به گزارش سایت خبری پرسون، گفتن از پیرشدن جمعیت به سال ٨٦ برمیگردد. دورهای که زنگ خطر کاهش باروری به صدا درآمد و احتمالات از پدیده سالمندی درکشور گفتند تا اینکه در سال ٩١ سیاستهای جمعیتی به تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی رسید. بعد از آن نوبت به مجلس رسید تا در سال ٩٣ مشوقهایی را برای افزایش جمعیت تصویب کند. هرچند حالا در سال ٩٩ مدیرکل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت نسبت به کاهش شاخص رشد جمعیت کشور به کمتر از یکدرصد هشدار میدهد. کاهش جمعیت براساس شاخصها از دهه٧٠ شروع شد و در ابتدای ورودی به دهه۸۰ به شاخص حدود ۱.۵ رسیدیم و طبق آخرین آمارها در سال ۱۳۹۸ رشد جمعیت کشور متأسفانه برای اولینبار در تاریخ ایران به کمتر از یکدرصد رسید؛ شرایطی که حکایت از این دارد که زیربناهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی کشور و همینطور بخش علم و تولید کشور که نقشآفرینانش جوانان هستند، تا حدود ٢٠سال آینده با چالش روبهرو خواهند شد.
*دوست داشتم بچه های بیشتری داشته باشم
زندگی در بعضی از روستاهای خراسان جنوبی رنگ و بوی عجیبی دارد. انگار در دوره ای دیگر زندگی می کنند. خانه ها، لوازم و رخت و لباسشان کهنه و بو گرفته است. خیلی ها حمامی در منزل ندارند و خانه های کوچک گلی شان بوی نا می دهد البته اگر سقف سالمی داشته باشد.
خیلی ها می دانند در این روستاها چه می گذرد و خیلی ها هم نمی دانند. قصد ندارم در این گزارش به مشکلات روستا اشاره کنم. اما داشتن فرزند در این روستاها بدجوری غم انگیز است. آنقدر که ژن معیوب همچنان در بینشان حرکت می کند .
*ازدواج های فامیلی و تعداد زیادی کودک معلول و معیوب
سمیرا متولد دهه هفتاد است و 5 فرزند دارد. 3 پسر و دو دختر که همه آنها با مشکلات ناشنوایی رو به رو هستند.چرا؟ عالیه با پسر خاله خود ازدواج کرده است. فقط عالیه و همسر جوانش نیستند که در یک اتاق کوچک 5 کودک را بزرگ می کنند .کودکانی با فاصله سنی یک تا دو سال. فقر و تنگدستی از یکطرف و غصه فرزندان بیمارشان از طرف دیگر. می گوید« فرزند اولم را که به دنیا آورم ناشنوا بود. به امید فرزند سالم، دوباره باردار شدم تا اینکه به پنجمی رسیدم و همه آنها ناشنوا هستند.»
فرزندآوری در سن کم آنهم با ازدواجی درون طایفه ای سبب مشکلات عدیده ای در روستاهای مهجور خراسان جنوبی است.
ماهرخ 35 ساله است و ساکن بابلسر مازندران؛ از دوست داشتنش برای فرزندان بیشتر می گوید« اگر وضع مالی مناسبی داشتم به جای یک فرزند، چهار فرزند می داشتم اما همین فرزند را هم با سختی بزرگ می کنم».
ماهرخ حرفی را می زند که از زبان خیلی از مادران و حتی دختران جوان ایرانی شنیده ام. آنها دوست دارند فرزندان بیشتری داشته باشند ولی شرایط اقتصادی کشور و نامناسب بودن تسهیلات اهدایی به خانواده ها(در صورت وجود) را دلیل نداشتن فرزند بیشتر عنوان می کنند.
* انتقال جمعیت سنی
آمارهای موسسه مطالعات جمعیتی ایران نشان میدهد طی سهدهه نسبت جمعیت زیر ١٥سال کشور از ٤٥,٥درصد به ٢٤درصد کاهش یافته، درحالی که در مقابل سهم جمعیت در سنین فعالیت (١٥ تا ٦٤سال) در این بازه زمانی از ٥١.٥درصد به ٧٠درصد افزایشیافته، به معنی پتانسیل ارزشمند نیرویانسانی و آماده کار درکشور است. در یکدهه اخیر میانگین سنی جمعیت کشور از ۲۴.۷سال به ۳۱.۱سال افزایش یافته ولی این به معنی سالخوردهشدن جمعیت نیست. مریم کاظمی، جامعهشناس معتقد است در حال حاضر جامعه ایران هنوز وارد دوره سالخوردگی نشده است. او میگوید: «ما با کاهش جمعیت روبهرو هستیم. جمعیت ایرانی به سمت ورود به دوره میانسالی است؛ دوره میانسالی در مفاهیم جامعهشناسی دوره مثبتی است و یکی از شاخصههای توسعه درنظر گرفته میشود.» به گفته این جامعهشناس، ضرورتی برای نگرانی درحوزه جمعیت وجود ندارد؛ چون ما وارد دوره بهینهای به لحاظ گروههای سنی جمعیتی شدهایم. «در زمینه راهکارهای افزایش جمعیت ما نیازمند کارهای بنیادیتری هستیم؛ بهینهسازی سیستم اقتصادی و کاهش تورم سالانه. اینها واقعیتهایی هستند که خودبهخود زمینههای باروری را فراهم میکنند.» کاظمی معتقد است میانگین سطح آگاهی جامعه بالاست، برخلاف آنچه استنباط میشود. «مردم براساس تجربه زیسته خود برای زندگیشان برنامهریزی میکنند. نمیتوان با مشوقهای کیلویی فرزندآوری را افزایش داد.»
براساس نتایج مطالعات انجامشده درحال حاضر، جمعیت ایران به سرعت درحال انتقال سنی است و در اثر باروری و افزایش امید زندگی بهطور روزافزون به جمعیت میانسال و سالخورده افزوده و از جمعیت نوجوان و جوان کاسته میشود.
*زنگ خطر
روزگاری زنگ خطر تکفرزندی در ایران به صدا درآمد و جامعهشناسان و روانشناسان از آسیبهای اجتماعی و روانی آن گفتند. در این میان پای مباحث جامعه سالخورده و دختران و پسران بدون خواهر و برادر وسط کشیده شد و بسیاری از آسیبهای آن گفتند. مشوقهای فرزندآوری هم کاری از پیش نبردند که تا حالا جامعه ایران با خانوادههای بدون فرزند روبهرو باشد. پدیدهای که متأسفانه به تفاخر اجتماعی بدل شده و بیشتر در قشر متوسط جامعه به چشم میخورد. «باید طبقه متوسط را مخاطب قرار دهیم، چون این قشر موتور متحرک جامعه است و نقش تعیینکنندهای در اتفاقات اجتماعی و فرهنگی دارد.» به گفته این جامعهشناس، قشر متوسط جامعه به مسأله فرزندآوری پشت کرده و با ادلههای اجتماعی و فرهنگی از آن دفاع میکند. «با مسائل سطحی و زودگذر نمیتوان در میان این قشر نفوذ و آنها را به فرزندآوری تشویق کرد.» به باور این جامعهشناس باید دست به تغییرات و کارهای اساسی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زد. «متأسفانه اعتماد اجتماعی از دسترفته و صرفا با مشوقهای اقتصادی نمیتوان طرحهای عمیق اجتماعی همچون فرزندآوری را اجرا کرد.»
اگر نگاهی به آمار بیاندازیم با حدود 45 درصد حاشیه نشین مواجه می شویم که از ابتدایی ترین امکانات اقتصادی و اجتماعی و ... برخوردار هستند.
مساله قابل توجه این است نرخ فرزندآوری در سطح متوسط و ثروتمند جامعه بسیار پایین آمده است. هر چند که در سالهای اخیر به دلیل تحریم ها و مشکلات اقتصادی مختلف، بسیار سطح زندگی شان از متوسط به پایین، نزول کرده است.
دهک های پایین و فقیر جامعه که میل به فرزندآوری در آنها به دلایل مختلف بیشتر است، مسلما از امکانات محدودی برای ساماندهی زندگی خود و البته فرزند یا فرزندان خود بهره مندند که به عقیده بسیاری از کارشناسان و آسیب شناسان اجتماعی ، کودکان این سطح جامعه به سمت کارهای پایین و حتی خطرناک و مشمئزکننده بیشتر روی می آورند و این همان دغدغه ایست که بسیاری از متخصصین علوم رفتاری بارها آن را تاکید کرده اند.
در مقایسه ای کلی کشورهای توسعه یافته ای چون انگلیس و آلمان در کنار تسهیلات بالایی که به خانواده ها اختصاص داده اند، فرزندآوری را و شوق فرزند بیشتر داشتن در آنها رشد داشته است.
اگر کمی دقت کرده باشید در بسیاری از مستندهای خارجی از زندگی خانواده ها، با تعداد 3 به بالای فرزندان مواجه می شوید. تعدادی که هر چه بیشتر باشند با معضل خورد و خوراک و مخارج تحصیل و درمان رو به رو نیستند.
پس نتیجه می گیریم که اگر دغدغه فرزندآوری را مسئولان در کشورمان دارند، نه فقط در گفتگوهای رسانه ای و یا تسهیلات و خدمات قطره چکانی و بر روی کاغذ بلکه باید به عینه به این قضیه ورود کرده و برای بالا بردن سطح رفاه جامعه تلاش کنند.