به گزارش سایت خبری پرسون، محمدهادی جعفرپور وکیل دادگستری در یادداشتی نوشت: وی میگوید انقلاب مشروطه نقطه عطف نقش مردم در پایان دادن به نظام سلطه شاه بر مردم بود، تعدیل و سپس حذف این باور القاء شده که شاه سایه خدا بر روی زمین است اگرچه به کندی و به سختی در کشور حاکم شد اما بالاخره تلاشها و مطالبهگری مردم به نتیجه دلخواه در آن مقطع زمانی رسید.
یقینا تا پیش از انقلاب مشروطه و تدوین قانون اساسی مردم در نظام سلطنتی حاکم نقش و جایگاه تعریف شدهای نداشتند اما همین مردم که از حداقل حقوق اساسی و سیاسی آن دوران بیبهره بودند توانستند با اتحاد و همدلی تحت تعالیم اندیشمندان آن زمان به اولین خاستگاه جمهوریت که همانا داشتن قانون اساسی است دست یابند. دی ماه1285 قانون اساسی مشروطه با 51ماده حول محور موضوعاتی مانند طرز کار مجلسین تنظیم شد و به جهت کارکردی که در این قانون لحاظ شده بود ابتدا به آن عنوان نظامنامه داده بودند. در متن اولیه قانون مشروطه هیچ اشارهای به حقوق ملت نشده بود که همین نقصان سبب تدوین متمم قانون اساسی در 14مهرماه 1286 شد. متمم قانون اساسی به تقلید از قانون اساسی بلژیک و فرانسه تنظیم و به مرور زمان توسط مجلس موسسان برخی از مواد آن اصلاح شد.
اصل107 در قالب متمم قانون اساسی به 51ماده قانون اساسی اولیه در قالب حقوق مردم، تفکیک و تفسیر وظایف قوا، محدودیت شاه، عدلیه و مالیه انشاء و وارد حیات قانونگذاری ایران شد. فصل و بحث حقوق ملت در متمم قانون اساسی مشروطه و قانون اساسی گرچه ممکن است در ظاهر عبارات و کلمات تفاوتهایی داشته باشند اما بن مایه هر دو قانون شبیه به هم و البته در قانون اساسی فعلی ملت از حقوق و امتیازات بیشتری بهرهمند هستند. این دو قانون اساسی در قرن بیستم حاصل دو انقلاب و دگرگونی سیاسی است که در ایران رخ داده و هریک به نوعی سبب تحولات عظیمی در ساختار سیاسی -اجتماعی کشور شدند.
اگر انقلاب مشروطه را حاصل تلاش روشنفکران و طرفداران نظام لیبرال سوسیالیست و ایدئولوژیهای حاکم بر جوامع اروپایی بدانیم، انقلاب اسلامی ناشی از اندیشههای رهبری مذهبی با شخصیتی کاریزماتیک است که روشنفکران دینی نیز در تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی نزد دانشجویان و جوانان نقش بسزایی داشتند اما نقطه اشتراک هر دو انقلاب حضور و مطالبهگری مردم در بطن جامعه بوده. به عبارتی در آن دوران مردم به معنای واقعی کلمه در بطن اتفاقات سیاسی جامعه حضور موثر داشتهاند اما آنچه لازم است به تاسی از نقش مردم در فاصله پیروزی انقلاب تا پایان دفاع مقدس و با کمی اغماض تا پایان دوران حاکمیت دولت سازندگی در فاصله زمانی سال59 تا76 واکاوی شود آن است که تنها فعالیت سیاسی قابل رویت ملت حضور در صحنه انتخابات بوده (که سرآمد آن حماسه دوم خرداد76 به عنوان نماد عینی این حضور در تاریخ سیاسی ایران ماندگار شده) و در یکی، دو دهه اخیر از آن شور و شعور سیاسی کمتر سراغی داریم.
آسیب شناسی چرایی و دلیل این مسئله که چه شد به مرور زمان بهرغم گسترش روابط اجتماعی و طرق دسترسی مردم به اخبار و اتفاقات روز جامعه و در اختیار داشتن ابزار رسانهای، شاهد این نقیصهایم که به مرور ملت از بطن اتفاقات سیاسی جامعه دور شده به عبارتی نقش و جایگاه مردم در دوران انقلاب و دفاع مقدس آنچنان پررنگ بوده که کشور در سختترین شرایط حیات خویش با کمترین چالش و مشکلات داخلی روبهرو بوده بهرغم درگیر بودن کشور با جنگ و انواع تحریمهای سیاسی /اقتصادی و... ملت به انحای مختلف پیرامون اِعمال حاکمیت واجد هویت و نقش تعریف شدهای بودند.
امروزه با گسترش فضای رسانهای که بارزترین آن شبکههای اجتماعی در فضای مجازی است ملت به راحتی پیرامون چگونگی اِعمال حاکمیت و تصمیم سازیهای ارکان قدرت اظهار نظر میکنند اما بازخورد و نتیجهای که باید در ادامه این تذکرات و مطالبهگریها دیده شود ملموس نیست. شناسایی حلقه گمشده این رابطه بین ملت و دولت به معنای عام آن میتواند به کمک دولت آمده تا در راستای کاهش چالشهای اجتماعی و دغدغههای روزمره ملت که در راس آن مشکلاتی مانند معیشت، اشتغال، مسکن و سایر حقوق اساسی ملت، تصریح شده در قانون اساسی است گامهای موثری بردارد.
منبع: روزنامه آرمان ملی