به گزارش سایت خبری پرسون، فتح الله آملی در یادداشتی نوشت: روی تابلوی سطح شهر همه شاخصها قرمزند: -PM1O PSI -MO2-SO2-CO... این تابلو و تابلوهایی نظیر این کیفیت سلامت یا میزان آلودگی هوا را نشان میدهند. منحنی خیلی بالاتر از حد مجاز است و تمام تابلو به رنگ لبو درآمده است.
در هر 6 ردیف سنجش آلودگی یا سلامت همه چیز قرمز است، یعنی خطرناک... مجاز سبز است، زیاد نارنجی و خیلی زیاد قرمز، درست مثل رنگ لبو بود. شاید هم از سر خجالت یا شرم یا خشم هم حتی... کممانده تا داد هم بزند که بس کنید. خجالت بکشید! چرا اینهمه خونسردید؟ به فکر خودتان نیستید به فکر بچهها باشید که حق زندگی دارند. گلگون نشدهام از سرخوشی، رنگ خون زدهام از شرم و خشم بر صورت و برجبین خودم هم خفقان گرفتهام. روی سپیدم را سیاه کردهاید شماها... بس کنید لطفاً...
راستی اگر هوا زبان داشت. بیش از این سرزنشمان نمیکرد؟ سالهاست که با فرارسیدن پاییز مشکل آلودگی هوای کلانشهرها نقل محافل میشود و سالهاست که قرار است مشکل آلودگی هوا در پایتخت و شهرهای بزرگ کشور حل شود، اما حکایت همچنان باقی است.
راهحلها اما تعطیلی مدارس، دورکاری کارمندان، تشدید طرح ترافیک و مواردی از این قبیل است. پیش از این مشکل فقط تهران بود، اما حال بسیاری از شهرهای بزرگ کشور هم درگیر آن شدهاند، اصفهان حدود دو هفته است که هوای پاک ندارد. اهواز، مشهد، ارومیه، تبریز، کرج و ... هم درگیرند، اما تا کی میشود مدرسهها را تعطیل کرد؟
بر اساس آمار مطابق سند برنامه درسی ملی در طول سال تحصیلی باید بیش از 900 ساعت آموزش تحقق یابد اما در ایران این رقم کمتر از 60 ساعت است.
تعطیلات پیشبینی شده و نشده باعث شده است تا ما از این نظر در رتبههای آخر ردهبندیهای بینالمللی قرار بگیریم. اما تعطیلی مدارس و حتی دورکاری کارمندان هم راهحلهای موقتی است و تاثیر چندانی در حل مشکل ندارند. و بیشتر به پاک کردن صورت مساله جای حل آن میماند.
مسئله این است که دولت و حاکمیت چون درگیر امور عینی و رفع مشکلات عیان است اولویت چندانی برای حل مشکلات پنهان ندارد. شاید گفته شود آلودگی هوا را همه میبینند پس نکته پنهانی نیست، اما مرگ و میر سالانه ناشی از آن و نیز عوارض گسترده تبعی آن از جمله هزینهای که برای بخش بهداشت و درمان میگذارد و نیز اثری که بر روی سلامت روان و آرامش روح دارد، چندان جلوی چشم نیست.
مثلاً به اندازه کمبود بنزین در پمپبنزینها یا شلوغی صفهای نانوایی یا گرانی مرغ و گوشت و ... دارای اثرات اجتماعی آنی و فوری و نگرانکننده و امنیتی نیست. آثار زیانبار اقتصادی آلودگی هوا هم به قدر کافی دیده نمیشود.
مثلا آیا میدانیم براساس گزارشی که بانک جهانی چند سال قبل ارائه داده خسارات اقتصادی منتسب به آلودگی هوا در ایران حدود 30میلیارد دلار یا نزدیک به 3 درصد کل تولید ناخالص داخلی ایران محاسبه شده است؟ یا مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا در کشور سالانه بیش از 20 هزار نفر و سومین عامل مرگ و میر عمومی است؟
در طی این سالها و حتی دههها هرگاه وارونگی هوا اتفاق میافتاد و کیفیت هوا به مرز هشدار میرسید مثل اکثر موارد دیگر، چند روزی بحثها داغ میشود و از ضرورت انجام اقداماتی سخن به میان میآید، اما پس از آنکه اندکی از گره آسمان باز و چند متری به افق دید افزوده میشود دوباره آش همان است و کاسه همان.
همچنان صدها هزار موتورسیکلت فرسوده را که هر کدام چند برابر یک خودرو دود تحویل مردم میدهند به بهانه فقر و تنگدستی صاحبان آنان تحمل میکنیم.
کامیونها و اتوبوسهای مستعمل را و دود غلیظی که از اگزوزشان خارج میشود و چشم را کور میکند، به تماشا مینشینیم. برای آنکه خاموشی یقهمان را نگیرد. استفاده از سوخت مازوت را مجاز میشماریم، وعده برقیکردن خودروهای حمل و نقل عمومی را پشت گوش میاندازیم و هر روز بر ظرفیت جمعیتپذیری کلانشهرهایمان که مدتها پیش تابآوری جمعیتی خویش را از دست دادهاند میافزاییم و برای خودروهای غیر استاندارد کاهش مصرف سوخت آن هم کاری نمیکنیم و ...
هزار کار بایسته دیگری را به کناری وانهادهایم و به اولویتهای دیگری مشغولیم اما شما را به خدا کاری بکنید. همه ما به ویژه کودکان بیگناهمان حق نفس دارند. هوای پاک حق مسلم شهروندی است. دوستان، متولیان، اصحاب تصمیم، شهرداران عزیز، مقامات محترم! ما که نفسمان در نمیآید شما هم آیا باید نفس بریده، به کنجی نشسته صم بکم؟!
منبع: اطلاعات