به گزارش سایت خبری پرسون، فتح الله آملی در یادداشتی نوشت: به مناسبت هفته سالمندی، سرپرست مرکز ملی جوانی، خانواده و سلامت وزارت بهداشت از وجود ده میلیون سالمند در کشور صحبت کرد و در ضمن اشاره داشت که تا سال 1430 این تعداد با روند فعلی به 30 میلیون یا بالای یک چهارم جمعیت کشور خواهد رسید و در ضمن گریزی هم به ضرورت توجه به جوانی جمعیت زد که باید برای جوانی جمعیت و جلوگیری از سالخوردگی جامعه ایرانی در آیندهای نزدیک اندیشههای جدی داشت! البته ایشان از این هم گفت که در حال حاضر تقریباً تمام جمعیت سالمند کشور در پوشش بیمهای قرار دارند و هزینههای درمان آنان تقریباً رایگان است.
همین ابتدا عرض کنم که نگارنده به عنوان فردی که در دهه 60 عمر است و قاعدتاً باید مشمول درمان رایگان باشد و هیچ دغدغهای هم بابت درمان نداشته باشد با وجود داشتن بیمه و نیز بیمه تکمیلی متأسفانه نمیتواند ادعای جناب معاون را تائید کند و تقریباً اکثر هزینههای درمانی را از جیب مبارک پرداخته و بسیاری از داروها را هم همین طور اما چون موضوع بحث، بیمه و مشکلات آن نیست به آن نمیپردازد اما سوال اصلی این است که وقتی چنین اطلاعات ذیقیمتی در اختیار مقامات محترم و نظام تصمیمگیری وجود دارد چرا برای سامان آن فکری نمیشود؟
چند سالی هست که مسأله جمعیت یکی از اولویتهای نخست اظهارنظرهای مقامات محترم قرار دارد. در پارلمان، در هیئت وزیران در سمینارها و کنگرهها و همایشها و در سخنرانیها و حتی خطبههای نماز جمعه درباره آن صحبت میشود اینکه ما از صبح تا شام از خطر سالخوردگی بگوئیم، از اینکه تا بیست سال دیگر سی میلیون سالمند روی دستمان میماند.
اینکه امید به زندگی از 57 سال ابتدای انقلاب حال به 75 سال و بیشتر رسیده، اینکه باید کاری کرد و اینکه 4 میلیون جوان پا به سن گذشته در دهه 30 تا 40 عمر خود هنوز مجردند. اینکه اگر ازدواج نکنند در سالمندی تنها میمانند و یا چرا باید 14 درصد خانوارها تک نفره باشند.
چرا جوانها از ازدواج رویگردان شدهاند و چرا و چراهای دیگر تنها برای سخنرانی خوب است اما چه دردی را دوا میکند؟ آیا واقعاً مشکل بالارفتن سن ازدواج انتخاب زندگی مجردی، عدم تمایل به فرزند آوری و سرانجام آنچه که به بحران سالمندی میانجامد صرفاً به دلیل این است که جامعه فاقد عقل جمعی و آگاهی کافی است و با انذار و هشدار آگاه میشود و سبک و شیوه عوض میکند؟
جامعه و به ویژه جامعه ایران بسی هوشمند است و نیازمند این همه نصیحت هم نیست و میفهمد که با وجود همه دائبها و داعیهها، نظام تصمیمگیری گرچه در حرف از اولویت مسأله سخن میگوید اما در عمل در راستای هدف اعلامی حرکت نمیکند وگرنه اولویت نخست نظام حکمرانی حل ریشهای مشکل اشتغال و تولید، انجام اصلاحات ساختاری در اقتصاد برای خلاصی جامعه از تورم مزمن، تقویت سرمایه اجتماعی و مشارکت دادن آنان در اداره کشور و اقتصاد، و استفاده از ظرفیت فراوان آنان در تصمیمگیری و مدیریت و جلب اعتماد آنان و پرهیز از مناقشات تفرقه برانگیز و مجادلات فرعی و دست چندم است. نه اعطای خودرو خارج از نوبت به زنان باردار که مضحکه عام و خاص شود و کرامت مادران را خدشه دار کند و آنان که باید بهشت زیر پایشان باشد، به دلال خودرو تبدیل کند.
همه میدانیم که جوان برای ازدواج و تشکیل خانواده از جمله نیازمند 2چیز مهم است. شغل و مسکن. اگر واقعاً میخواستیم ازدواج رونق بگیرد آیا نباید سرمایهگذاری در امور مولد اقتصادی و تولید توسعهگرا را کم ریسک و پرفایده میکردیم اشتغال رونق بگیرد؟ آیا در حال حاضر چنین است؟ یا بخش واسطهگری و دلالی و امور غیرمولد و رانت و فسادخیر آن تقریباً در حال تسخیر هم حوزههای دیگر سرمایهگذاری است؟
حال به بخش دوم پیشنیاز بپردازیم. آیا در کشوری که همه نگران پیری جمعیت بوده و از لزوم ازدواج و فرزند آوری صحبت میکنند هزینه مسکن در سبد هزینه خانوار صرفاً باز به خاطر سیطره عجیب و شگفت مناسبات سفته بازانه در آن و البته تعارض منافع خود نظام تصمیمگیری یا عوامل مسلط و صاحب نفوذ در آن باید بین 50 تا 70 درصد باشد؟ و فرصت انتظار برای خرید یک واحد مسکونی کوچک با درنظر داشت حداقل حقوق، بالای صدسال؟
حالا به جنبههای دیگر زندگی که تنها در مسیر توسعه پایدار سروسامان میگیرند کاری نداریم. فقط جسارتاً عرض میکنیم لطفاً اولویتهای خود را با اولویتهای جامعه هماهنگ کنید وگرنه جوانان ما هم پیر میشوند. یاد ترانهای افتادم که چاوشی میخواند احتمالاً در سنتوری مهرجویی پیر شدهام، پیر تو ای جوونی... مباد که این زمزمه جوان با نشاط ما شود. مباد
منبع: اطلاعات