شده همسـرش را در محله‌ می‌چرخاند و در دست دیگرش چاقوی سلاخی و خونی قـــرار داشت. حتی فیلمنامه‌نویسان ژانــرهای وحشـت نیز نمی‌توانند اینگونه صحنه‌هایی را خلق کنند.
سازمان آگهی های پُرسون