بایدن تصمیم فاجعه آمیز می‌گیرد؟

آمریکا، در این مقطع حساس از تحولات داخلی و بین‌المللی خود، با انبوهی از چالش‌ها و بحران‌ها روبروست. در عرصه سیاست خارجی، در کنار بحران‌های پایدار مفهومی و عملیاتی رهبری جهانی آمریکا، من‌جمله نحوه مدیریت برآمدن قابل توجه چین، بایدن با دو بحران فوری و ملموس روبروست: بحران اوکراین و بحران غزه.
تصویر بایدن تصمیم فاجعه آمیز می‌گیرد؟

به گزارش سایت خبری پرسون، سید محمد کاظم سجادپور در یادداشتی نوشت: با در نظر گرفتن موقعیت شخص رئیس جمهور در نظام فدرال ایالات متحده به عنوان مهم‌ترین عنصر در تصمیم‌گیری سیاست خارجی و برجسته بودن نقش افراد مؤثر در بحران‌ها، این پرسش فراروی علاقه‌مندان روابط بین‌المللی قرار دارد که عملکرد بایدن، رئیس جمهور آمریکا در دو بحران اوکراین و غزه چگونه قابل تجزیه و تحلیل است و چه پیامدهایی را در بر دارد؟

در پاسخ باید افتراق‌ها و اشتراک‌های این دو بحران را شناسائی کرد؛ مخرج مشترک مجموعه پنداری، گفتاری و رفتاری بایدن در این دو بحران را مورد موشکافی قرار داد و پی‌آمدهای خواسته و ناخواسته عملکرد بایدن و تیم سیاست خارجی او را روشن ساخت. این تصویربرداری مشخص می‌کند که نگرش ایدئولوژیک و نظامی‌گرای بایدن، شرایط ناهنجاری‌ها را به دنبال داشته و خواهد داشت که خود ممکن است بحران‌های دیگری را خلق کند.

بحران اوکراین و بحران غزه، از دو ساختار و ماهیت متفاوت برخوردارند. بحران اوکراین که در فوریه 2022 (اسفند 1400) با حمله نظامی روسیه به اوکراین آغاز شد، بی‌تردید زلزله‌ای استراتژیک در قاره اروپا و در مجموعه و منظومه سیاسی غرب بود.

در این بحران، هرچند که در اختیار گرفتن بخشی از سرزمین اوکراین، موضوع نظامی اولیه به نظر می‌رسید ولی ماهیت استراتژیک آن، منازعه بر سر چگونگی آینده مناسبات اروپایی و جهانی بود. اما بحران غزه، در عین داشتن عنصر سرزمینی، از طبیعت کاملاً متفاوتی برخوردار بوده و هست. جنگ غزه که جنگی عمیقاً نامتقارن، از جمیع جهات می‌باشد، آرایش و نظم مطلوب منطقه‌ای آمریکا و اسرائیل را به‌هم ریخت و تلاش برای به حاشیه بردن مسأله فلسطین را به‌هم زد و با واکنش مشترک آمریکا و اسرائیل، بلکه مجموعه غرب که از آن با عنوان غرب جمعی (Collective West) یاد می‌شود، به پیدایش بزرگترین فاجعه انسانی با کشته شدن بیش از بیست‌وسه هزار نفر انجامید. وحشتناک آنکه هفتاد درصد کشته شدگان، کودکان و زنان هستند. این کشتار را باید در کنار آواره شدن حدود دو میلیون نفر قرار داد.

تفاوت ساختار و ماهیت دو بحران اوکراین و غزه، در عین حال برخی از تشابه‌ها را به نمایش می‌گذارد. در هر دو بحران، ایالات متحده، طرف اصلی منازعه است. درست است که روسیه در بحران اوکراین و رژیم صهیونیستی در بحران غزه، کنشگر عملیاتی در صحنه هستند ولی حضور آمریکا در این دو بحران، البته آنچنان پررنگ است که نیازی به توضیح ندارد. آنچه که در این میان جلب توجه می‌کند، اشتراک‌های گفتمانی و عملیاتی آمریکا در هر دو بحران است.

دو بحران روشن می‌کند که محوریت با ترکیب سنگین و غلیظی از نگرش‌های ایدئولوژیک و شیوه‌های نظامی است. و البته در این مارپیچ استراتژیک، نقش اول، در کنار اهمیت نهادها در ایالات متحده، با شخص رئیس جمهور می‌باشد. با دقت در دو پدیده مهم، نقش بایدن، در این بحران‌ها و مدیریت آمریکایی آن‌ها، برجسته می‌شود. پدیده اول، اهمیت رئیس جمهور در امور خارجی در نظام فدرال آمریکاست. در ساختار فدرال آمریکا، هرکدام از ایالت‌ها، مسئولیت اداره امور روزمره خود را دارند و دولت مرکزی و فدرال، چند موضوع کلان و فراگیر را دنبال می‌کند که از زمره آنها سیاست خارجی می‌باشد.

در ساختار فدرال سیاست خارجی هم نگرش‌ها و روش‌های شخص رئیس جمهور، اثرات عمیقی بر تصمیمات و اقدامات آمریکا در عرصه جهانی دارد.

پدیده دوم، نقش افراد تصمیم‌گیر در بحران‌هاست. در مطالعات مربوط به مدیریت بحران‌ها، گزاره‌ای فراگیر و عام وجود دارد و آن اینکه در مواقع عادی، نهادهای اداری و بوروکراتیک بیشترین تأثیر را در امور جاری دارند. و اما در بحران‌ها، افراد، شخصیت‌ها و نخبگان، اثرگذارتر می‌باشند. با عنایت به این پدیده‌ها، رفتارشناسی بایدن در دو بحران اوکراین وغزه نشان می‌دهد که او از زاویه‌ای ایدئولوژیک به مسائل و کنشگران این دو بحران متفاوت می‌نگرد و در مورد روسیه، بی‌تردید، او فردی ضد روسیه بوده و با نگاهی ذات گرایانه و هنجارمند، روسیه را مظهر تباهی و تاریکی می‌بیند.

این بدان معنا نیست که سایر ابعاد و جنبه‌ها در نگرش و روش بایدن در بحران اوکراین را باید به کنار گذاشت. نه چنین نیست. در عین حال برجستگی عنصر ایدئولوژیک در شناخت و اداره مسئله روسیه در او را نمی‌توان نادیده گرفت. به عبارت دیگر او با باورهای پیشینی به روسیه می‌نگرد و جالب آنکه در این زمینه او مانند هم حزبی‌های دمکرات خود است. بی‌جهت نیست که روس‌ها، ترامپ را بر او ترجیح می‌دادند. از نظر روس‌ها، ترامپ،‌اهل معامله بود و هست و چارچوب‌های متصلب ایدئولوژیک ندارد.

چگالی ایدئولوژیک بایدن، در قضیه غزه بیشتر است. او به آرمان‌ها و ایده‌های صهیونیستی باورمند است و آشکارا خود را صهیونیست می‌نامد. امنیت و بقای رژیم صهیونیستی برای او جزئی از ساختمان و سازه اقتصادی است. هر چند که همه روسای جمهور آمریکا، به صهیونیسم ابراز وفاداری کرده و می‌کنند، اما اعتقاد و باور ایمانی بایدن به صهیونیسم، علیرغم اختلافات روشی او با نتانیاهو، جدی است.

در کنار این باور‌مندی ایدئولوژیک در هر دو بحران، روش اتخاذ شده توسط آمریکا و بایدن نظامی است. در هر دو بحران، میلیاردها دلار از پول مالیات دهندگان آمریکایی، به هدر رفته و جالب آنکه شیوه‌های نظامی آمریکا و متحدان آن، نه فقط جواب نداده، بلکه اثرات منفی بر اعتبار و موقعیت آمریکا در هر دو بحران، به خاطر برخورداری از امکانات نظامی، داشتن فضای سیاسی و حتی ورود به جنگ رسانه‌ای و روایت محور از تحقق طرح‌ها و برنامه‌های آمریکا جلوگیری کرده‌اند.

حمایت نظامی از رژیم صهیونیستی، دامنه جنگ را گسترده کرده و حملات نظامی آمریکا و انگلیس به مواضع حوثی‌ها در یمن، چشم‌انداز بحران را پیچیده کرده است.

در این شطرنج ایدئولوژیک ونظامی‌گرایانه، باید به موقعیت داخلی در این سال انتخاباتی هم در ایالات متحده توجه داشت. هر دو بحران در مباحث انتخاباتی، موضوعات جدی و قابل اعتنائی هستند ولی در هر دو، بایدن از موقعیت مناسبی در داخل آمریکا برخوردار نیست و کمک بیشتر نظامی به اوکراین در کنگره آمریکا، با چالش روبه رو است و کشتار مردم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی حتی در داخل آمریکا، بایدن و تیم او را دچار مشکلات عدیده کرده است.

بایدن در هر دو بحران، ممکن است برای اینکه نشان دهد قوی است تا رقبای او نتوانند او را به ضعف، متهم کنند، ایدئولوژیک‌تر و نظامی‌تر عمل کند که خود فاجعه آمیز‌ خواهد بود.

هر چه هست دو بحران اوکراین و غزه، علیرغم تفاوت‌های ساختاری، نیازمند راه حل‌های سیاسی‌‌اند. آیا بایدن و آمریکا آمادگی راه حل‌های سیاسی موثر را دارند؟

منبع: اطلاعات

586337

سازمان آگهی های پرسون