به گزارش سایت خبری پرسون، هممیهن در سرمقاله خود نوشت: حتی اسلامی بودن آن انقلاب به تبع خواست مردم بود و الا اگر مردم چیزی را نخواهند، یا موافق و همراه آن نباشند، حتی اگر آن چیز در نفسالامر و ذات خود چیز خوبی باشد، حقی برای اجبار کردن مردم به پذیرش آن وجود ندارد، ضمن اینکه قابلیت این را هم نخواهد داشت و برای عملی کردن آن چارهای نیست جز اینکه به ابزار زور و ستم متوسل شد.
در ۴۵ سال گذشته مهمترین مصداق قابل سنجش این حضور مردمی، شرکت در انتخابات بوده است؛ مشارکتی که تا پیش از سال 98، در کمترین رقم آن اندکی بیش از 50درصد بود تا سالهای بعد که عموماً بالای 70درصد بود. این واقعیتی بود که حتی مخالفان و دشمنان این ملت نیز به آن اقرار میکردند و اتفاقاً مهمترین سلاح دفاعی ایران همین حمایت مردم بود.
این حمایت معطوف بود به درکی که از ساختار سیاسی و سازوکار سالم انتخاباتی و مهمتر از همه امید به آینده و مؤثر بودن رای خودشان داشتند.
البته هر انتخاباتی بهطور معمول با قدری تنش و نقار همراه میشود ولی مردم یاد گرفتهاند که در پایان انتخابات، از اختلافات عبور کنند و نگاهشان را به آینده معطوف نمایند. ولی این فرآیند از سال 1398 و نیز انتخابات سال 1400 به کلی تغییر کرد و تعداد مشارکتکنندگان به حداقلها رسید و مهمتر از پایین بودندرصد آرا، تفاوت فاصله زیاد میان آرای مناطق پیشرفته و شهریتر و با تحصیلات بالاتر نسبت با سایر مناطق بود که نشاندهنده غیرکارکردی شدن پدیده انتخابات بود. برای نمونهدرصد آرای واقعی مردم تهران در انتخابات سال ۹۸ حدود ۱۸درصد بود.
نتیجه حاصل از این دو انتخابات نیز اکنون پیش روی ماست و همه در حال دیدن آن هستیم و شواهد گوناگون تا این لحظه نیز نشان میدهد که میزان مشارکت مردم به حضور انتخاباتی در سال جاری نسبت به سال 1398 اگر کمتر نباشد، بیشتر نیست و چهبسا کاهش مشارکت در شهرهای بزرگ را نسبت به قبل شاهد باشیم.
آیا میتوان این وضعیت را تغییر داد؟ جواب منفی نیست ولی نیازمند خطمشی است که همه ارکان حکومت اعم از شورای نگهبان تا دولت و مجلس و قوه قضائیه خود را با آن هماهنگ کنند. ارادهای که بتواند در درجه اول امید به آینده را زنده کند، سپس احساس مشارکت واقعی در انتخاب افراد مورد اعتماد رایدهندگان را ایجاد کند. این احساس که ما بهعنوان شهروند دارای عاملیت سیاسی هستیم. این احساس که ما میتوانیم افراد شایسته خود را در فرآیندی سالم انتخاب کنیم و مهمتر از همه اینکه آنها در نهادی بهعنوان مجلس جمع میشوند و اختیارات کافی برای قانونگذاری و اصلاح امور دارند؛ اگر این شرایط فراهم نشود، بهطور قطع اتفاقی رخ نخواهد داد.
ولی مهمترین عامل همان امید به آینده است. آغاز این تحول میتواند از رسانه رسمی باشد. با یک تصمیم میتوان آن را اصلاح کرد و در اولین گام چنان به سوی آزادی و امید به آینده حرکت کرد که در کوتاهترین زمان قابل تصور همه رسانههای غیررسمی و ماهوارهای و اینترنتی به حاشیه بروند.
تا هنگامی که سیاستهای رسانهای اصلاح نشوند، هیچگونه امیدی به آینده شکل نخواهد گرفت. البته اصلاح سیاست رسانهای تبعات جدی دارد که عناصر حکومت باید خود را با آن سازگار کنند. شاید یک علت مهم در بستهتر شدن این سیاست، همین عدم آمادگی صاحبان قدرت در پاسخگویی و شفافیت است.
منبع: هم میهن