به گزارش سایت خبری پرسون، حیدر تورانی در یادداشتی نوشت: سازمان آتش نشانی مأموریت و فلسفه وجودیاش اطفاء حریق است. چنانچه این سازمان هزاران کار خوب و عامالمنفعه انجام دهد اما موفق نشود آتشسوزی حتی یک دکّه روزنامهفروشی را در یک شهر کوچک به موقع خاموش کند و نتیجه این تعلل و کوتاهی، منجر به مرگ یا حتی معلولیت صاحب آن دکّه شود، تا شهر باقی است اهالی آن کوتاهیِ آتشنشانان را فراموش نکرده و آنان را نخواهند بخشید، چراکه به مأموریت و رسالت خویش عمل نکرده و به کار دیگری که در حوزه مأموریت و رسالتشان نبوده است، پرداختند.
در راستای همین نگاه، مأموریت و فلسفه وجودی نظام رسمی آموزش و پرورش، تربیت کودکان و ایجاد زمینههای لازم برای رشد و توسعه حداکثر ظرفیتها و استعدادهای وجودی و فطری آنان است و بنای آن نیز بر همین مبنا، طراحی و سازماندهی شدهاست.
حال چنانچه در فرایند ایفای مأموریت و وظایف آن به هر دلیل، ناتوانیها و کمبودهایی مشاهده شود، بهتر است ضمن هشدار، در پی اصلاح آن کوشید و در بهبود و تقویت و تعمیق آن کمر همت گماشت تا به جایگاه اصلی خویش نایل آید.
خطای راهبردی است چنانچه به بهانه وجود ناتوانیهایی در نظام رسمی آموزش و پرورش یا در پی میل ما نچرخیدن، وظایف آن را به دیگران و دیگر جاها از جمله بخش خصوصی به هرنامی و کامی، واگذار کرده و آنها را به میدان آورد؛ چراکه آموزش و پرورش امر حاکمیتی است.
غرض از حاکمیتی بودن آموزش و پرورش این است که دولت به منظور پر کردن شکاف بین غنی و فقیر به عنوان یک اصل و وظیفه گسترش عدالت، موظف به تأمین آموزش باکیفیت رایگان از محل منابع عمومی برای همه است.
بدفهمیها از تربیت و نگاه غیرحاکمیتی و کالایی به آموزش و پرورش و خلق بداهههایی همچون «مسجد مدرسه» و امثال آن، اغلب از آنجا نشأت میگیرد که برخی دانسته و ندانسته، تربیتِ انسان را با پرورش و بار آوردن گل و گیاه و... اشتباه گرفتهاند و حاضر هم نمیشوند قدری در این اشتباه فاحش درنگ و تأمل کنند.
دانش آموز را ابژه میپندارند نه سوژه. عاملیت را از او سلب کرده و تربیت را با بارآوردن یکسان فرض کردهاند.
در حالیکه تربیت، مثلِ من شدن نیست، بر یکسو شدن نیست، یکطرفه و از بالا به پایین نیست.
انسان موجودی است تحلیلگر و کنشگر و تربیت او بر تعامل بنا شده است. مطابق مفاد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، «تربیت فرایندی است تعاملی در جهت تکوین و تعالی هویت پیوسته و همهجانبه». متأسفانه همان برخیها، آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت را به جای علم شبهعلم، به جای حاکمیت عموم ملک شخصی، آن هم برای راندن تفکرات و عقاید خویش انگاشتهاند، غافل از آنکه کار تعلیم و تربیت، پیچیده و هزارتو و یک کل منسجم نظامیافته است و رهبری و هدایت آن از کارشناسان و معلمان و مدیرانی هنرمند، عاشق و چیرهدست برمیآید.
این که هر نهاد و هر دستگاهی خودش را ذیحق در تربیت رسمی کودکان بداند و بخواهد انگارهها و باورهای خود را به مقصد برساند، هم خود را نفله کرده است و هم کودکان را ضایع.
بنابراین هر سازمانی مأموریت و فلسفه وجودی و وظایف ذاتی و کارکردی خودش را دارد. وارد شدن به عرصههای دیگر و خارج شدن از حوزه مأموریت و فلسفه وجودی خود، به کارکرد و وظایف ذاتی و فلسفه وجودی هر سازمانی لطمه زده و به خسران و خذلان میگراید .
امروز اغلب مساجد کشور و هیأت امنای آن، بیش از پیش در انجام درست و رسای مأموریت و رسالت خویش بازمانده و با کاستیها و عدم موفقیتهای زیادی مواجهاند.
کمتر امام جماعتی است که در محراب مسجد نماز بگذارد، چراکه اندک بودن صف جماعت وی را به نیمه دوم مسجد هدایت کرده تا صفوف شکل گیرند. اندک بودن مصلّینِ مسن و تعطیلی نماز جماعتهای صبح بماند!
بر این نکته مهم نیز به درستی واقفیم و باورمند که ارتباط و تعامل مدرسه و مسجد و حوزههای علمیه و روحانیت و سایر نهادهای علمی، فرهنگی و مذهبی هم مفید و اثربخش و هم مکمل یکدیگرند، نه جایگزین هم. لکن هر نهادی کارکرد، مأموریت و فلسفه وجودی خودش را دارد.
دخالت در مأموریتهای یکدیگر، آنهم به دلیل عدم برخورداری از ساختار و ساز و کارها و ظرفیتهای لازم و هویت مرتبط، موجب میشود تا از یک سو از وظایف ذاتی و ماموریتهای اصلیشان دور شده و از سوی دیگر به حوزه کاری جدید، خلل و آسیب جدی وارد شود.
منبع: اطلاعات