به گزارش سایت خبری پرسون، زندگی انسان به شدت به غذا وابسته است، در طول تاریخ غذا و مواد مرتبط با آن اتفاقات مختلف و گاه فجایعی کشنده را رقم زدهاند.
نخود فرنگیهای آلوده یک اردوگاه کار اجباری
رومانی در طول جنگ جهانی در سال ۱۹۴۱ یک اردوگاه کار اجباری در شهر واپنیارکا درست کرد. در آن اردوگاه زندانبانان مقدار زیادی Lathyrus stavius، نوعی نخود فرنگی متعلق به انواع حبوبات را به زندانیان به عنوان تغذیه میدادند. گونه نخود فرنگی حاوی اسید پروپیونیک (اگزالیل - دیامینو) و یک اسید آمینه است که برای اعصاب مضر است و میتواند منجر به مسمومیت شود. در نهایت آسیب عصبی باعث فلج اندام تحتانی میشود. جوانان گرسنه به دلیل اینکه اکثریت اردوگاه را تشکیل داده بودند، بیشتر به آن مبتلا میشدند.
به این ترتیب، در چند هفته از مصرف آن، گروهی از زندانیان به شدت ناتوان شدند و از عصا برای راه رفتن استفاده کردند، در حالی که برخی از شدت ضعف مجبور به خزیدن روی زمین شدند و در پایان ژانویه ۱۹۴۳، صد و هفده زندانی کاملاً فلج شدند.
فاجعه گندمهای آلوده در عراق
در سال ۱۹۷۱ عراق در پاسخ به کمبود ذخایر گندم در نتیجه خشکسالی شدید، یک نوع گندم بسیار پرمصرف به نام مکسیپک را برای تأمین نیازهای خود وارد کرد. این محموله گندم پر از قارچکش جیوه بود و در پایان فصل برداشت وارد عراق شد. کشاورزان از آن برای تهیه نان و تغذیه دامهای خود استفاده میکردند. این محموله باعث کشته شدن ۴۵۹ تن و آسیب مغزی دائمی هزاران تن دیگر شد. گندم Mexipak، نوعی گندم با تولید مکزیک بود که برای محافظت دانهها از رطوبت و کپک، آن را با یک ضد قارچ حاوی جیوه میپوشانند.
مشکل بزرگ ورود این محموله به عراق پس از فصل کشت گندم بود. بیشتر کشاورزان از مقادیر زیادی غلات استفاده نکرده و به هشدار دولت عراق در مورد خطر این غلات برای مصرف انسان توجه کردند، اما گروهی دیگر از آنها برای تهیه نان و تغذیه دام از آن استفاده کردند. سایر کشاورزان که به درخواست دولت گوش داده بودند، گندم خود را با انداختن آن در رودخانهها دفع کردند. پس از چندین هفته، بیمارستانها پر از تعداد زیادی بیمار با تورم پوست و مشکلات کنترل ارادی عضلات شد. به طرز غم انگیزی، ۴۵۹ نفر در این حادثه جان خود را از دست دادند در حالی که هزاران نفر دیگر به طور دائمی دچار آسیب مغزی شدند. اثرات این فاجعه فقط به انسان محدود نمیشد، و رودخانهها نیز سهمی از آن داشتند، زیرا چندین آبراه به جیوه آلوده شده بود، بنابراین ماهیها و پرندگان تحت تأثیر قرار گرفتند و این ماجرا منجر به یک فاجعه زیست محیطی شد.
ماجرای فلفل شبح
در سال ۲۰۱۶ میلادی، مردی از فرانسیسکو بعد از خوردن تندترین فلفل جهان دچار حادثه شد و یک شکاف ۲.۵ سانتیمتری در حلق او شکل گرفت. این مرد ۴۷ ساله که در مسابقه خوردن فلفل شرکت کرده بود چند ثانیه بعد از خوردن فلفل شبح به دلیل زخم در مری دچار حالت تهوع و استفراغ شدید شد. او را به اورژانس منتقل کردند.
مرد بلافاصله به اتاق عمل منتقل شد. پزشکان پس از انجام عکسبرداری با اشعه ایکس قفسه سینه و معاینه جامع، یک دهانه بزرگ در مری مرد را تشخیص دادند. یک عمل فوری انجام شد و در حین عمل، پزشکان یک حفره ۲.۵ سانتی متری در گلو وی کشف کردند، که از نظر پزشکی به آن "سندرم بورهیو" گفته میشود، وضعیتی که منجر به پارگی مری و مرگ فوری میشود. پزشکان برای حفظ تنفس وی از لوله خارجی به مدت ۱۴ روز متوالی استفاده کردند، و این مرد ۲۳ روز را در بیمارستان گذراند.
پادشاهی که آنقدر غذا خورد تا مرد
ادولف فردریک مثل مرگش عجیب بود. او به عنوان پادشاهی مهربان با مردم، همسری دوست داشتنی و پدری مهربان شناخته میشد. او هیچوقت مانند پادشاه مستبد رفتار نمیکرد. در ژانویه سال ۱۷۷۱ میلادی در یک مراسم جشن پادشاه وعده غذایی شامل کلم، ماهی، خاویار، میگو و شامپاین و شیرینی سمیلا را بدون در نظر گرفتن عواقب پرخوری خورد. او چهارده وعده از این لیست غذایی را در جشن خورد. به دلیل عدم توانایی هضم این مواد غذایی ناهماهنگ او جان خود را از دست داد. او به عنوان پادشاهی که تا پای مرگ غذا خورده شناخته میشود.
انفجار مخازن ملاس میوه در بوستون
در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۹، دمای بالای ملاس (شربت میوه) ذخیره شده در یک مخزن فلزی با ظرفیت ۱۲۰۰۰ تن باعث انفجار آن شد و امواج ملاس با سرعت ۵۶ کیلومتر در ساعت به خیابان تجاری در بوستون و ماساچوست ریخت؛ پس از انفجار یک مخزن فلزی به ارتفاع پنج طبقه در شرکت «Purity Distilling» سیلاب سیل آسا ساختمانها، تیرهای برق و ستونهای آهنی قطارها را نابود کرد و ۲۱ نفر و بسیاری از حیوانات را به کشتن داد.
این شرکت به عدم استفاده از ظروف به اندازه کافی قوی برای ذخیره ملاس متهم شد، که باعث انفجار مخزن فلزی و تشکیل موجهایی با ارتفاع دو متر حاوی ۹.۵ میلیون لیتر ملاس شد. البته این تنها مشکل نبود، زیرا مخزن نیز باعث خسارت شد و تکههای فلزی آن به سمت مردم پرتاب گردید. سرانجام این شرکت مقصر شناخته شد و برای حل و فصل پرونده ۱ میلیون دلار پرداخت کرد، به علاوه ۸۷۰۰۰ ساعت کار برای پاک کردن آثار به جای مانده نیز محکوم شد. بوی ملاس سالها پس از حادثه همچنان در بوستون به مشام میرسید.
قلدری با سوءاستفاده از حساسیت به بادام زمینی
همکلاسیهای دختری ۱۲ ساله که به بادام زمینی حساسیت داشت، برای اذیت کردنش وسایل او را به کره بادام زمینی آغشته و فاجعه بزرگی درست کردند. سه روز بعد از حادثه کودک پس از تحمل سرفه و مشکل تنفس به بخش اورژانس منتقل شد. لبهای کودک کبود و احساس خفگی کرد و سرانجام مجبور شد تحت درمان جسمی و روانی قرار گیرد تا از این حادثه بهبود یابد.
با بستری شدن کودک در بیمارستان، بچهها دست از اذیت دخترک برنداشتند و ماهها پس از حادثه، با تکان دادن قوطیهای بادام زمینی در مقابل دختر به آزار و اذیت او ادامه دادند؛ بنابراین قلدری با سوءاستفاده از آلرژی یک نوع قلدری است که در آن فرد قربانی با یک محصول یا مادهای که باعث ایجاد آلرژی برای وی شود مورد آزار و اذیت قرار میگیرد که از نظر پزشکی بسیار خطرناک است. کادر پزشکی توصیه کردند که مدیریت مدرسه خطرات قلدری را به دانش آموزان بیاموزد و آنها را با مشکلات آلرژی آشنا کند. یک روان درمانگر متخصص نیز به دختر کمک کرد تا تخریب روانی ناشی از حادثه را برطرف کند.
منبع: تابناک با تو