به گزارش سایت خبری پرسون، قربانعلی تنگ شیر در یادداشتی نوشت: نقش اقتصاد در سلامت انسانها را نمیتوان نادیده گرفت؛ حتی مشاهده مشکلات در بخش سلامت روان در گروه سنی جوانان نگرانکننده است. به نظر میرسد افزایش ناامنی اقتصادی و مالی به خصوص در قشر کارگری میتواند دلیل اصلی تغییر باشد.
ما انسانها معمولاً سلامتی خود را همیشگی فرض میکنیم و فقط وقتی با بیماری مواجه شویم متوجه مزایای واقعی سلامتی میشویم. همین نکته در مورد اقتصاد هم صادق است. بسیاری از کشورهای جهان این تصور را داشتند که سلامتی اقتصادشان همیشگی است اما حالا آنها شاهد هزینههای اقتصادی و اجتماعی بزرگی هستند که عدم سلامت اقتصادهایشان دارد به جا میگذارد.
قرن بیستم نقطه تحول بزرگی در طول عمر انسانها به مسائل دیگر مرتبط با آنها بوده است؛ پیشرفتها در حوزه پزشکی، اقتصادی و اجتماعی به مردم در بسیاری از کشورهای جهان اجازه داد از بند (زندگی کوتاه و سخت) رهایی پیدا کنند و این جهش بزرگی در زندگی انسانها بود که عمر عملاً دو برابر شد و آن تغییرات اقتصادی کشورهای دنیا بوده است. در این میان افزایش ۵ برابری استاندارد زندگی را در قرن بیستم شاهد بودیم که در تاریخ بشر بیسابقه بوده و آن را میتوان به بهبود وضعیت سلامت نسبت داد که اقتصاد و بازار در این پدیده بسیار مهم و اثرگذار هستند. مدیر دفتر که متحیر مانده بود به این مرد عصبانی اما کاملاً مصمم چه پاسخی بدهد پرسیده بود: «با چه پشتوانه و دلیلی میخواهی مقام عالی اجرایی این شهرستان را بنوازی وکشان کشان به بیرون هدایت کنی؟» و آن مردم پاسخ داده بود: «مگر صحبتهای آقای احمدی نژاد را نشنیدید که گفت: هر مسئولی که در انجام امور کوتاهی میکند را ادب و اخراج کنید!؟»
این خاطرهی کوتاه از آن جهت باز تکرار شد که نشان دهیم جامعهی به شدت عصبانی و معترض در همین زمانه که احساس میشود راهها بسته و به بن بست رسیده با برخی برخوردها و بازنگریها میتواند التیامی اندک اما اثرگذار را بر زخمهای خود مشاهده کند!
شخصیت «منصور» علی الحساب در ذهن من منحصر میشود به هر آن چه «سیاوش سرمدی» ساخته و تحویل من داده و قضاوتهای من در این نوشتار نیز به همین مسئله ختم میشود اما آن چه از همهی این مسائل مهمتر است؛ «غبطه» ای است که گریبان جامعه را گرفته و با دیدن پردههایی از زندگی و شخصیت «منصور ستاری» دچار یأسی عمیق میشوند که این گونه افراد در جامعه اگر داشتیم لابد وضع و روزگارمان این نبود و این یعنی بعد دیدن این فیلم بارها خودم را شماتت کردم که ای کاش وای کاش هرگز «منصور» را ندیده بودم!
> مجبوریم به تعادل فکر کنیم!
احمد بخشایش اردستانی استاد جامعهشناسی سیاسی در تبیین شخصیت، جایگاه و اثربخشی افرادی چون «ستاری» معتقد است؛ «در هر صورت انسانهایی با نهاد پاک، ساده زیست، راستگو و حقیقت بین، کوشا و جسور، متخصص و متعهد همین امروز هم میتوانند التهابات حاکم بر جامعه را فرو بکاهند اما به شرطی که نظیر ستاری در جامعه بسیار داشته باشیم. وی تأکید میکند: ما مسیری ۴۴ساله را با همهی پستی و بلندیها پیمودهایم و دیگر نمیتوانیم به عقب بازگردیم به عبارتی، جامعه این بازگشت به گذشته را نخواهد پذیرفت اما در افتادن مقامات به اشرافیت سیاسی و اشرافیت اقتصادی جامعه را دچار نوعی سرخوردگی، ندامت، فروپاشی، تردید و در عین حال بدبینی دچار کرده که تا این معضل بزرگ حل نشود هر راه حلی محکوم به شکست است!»
این استاد جامعهشناسی سیاسی در تحلیل چنین شخصیتهایی و چرایی محبوبیت همچنانی آنها میگوید: «اولین دلیلی که میتواند محبوبیت امثال ستاری را توجیه کند رابطهی قلبی پرسنل نیروی هوایی با مردم و انقلاب است. نکتهی مهمتر اما کسانی چون ستاری که در دهههای شصت و هفتاد کم نیز نبودند با رفتار و منش خود توانسته بودند به جامعه این اطمینان را القاء کنند که مقامات همچنان در کنار مردم و با مردم و برای مردم هستند فلذا در اذهان میبینیم که با دیدن گوشههایی از زندگی و رفتار ستاری، ضمن استقبال از بیان و رفتار این شخصیت با عینک مقایسه و در کنار هم قرار دادن ستاری و مدیران امروز به خود حق میدهند که عمیقاً عصبانی شوند و غصه دار!
> تمایل به شرق خوب است اما نه با دشمنی صرف با غرب!
بخشایش اردستانی در بخش دیگری از این گفت و گو اذعان میدارد: ما نمیگوییم رابطه با شرق بد است اصلاً حمایت هم میکنیم اما ایران وقتی میتواند از نگاه به شرق بهرهمند شود و نتیجه بگیرد که تمام ارتباط خود با غرب را قطع نکرده باشد!
وی با یادآوری جنگهای جهانی اول و دوم و اعلام بیطرفی ایران خاطرنشان میسازد: این که ما بالاخره به یک سمت قدرت متمایل باشیم قطعاً مصونیتهایی برایمان به همراه خواهد داشت اما این تمایل و گرایش اگر در سایهی قطع همه جانبهی ارتباطات با غرب صورت پذیرد همان گرفتاریهای همیشگی را برایمان رقم خواهد زد. وی با تاکید بر این مسئله که: نمیخواهیم به موضوعات اجتماعی، با عینک صد در صد سیاسی نگاه کنیم میافزاید: در هر صورت ۴۴ سال از انقلاب سپری شده و جامعه این روزها از گرانی و سوء مدیریت و ناکارآمدی و تورم در رنج است. این که میبینیم با تماشای فیلمی چون «منصور» حس خوبی به او دست میدهد بدان جهت است که جامعهی ایرانی تشنهی تعادل و تعامل است و این یعنی محرومیت و محدودیت و نگاه از بالا به پایین، ایرانیها را میآزارد و به واکنش وادار میکند.
این استاد جامعهشناسی سیاسی با تاکید بر این مسئله که: در همهی جوامع، خیر و خوبی، پیروز و باطل و بدی محکوم به شکست است یک اصل است اما این که میبینیم جامعهی زخم خوردهی ما، فانوس به دست به دنبال افرادی چون ستاری میگردد بدان معنا است که برخی جاها خیر و شر عوض شده و این را جامعه نیز فهمیده است.
وی ادامه میدهد: اصلا ستاری مصداق همان جملهی معروف شهید چمران است (متعهد و متخصص) که گفته بود و از او نقل میکنند؛ از شهید گرانقدر دکتر چمران پرسیدند تعهد بهتر است یا تخصص؟ وی در جواب گفت میگویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را میپذیرم. اما میگویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد، بیتقوا است.
بخشایش اردستانی میگوید: حق با شهید چمران است اما اگر متعهد بیتخصص بر سرکار قرار گرفته باید در تعهد او نیز شک کنیم او نه تخصص دارد و نه تعهد که اگر تعهد داشت کاری که در تخصص او نیست نمیپذیرفت و این یعنی او متعهد نیست بلکه خود را متعهد جا زده و لابد بیتعهدِ بیتخصص باید هم فاجعه به بار بیاورد اصلاً وضعیت امروز جامعهی ما محصول همین بیتعهدهای بیتخصصی است که وانمود میکنند متعهد و انقلابی هستند!
این استاد دانشگاه با ستایش چهرههایی چون ستاری میگوید: ما نمیتوانیم از آدم گرسنه، رفتاری معقولانه توقع داشته باشیم اصلا نمیتوان به آدم فقیری که زندگیاش در معرض خطر قرار گرفته، امر و نهی کنیم پس نتیجه میگیریم اگرچه جامعه با دیدن افرادی چون ستاری حالشان خوب میشود اما ستاری و ستاریها نیز تا وضعیت اقتصاد و معیشت جامعه خوب نشود نیز کاری از دستشان ساخته نیست ضمن آن که مدیران ارشد و آنانی که دستی بر آتش قدرت و جایگاه و مقام دارند باید در این اشرافیت سیاسی و اشرافیت اقتصادی که آنها را در خود حل و هضم کرده تجدید نظر کنند! اما این روند همیشگی نبوده و گاهی هم برعکس بوده و سلامت انسانها را به خطر انداخته است.
میتوان گفت که در حال حاضر یک سوم از طبقه فقیر در جهان در شرایط سلامتی نامطلوبی نیز به سر میبرند و سلامت قلب و روان جزو مهمترین آنها هستند که رشد چشمگیری داشته است. نداشتن دستمزد واقعی در کارگران در دنیا باعث کاهش سن این افراد میشود. افزایش ناامنی اقتصادی و مالی دلیل اصلی تغییر بوده است. البته معضلات در زنجیره جهانی تامین مواد غذایی همچنان ادامه دارد و تورم مواد غذایی نیز به همین دلیل بالا است.
منبع: آفتاب یزد