به گزارش سایت خبری پرسون، قادر باستانی در یادداشتی نوشت: انسان به امید زنده است. ما در عصر شتابندگی تاریخ به سر میبریم. انقلاب ارتباطات همه مرزها را تغییر داده و گرایش به گفتوگو و مشارکت را شتاب داده است. امید اجتماعی، در بستر گفتوگو، مشارکت اجتماعی و جامعه بانشاط شکل میگیرد. امروز ایران، نیازمند تقویت امید اجتماعی است و این امیدآفرینی، میتواند گسست حال و آینده را رفع کند و تابآوری جامعه را بالا ببرد. منظور از امید اجتماعی، انگارهها و انتظارها نسبت به حال و آینده است. خدا استاد عزیزمان دکتر هادی خانیکی را به سلامت بدارد، هرگاه از «امید و گفتوگو» صحبت میکنم، یاد آن فرهیخته گرانقدر میافتم. استاد، امید اجتماعی را مبنای بالابردن ظرفیتهای آرزومندی جامعه در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میداند. اگر جامعه حس کند که قابلیت سیاسی و فرهنگی ندارد، ظرفیت امیدواری آن بالا نمیرود. پایههای امید اجتماعی، عامل و زمینه تغییرات در جامعه است. امید اجتماعی، عامل تداوم جامعه است و نمیتوان در تغییرات اجتماعی و اصلاحات بنیادی، جامعه و نهادهای مدنی را نادیده گرفت.
جامعه ما دچار فقدان مهارت گفتوگو است. وقتی جامعه دچار بیعدالتی و نابرابری است، عدالت میتواند موضوع گفتوگوها قرار گیرد. در شاخصهای امید اجتماعی، باید اعتماد میان افراد، اجتماع و سازمانهای مختلف افزایش یابد؛ چراکه پایینرفتن سطح امید اجتماعی، منجر به پایینآمدن اعتماد میشود و جامعهای که در آن فرد فقط خود را محور ببیند، نمیتواند جامعهای امیدوار باشد.
امید اجتماعی توهم نیست؛ بلکه یک واقعیت است. تقویت جامعه مدنی، نقطه اتکای امید اجتماعی است. جامعهای که در آن ناامیدی وجود داشته باشد، نیازمند توجه بیشتر به مقوله امید اجتماعی است. کاهش توان تولید ثروت، رشد فقر و نابرابری و حاشیهنشینی، جامعه را به سمت گسستگی سوق میدهد. امروز در برابر دیدگاههای گسستهساز که متأسفانه ذهن کسر بزرگی از مردم، بهویژه جوانان و نوباوگان را درگیر خود کرده، باید همبستگی اجتماعی بهعنوان یک مسئله بنیادی جامعه تقویت شود.
انسدادگری از چالشهای فراروی امیدآفرینی است. با انسدادگری، تغییرات مثبت در جامعه رخ نخواهد داد. یکهتازی تندروها در برخورد جزمی با مقولههای فرهنگی و اجتماعی، جوانان را از امید و گفتوگو دور میکند و به سمت نافرمانی سوق میدهد و شرایط مطلوب را برای زیست نیروهای بیرون از کشور فراهم میکند که مغرضانه منویاتشان را پیش ببرند. رسانهها در چنین وضعیت شکنندهای که نهادهای اجتماعی و مدنی ضعیف شدهاند، نقش حساس و مهمتری دارند. رسانهها تقویتکننده نهادهای مدنی و پل ارتباطی بین حکومت و مردماند که میتوانند صدای خاموش را به گوش حاکمیت برسانند.
این یک واقعیت است که طبقه متوسط زیر چرخهای تورم گرفتار شدهاند. آنها انتظار داشتند با یکدستشدن حاکمیت و همافزایی دولت و مجلس و قوه قضائیه و سایر نهادهای صاحب نفوذ و قدرت، رفاه نسبی حاصل شود. رسانههای جریان اصلی، دولت روحانی را ناکارآمد و بیعرضه جلوه میدادند که با رویکارآمدن یک دولت انقلابی، در سریعترین زمان، وضع بهبود مییابد. اکنون نه تنها بهبود نیافته؛ بلکه بدتر شده است. امید مردم نقش بر آب شده؛ چون میبینند نهتنها وضع معیشتشان درست نشده؛ بلکه هرچه میگذرد، شرایط زندگی روزمره آنها دشوارتر میشود. گشایش اقتصادی، جای خود را به گرانی افسارگسیخته داده. ارزش پول و قدرت خرید، مدام کاهش مییابد و توان مردم برای اداره خانواده، روزبهروز کمتر میشود. مسئولان هم عموما مردم را به تحمل، مقاومت و صبر در برابر مشکلات و کاستیها دعوت میکنند.
تا حالا هم شهروندان نجیب کشورمان، همه رنجها و دردها را تحمل کرده و دم برنیاوردهاند؛ اما آنها وقتی میبینند وضع زندگی و خانواده و فرزندان مدیران و مسئولان، طور دیگری است و این دعوت به مقاومت، فقط قشر متوسط جامعه را نشانه رفته، عصبانی میشوند. آنچه برای امیدآفرینی در مردم لازم است، الزاما پولپاشی و افزایش حقوق و یارانه و اینها نیست. چاره آن است که کار مردم را به مردم واگذارند. دولت و مجلسی برآمده از رأی مردم، فارغ از تنگنظریهای حذفی، فضای اعتماد و امید را زنده میکند. همه به یاد داریم که اتفاق دوم خرداد 76، چگونه همه ایران را امیدوار، شاد و مصمم کرد و پایههای نظام جمهوری اسلامی را در جهان مستحکم کرد.
مصلحان اجتماعی و هر آن کسی که اعتباری نزد مقامات دارد، تکلیف خود بدانند پا پیش بگذارند و نگذارند دمیدن بر کوره انسدادگری و امیدزدایی از مردم، ایران عزیزمان را دچار خسارتی جبرانناپذیر کند. بهادادن به نهادهای مدنی و نیز دوری از شعارزدگی و تبلیغاتزدگی در تنظیم سیاست داخلی و خارجی، الزامات اصلی امیدآفرینی در عصر شتابندگی تاریخ هستند. اینها همه به معنی بالابردن ظرفیتهای آرزومندی جامعه و پیشهکردن آشتی ملی است؛ آشتی با مردم و نهادهای مدنی و آشتی با همه».
منبع: روزنامه شرق