به گزارش سایت خبری پرسون، حسین مسعودنیا، فعال سیاسی نوشت: برخی عوامل در سطح دولت یا دقیقتر حاکمیت و برخی عوامل در سطح مردم در به وجود آمدن چنین وضعی تاثیر داشته است. در سطح دولت به نظر میرسد عوامل زیر در نهادینه نشدن عدم پاسخگویی نقش داشته است:
پیچیدگی ساختار قدرت و توزیع آن؛ قدرت در سطح حاکمیت به گونهای توزیع شده است که قوای سهگانه و نهادهای صاحب نقش در قدرت از یک طرف درهمتنیده و به هم وابسته شدهاند و از سوی دیگر هر کدام وظایفی برعهده دارند که گاه با وظایف نهادهای دیگر موازی و تداخل در یکدیگر است. همین معضل همراه با عدم شفافیت جایگاه دو قوه اصلی یعنی قوه مجریه و مقننه در خصوص برتر بودن بر پیچیدگی موضوع افزوده است. در کنار این معضل وجود نهادها که حق اعمال زور را دارند ولی در مقابل پاسخگو نیستند نیز سبب شده است تا توزیع قدرت فاقد شفافیت باشد و نهاد یا مسوول اصلی پاسخگوی مشخص نباشد.
ماهیت ساخت دولت در ایران؛ البته در اینجا بیشتر منظور قوه مجریه است. یکی از معضلات در طول تاریخ ایران از منظر جامعهشناسی تاریخی عدم پایگاه طبقاتی دولت و مجبور نبودن دولت به پاسخگو بودن در قبال طبقه یا حزب خاصی بوده است.
ماهیت رانتیری دولت؛ از منظر گونهشناسی دولت، درآمدهای نفتی ازدهه 1340 به بعد سبب شد تا دولت ایران در زمره دولتهای رانتیر به شمار آید. دولتهای رانتیر با اتکا به درآمدهای حاصل از فروش یک ماده خام معمولا از سه طریق اقدام به یارگیری میکنند؛ توزیع یارانهها، گسترش واردات و رشد بروکراسی. در چنین وضعیتی دولت رانتیر خود را ملزم به پاسخگویی نمیداند.
حاکم بودن فضای سیاستزدگی و عدم وجود عقلانیت بر فرآیند تصمیمگیری کشور سبب شده است تا با تبدیل هر موضوعی به یک مساله سیاسی و رقابت جناحی با ماهیت مچگیری سیاسی مهمترین کمک برای عدم پاسخگویی مدیران باشد. 5- فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی حاکم؛ شاخصهای فرهنگ سیاسی ایرانیان بهطور عام و نخبگان سیاسی بهطور خاص فردگرایی، خودمحوری، خودبرتربینی و اقتدارگرایی است.
رواج این فرهنگ در میان مدیران و نخبگان سیاسی و اجرایی از یک طرف سبب شده است تا تصمیمات آنها بر اساس خرد فردی و نه خرد جمعی گرفته شود و از سوی دیگر به دلیل حاکم بودن فرهنگ اقتدارگرایی مسوول صاحب قدرت خود را ملزم به پاسخگویی نداند. اما در سطح مردم هم برخی عوامل مانع از به وجود آمدن فرهنگ پرسشگری در میان آنها شده است که به مهمترین آنها اشاره میشود:
فرهنگ سیاسی تودههای مردم در ایران بیش از اینکه ماهیت عقلانی داشته باشد، بیشتر ماهیت احساسی و ارزشی دارد و این ویژگی همراه با تشدید وخامت اوضاع اقتصادی در ایران در سالهای اخیر زمینه را برای رشد پوپولیسم فراهم کرده است. چنین فضایی دولتمردان را در پاسخگو نبودن کمک میکند.
جامعهای میتواند پرسشگر خوبی از دولت باشد که در آن جامعه احزاب و نهادهای مدنی فعال باشد اما متاسفانه در جامعه ایران بهرغم وجود احزاب سیاسی متعدد، این احزاب فاقد کارایی لازم برای پرسشگری هستند.
روابط میان جناحها و گروههای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران به دولتها در عدم شفافیت و پاسخگویی کمک میکند، چراکه جناحها و جریانات سیاسی روابط خود را با یکدیگر بر اساس بازی با حاصل جمع صفر تنظیم کرده و معمولا همیشه در کشور فضای انتخاباتی و مچگیری سیاسی تداوم داشته است. چنین شرایطی سب فراموشی فضای پرسشگری و پاسخگویی میشود. این موضوع به خصوص در روابط دولت دوازدهم و مجلس سیزدهم قابل فهم است.
عدم دسترسی مردم به اطلاعات و فقدان آگاهی؛ به زبان سادهتر کلید پرسشگری شفافیت و آزاد بودن اطلاعات است، اما در بسیاری از امور مردم و جامعه به خصوص بخش خصوصی و جامعه مدنی به اطلاعات دسترسی کامل ندارند. 7- تحریمهای بینالمللی و موقعیت ایران در صحنه بینالمللی به خصوص از زمان طرح موضوع هستهای سبب شده است تا جامعه ایران از نظر بینالمللی به خصوص در سه دهه اخیر گاه با شدیدترین تحریمها مواجه باشد. حاکم بودن چنین شرایطی از دو نظر به دولتمردان در پاسخگو نبودن کمک میکند: اولا در جوامعی که با تحریمهای بینالمللی مواجه هستند فضای جامعه به امنیتی شدن گرایش پیدا کرده و چنین فضایی به عدم پاسخگویی کمک میکند.
ثانیا دولتها همه ناکارآمدی و ناتوانی خود را به عامل خارجی و تحریم خارجی نسبت داده و خود را از قبول مسوولیت و پاسخگویی مبرا میدانند. لذا به نظر میرسد که یکی از ضعفهای ساختاری در نظام جمهوری اسلامی ایران عدم مسوولیتپذیری و پاسخگو نبودن مسوولان در قبال بسیاری از مسائل بوده است ولی به نظر میرسد اکنون شرایط تغییر کرده است و با ورود جمهوری اسلامی ایران به دهه پنجم حیات سیاسی خود باید شفافیت، پاسخگویی و مسوولیتپذیری به چند دلیل به یک عادت مسوولان تبدیل شود: اولا به دلیل انفجار اطلاعات در عصر جهانی شدن میزان آگاهی سیاسی افراد جامعه به شدت گسترش یافته و به همان نسبت میزان پرسشگری فزونی یافته است.
ثانیا جامعه ایران در سالهای پساز انقلاب به ویژه در سالهای پس از جنگ از نظر ساختاری و اجتماعی بر اثر گسترش شهرنشینی، رشد آموزش به ویژه آموزش عالی و مهمتر از همه تکوین و گسترش یک طبقه متوسط جدید از نظر جامعهشناختی دچار تحولات عمیقی شده است. بدیهیترین خواست این طبقه جدید شفافیت، آزاد بودن در پرسشگری، انتقاد و مسوولیتپذیری همراه با پاسخگویی مسوولان است.
ثالثا با پیروزی رییسی در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم و یکدست شدن بلوک حاکمیت قدرت از این پس دیگر استدلال یا بهانه عدم هماهنگی میان نهادها و کارشکنی آنها در قبال یکدیگر از سوی افکار عمومی پذیرفته شده نیست و افکار عمومی انتظار پاسخگویی دولتمردان در مقابل عملکرد خود را دارند. اکنون باید منتظر ماند و دید تا چه اندازه دولت سیزدهم میتواند با اتخاذ راهکارهای مناسب حداقل سه اصل کلیدی حکمرانی خوب یعنی شفافیت، مسوولیتپذیری و پاسخگو بودن را در جامعه ایران تحقق بخشد.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: اعتماد