به گزارش سایت خبری پرسون، سید مسعود رضوی در یادداشتی نوشت: دوسه دهه پیش که یکی از نویسندگان نکته سنج در مجله گاردین به اسم بن همرزلی (Ben Hammersley) در نوشتهای کلمه پادکست را به کار برد و به هر دلیلی از آن استفاده کرد، قطعا باور نمیکرد که طی مدتی نه چندان طولانی، این کلمه را در دیکشنریها بیاورند و در نقطهنقطه دنیا، کلاسهایی بگذارند و دوره ساخت پادکست برگزار شود و افراد بسیاری تصمیم بگیرند مسیر شغلی خود را به عنوان تولیدکننده پادکست (Podcaster) ادامه دهند.
از عمر کلمه پادکست (Podcast) فقط حدود دو دهه میگذرد. دقیق بگویم در ۱۲ فوریه ۲۰۰۴ در صفحه ۲۷ روزنامه گاردین این اصطلاح چاپ شد و امروز این واژه، به یکی از صنایع بزرگ رسانه و یکی از کلمات پرکاربرد در سراسر جهان و ازجمله در زبان ما تبدیل شده است. کمتر کسی است که این اصطلاح را نشنیده باشد و به کار نبرد. مردم البته اصطلاح پادکست را در معنای وسیع بهکار میبرند و گاهی حتی فعالان رسانه و دانایان رایانه که فرایند تولید محتوا را می شناسند و تفاوتها را می فهمند، به هر نوع فایل صوتی پادکست میگویند.
عموم مردم امروزه اگر یک مصاحبه یا فایل صوتی آموزشی یا نسخه ضبط شده از یک جلسه را شنیدند، میگویند به پادکست گوش دادیم؛ اما مفهوم پادکست کمی دقیقتر و محدودتر از اینهاست. ساده بگویم؛ هر «مجموعه فایل صوتی» لزوماً یک «پادکست» نمیسازد، زیرا پادکست مجموعهای از فایلهای صوتی است. به هر پادکست جداگانه یک قسمت (Episode) میگویند. درست مثل یک سریال. امروزه تمام مردم، به ویژه نسل جوان به خوبی این اصطلاحات و مفاهیم را می شناسد و از کم و کیف آن سر در می آورند. زیرا بخشی از فرایند زندگی، تحصیل، آگاهی، اوقات فراغت، مطالعه ومشاغل مردم است.
اهمیت این بحث از چند جهت است؛ مهمترین مساله این است که مرجعیت رسانه های معدود و «خودقدرتمندپندار»ی که سابقاً رقیبی در عرصه تکنیک و ارائه نداشتند و به دلیل امکانات انحصاری و گرانقیمت فناوری در تولید و پخش می توانستند مخاطبان را وادار به تمکین و استفاده از محصولات و تولیداتشان کنند، دیگر نمی توانند یکه تاز میدان باشند و هر حرف و حدیثی را به راحتی به بازار بیاورند و به مردم بفروشند. تلویزیون و رادیو مظهر این انحصار و صاحب این بازار بودند، اما اینک اذهان و سلیقه های آزاد و جوان این بازار بزرگ را تسخیر می کنند و این جریان عظیم و سیل آسا، غیر قابل بازگشت است.
تنها صدا نیست که به راحتی از پستوی خانه ها به سرتاسر جهان می رسد، باری، هر پدیدۀ رسانه ای و قابل اشتراک گذاری، ولو با یک تیک یا علامت، در این مسیر حرکت می کند. به یاد آوریم که کتاب و نوشته نیز باید از مسیر دشواری برای چاپ و تولید می گذشت و به بازار می رسید، اما اینک هر کتابی و هر محتوایی در دسترس و در اختیار مخاطبان است و مردم به تناسب نیازها و علایقشان از آن بهره می گیرند. سینما هم همین وضع را دارد. چه نیازی به تکرار این مسائل؛ زیرا همه می دانند در چه مسیر مهمی در تاریخ فرهنگ بشری هستیم و نتیجه چیست!
هدف از بیان این عبارات، تنها تذکر دو موضوع است که می گویم شاید برخی بتوانند بهتر با وضع موجود کنار آیند و درک سالمتری از رسانه های جدید بیابند.
ابتدا باید بگویم که در پایان سال جاری، رویدادی تلخ در یک بیمارستان در قم رخ داد و رسانه ها به سرعت برق و باد آن را به گردبادی تبلیغاتی بدل کردند و این نشان داد که نمی توان با یک دستگاه ابلاغی و ترویجی و رسمی به نام سیما و صدا، جامعه ای پیچیده با نیازهای عظیم را کنترل کرد.
مردم و دگر اندیشان و دشمنان هم بر اساس خواست و مطالبات و اهداف خود، رسانه دارند. در اینجاست که قانون می تواند به صورت برابر و آگاهی بخش، مردم را در کنار هم قرار دهد، نه در مقابل هم. اگر تفسیر و نیت خطا داشته باشید، آنگاه پاسخ سخت خواهید گرفت.
دوم، اینکه آموزش عمومی، در ادبیات و فرهنگ و علوم دیگر و نیز پاسخ به پرسشهای عموم، در حال کوچیدن از کلاس و پژوهشگاه و محافل رسمی، به عرصه رسانههای عمومی است.
خبر خوب این است که دانشگاه اگر کمیت گرایی پیشه کرده، دست و گوش دانایان و نکته سنجان به سخن و صدای بزرگان و کلاسها و سمینارها و میزگردهای پرمحتوا می رسد و من اکنون به بیش از صدها کلاس ادبیات، شاهنامه، تفسیر و مباحث دینی، اخلاق و روانشناسی و مسائل دیگر دسترسی دارم. همه دارند.
منبع: اطلاعات