به گزارش سایت خبری پرسون، بازیگر بیحاشیه، پخته و توانمندی است، حسین رفیعی فعالیت حرفهای خود را در دهه ۷۰ آغاز کرد، با تلویزیون مانوس شد و علاوه بر کار در قاب شیشهای، در دوبله هم فعالیت کرد. به گفته خودش نقاشی عشق و نفسش است و زمانی که در تلویزیون نباشد در گالری خود با بوم، قلمو و رنگها عشق بازی میکند. با او که با «شبهای مافیا» مهمان خانههای بینندگان است، گفتوگو کردیم و در خصوص حضور در این مسابقه، علاقهمندیها و آثارش همکلام شدیم.
ترینهای مافیایی
قبل از شرکت در «شبهای مافیا»، این مسابقه را دیده بودید؟
حسین رفیعی: بله، در گذشته آن را در تلویزیون دیده بودم اما با روال آن آشنایی نداشتم و مسلط نبودم.
شیوه تمرین و بازیتان چطور بود؟
با همه شرکت کنندگان چند روز قبل از اجرای اصلی تمرین داشتیم، یعنی همگی دور هم جمع می شدیم و مثل روز اجرا بازی میکردیم و در همین بازی کردن همه چیز دستمان آمد، ولی من تا قبل از این شبهای مافیا را بازی نکرده بودم.
چقدر از توان بازیگریتان در شبهای مافیا برای برنده شدن استفاده کردید؟
فردی که مافیا بازی میکند لزومی ندارد که قطعاً بازیگر باشد و این نیاز به یک هوش بالا دارد که بتواند مافیا بودن خود را مخفی کند و این که بتواند در شرایطی که شهروند است، حدس بزند که چه کسی مافیاست و برای شهر تلاش کند و همه اینها نیازمند داشتن فن بیان و زبان بدن خوب است، همچنین باید تسلط و اعتماد به نفس هم داشته باشد، البته کسانی که بازیگری را خوب میدانند در این بازی نسبت به کسانی که در خصوص بازیگری تجربهای ندارند، میتوانند موفقتر باشند.
از چه شگرد و ترفندهایی برای جذابیت نقشتان بهره بردید؟
در مافیا همه تلاشمان را میکردیم که دوستان شهروند به ما اعتماد کنند تا بتوانیم مافیاها را از میدان خارج کنیم. اگر چند مرتبه بازی کنی تاکتیکهایی را پیدا میکنی که میتوانی از همان طریق خودت را جلو بکشی و بهتر شوی، من هم سعی میکردم نقش یک شهروند را بهتر بازی کنم، چه زمانی که مافیا و چه زمانی که شهروند بودم و این خیلی مهم است که بتوانی خودت را به عنوان یک شهروند خوب معرفی کنی و این موضوع و جذب اعتماد دیگران نیاز به مهارت و هوش بالایی دارد، حال این که چقدر هوش بالا و مهارت داشتم، به قضاوت بینندگان برمیگردد.
برخی عقیده دارند که شبهای مافیا ترویج دروغگویی است و هر شرکت کنندهای که بهتر دروغ بگوید برنده میشود و این موضوع به لحاظ اخلاقی زیر سوال است.
نظر خاصی درباره این سوالتان ندارم ولی به هر حال اگر شما نگاهی به جامعه داشته باشید میبینید که چه کسانی که شغل و چه کسانی که مسئولیتی دارند، بعضی وقتها ایجاب میکند که از زبان بدنشان استفاده کنند تا نتیجهای که میگیرند مناسب باشد. حالا اینکه این دروغ درست است یا غلط، تشخیصاش در صلاحیت من نیست، ولی نگاهم به «شبهای مافیا» فقط یک بازی بود و اجازه دهید اظهارنظر قاطعی نکنم. مثل این میماند که در بازی فوتبال بازیکنی تمارض کند و خودش را به زمین بزند بعد شما بگویید فوتبال بازی نکنیم چون این بازیکن دروغ میگوید و میخواهد داور را گول بزند و ترویج دروغگویی است.
البته بعضیها هم معتقدند که تمرین بازیگری و هوش است. شما آدم باهوشی هستید؟
بعضی از سوالاتی که برای برخی در ذهنشان به وجود میآید برای من هم به وجود میآید و من خیلی زود به نتیجه میرسم. به عنوان یک انسان سعی کردم راهکارهایی را به عنوان یک پدر یا همسر پیدا کنم و تلاشم بیحاصل نبوده ولی این که خیلی باهوش هستم یا نه خیلی برایم مهم نیست، حتی قضاوت دیگران هم خیلی برایم مهم نیست. در پاسخ به سوالتان درباره بازی مافیا که تمرین بازیگری هم میتواند باشد باید بگویم که زندگی کردن میتواند تمرین بازیگری باشد و شما در همه جا و در هر شرایطی وقتی نفش خودت را به عنوان یک پدر، فرزند، همسر، کارمند خوب یا دوست بتوانی صادقانه بازی کنی، میتواند تمرین بازیگری باشد. معتقدم بعضی از اوقات در سینما، تئاتر و تلویزیون برخیها آن قدر وارد نقش میشوند که نقش را زندگی میکنند.
دوست داشتید کدام نقش را بازی کنید؟ چون سابقه اجرا دارید علاقه داشتید گرداننده این مسابقه باشید؟
محمدرضا علیمردانی به عنوان گرداننده، بسیار این کار را زیبا انجام داد، همچنین کامبیز دیرباز در قسمتهای قبلی. من همان مافیا را که بازی کردم خیلی خوب بود و خیلی دوست داشتم حالا خیلی مهم نیست که شهروند ساده یا دکتر لکتر باشی، بلکه معتقدم این قدر بازی جذابیت دارد که هر کدام از نقشها را که تجربه میکنی، حس و حال خوبی دارد. خیلی برایم نقش مهم نبود بلکه در کنار بچهها و تجربه بازی برایم اهمیت داشت.
اگر چند مرتبه بازی کنی تاکتیکهایی را پیدا میکنی که میتوانی از همان طریق خودت را جلو بکشی و بهتر شوی، من هم سعی میکردم نقش یک شهروند را بهتر بازی کنم، چه زمانی که مافیا و چه زمانی که شهروند بودم و این خیلی مهم است که بتوانی خودت را به عنوان یک شهروند خوب معرفی کنی و این موضوع و جذب اعتماد دیگران نیاز به مهارت و هوش بالایی دارد
حضور کدام شرکت کننده را در «شبهای مافیا» پسندیدید؟
واقعا همه بچه ها درجه یک بودند و هر کدام شیرینی خودشان را داشتند.
از نتیجه بازیتان راضی بودید؟
بله خیلی خوش گذشت و برایم جذاب بود.
استارت ورودتان به فضای هنری کی و با چه اثری زده شد؟
من در سال ۱۳۷۲ زمانی که دانشجوی رشته هنر در دانشگاه هنر و معماری بودم، توسط امیر غفارمنش به داریوش کاردان و زنده یاد مهرداد خسروی معرفی شدم و با برنامهای با نام سی و نه شروع کردم، از نوروز ۱۳۷۳ وارد عرصه بازیگری شدم و تا سال ۱۳۷۵ فقط بازی میکردم. در سریالهایی همچون «سفر به چزابه» و فیلمهای سینمایی ایفای نقش کردم و بعد وارد عرصه اجرا شدم.
با بازی در نقش ماندگار «فَ فَ» در برنامه تلویزیونی «نیمرخ» به شهرت رسیدید، دلیل ماندگاری این نقش را در چه عواملی میدانید؟
به دلیل اینکه در این اثر همه کارشان را درست انجام دادند، ما یک تیم از نویسندگان داشتیم که همگی نوجوان بودند، یک اتاق فکر داشتیم که چند پزشک و چند روانشناس در آن حضور داشتند و آقای اعلایی به عنوان مدیر گروه و خانم یوسفی به عنوان تهیهکننده برنامه، دغدغه داشتند. من و امیرحسین مدرس چون حرف دل نوجوانها را میزدیم و بر اساس مطالعات روانشناسی پیش میرفتیم و بخش اعظم نوشتههایمان بر اساس ترجمه بخشهایی از آیات قرآن بود، خیلی موثر بود و نوجوانان ما از آن لذت میبردند.
قبول دارید که تعداد برنامههای سرگرم کننده تلویزیون کم است؟
الان وضعیت با سالهای پیش که ما در تلویزیون کار طنز انجام میدادیم، خیلی فرق کرده است. الان در فضای مجازی و اپلیکیشنهای مختلف افراد میتوانند بیایند خودشان را نشان دهند و هنرشان را به نمایش بگذارند پس در نتیجه اندکی بینندگان ما اشباع شدهاند. فکر میکنم یکی از دلایلی که بعضی از برنامهها خودی نشان میدهند، صرفاً قضیه طنز آنهاست و به عنوان یک برنامه سرگرمکننده قرار است از آنها استفاده شود که این هم مقطعی است.
حسین رفیعی دانش آموخته رشته نقاشی در مقطع لیسانس است. این هنر را همچنان ادامه میدهید؟
همین طور است. من در مقطع دیپلم و لیسانس دانشآموخته همین رشته هستم. آتلیهای دارم و همچنان نقاشی میکشم و الان درگیر کشیدن نقاشی پرده قهوهخانه هستم. در اوقات فراغتم این جا مشغول کار هستم و نقاشی زندگی و نفس و همیشه اولویت من است.
علاوه بر اجرا، بازیگری، دوبله، ورزش و نقاشی میکنید، با توجه به توضیحاتتان درباره هنر نقاشی، میخواهم بدانم انتخاب اصلی تان کدام است.
من همه این هنرها را به عنوان یک هنرجو تجربه کردهام و همچنان چیزهای جدید دیگری که در زمینه هنر است، تجربه میکنم. جو
چرا هیچ وقت سعی نکردید با حاشیه بیشتر دیده شوید؟
چون اعتقادی به آن ندارم، من یک انسان هستم و در ایران زندگی میکنم، من در محله نظام آباد تهران به دنیا آمدم؛ محلهای که افراد زیادی از آن فوتبالیست، هنرمند و سیاستمدار شدند، خیلی از دوستان و هم دورهایهای من در آن سالها برای دفاع از کشور شهید شدند. من یک آدم معمولی هستم، به نانوایی میروم، در صف اتوبوس میایستم، سوار مترو میشوم، مریض میشوم. به عقیده من فرقی بین من و یک کشاورز یا یک پاکبان وجود ندارد. مگر آنها حاشیه دارند؟ به عقیده من حاشیه اهمیتی ندارد. این که برخی در مورد هر چیزی اظهار نظر میکنند و در مورد هر چیزی حرف میزنند، به عقیده من مقداری برمیگردد به این که آنها سواد کمی دارند چون یک آدم باسواد فقط درباره چیزی که بلد است، اظهار نظر میکند. حاشیه یعنی اینکه شما قبل از اینکه فکر کنی، حرف بزنی. هیچ ماهیای با دهن بسته به قلاب نمیافتد و وقتی تو دهنت را باز میکنی گرفتار میشوی. هیچ وقت از حاشیه خوشم نیامده و دنبالش هم نبودم و تلاشم این است که خدای نکرده با گفتن حرفی که بعضی وقتها با آن حاشیه ایجاد میشود، باعث رنجش کسی نشوم. ترجیح میدهم زندگی آرامی در کنار خانوادهام داشته باشم.
با وجود سختیهای حرفهتان مخالف ورود فرزندانتان، نارگل و باربد، به دنیای هنر هستید؟
هیچ وقت برای فرزندانم شرط نگذاشتهام که وارد این حرفه شوند یا خیر. آنها زندگی خودشان را طراحی میکنند و اگر علاقهمند باشند وارد میشوند. مطمئن باشید که با پارتی بازی نمیتوان در سینما و تلویزیون موفق شد و اگر بازیگری و کارگردانی را بلد نباشی و هنر را نشناسی نمیتوانی در این عرصه بمانی. ممکن است ورود کنی ولی ماندن در این حرفه سخت است. به عقیده من هنر مثل مسابقه بوکس است و کسی که ضربه اول را میزند برنده نیست و کسی که ضربه آخر را تحمل میکند، برنده است. آرزو میکنم کسانی که دوست دارند وارد این حرفه شوند، چه فرزندان من و چه هر فرد دیگری، با علم، مطالعه و کسب مهارتهای این شغل وارد شوند و این که فردی خوب حرف بزند، خوب جوک بگوید، بامزه و خوش تیپ، خوش قد و بالا و خوش اندام باشد، برای بازیگر و حرفهای شدن کافی نیست، کما اینکه در دنیا دیگر معیارهایی که ذکر کردم مطرود شده است و جواب نمیدهد و آدمهایی در این حرفه ماندگار هستند و دیده میشوند که بتوانند سختی آن را تحمل کنند.
اگر دوباره متولد شوید، دوست دارید این اتفاق کجا بیفتد و چه شغلی داشته باشید؟
دوست دارم همچنان در تهران و در محله نظامآباد و در خانواده خودم به دنیا بیایم و قطعاً دوباره نقاشی را انتخاب میکنم و ادامه میدهم.
آخرین فیلم خوبی که دیدید و کتاب خوبی که خواندید، نام ببرید.
من فیلم زیاد میبینم ولی تک تیرانداز با بازی کامبیز دیرباز را خیلی دوست داشتم. درباره کتاب هم بگویم که سالهاست کتاب را در کتابخانه انتخاب نمیکنم. الان عصری نیست که با وجود جستوجوگرها شما یک کتاب را از کتابخانه انتخاب کنید و بخوانید، بلکه شما اکنون در هر لحظه میتوانید در مورد هر سوالی که در ذهن دارید، آن را در جستوجوگرها پیدا کنید و بخوانید. چون اخیراً کاری درباره نقاشی قهوهخانهای انجام میدهم، آخرین کتابی که ترغیب شدم مطالعه کنم، کتابی درباره تاریخچه خطاطی، خط نستعلیق، ثلث و کتابت بود که خیلی لذت بخش بود.
منبع: فیلیمو شات
گفت و گو: مریم ضیغمی محمدی