روایت زنانه سیمین دانشور از تاریخ معاصر

«روایت زنانه سیمین دانشور از تاریخ معاصر» به‌مناسبت صد و یکمین سالگرد تولد این نویسنده فقید مرور شده است.

تصویر روایت زنانه سیمین دانشور از تاریخ معاصر

به گزارش سایت خبری پرسون، سعید اسلام‌زاده، فعال فرهنگی و مجری رادیو و تلویزیون در یادداشتی که به‌مناسبت صد و یکمین سالگرد تولد سیمین دانشور با عنوان «روایت زنانه سیمین دانشور از تاریخ معاصر» در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: «بعضی از اهل ادبیات در ذات ادیب‌اند و نویسنده. با واژه‌ها سروسری دارند که تو گویی از عالم بالا به آن‌ها نگاه ویژه‌ای بوده و «نظرکرده‌»‌اند و مدام در این فکری که فلان نویسنده و شاعر، چرا این‌قدر راحت می‌نویسد، کلمات دم دستش هستند و بی‌هیچ ادا و اطواری در کاغذ می‌نشینند.

از این دست نویسنده‌ها و شاعران در جهان کم نداریم. یکی طبعِ دلنشین دارد و بیت‌ها مثل آبِ روان کنار هم «قرار» می‌گیرند(این قرار را به معنی آرامش بخوانید)

یکی هم هست که وقتی برایت قصه می‌گوید (حالا شما بخوان رمان و داستان کوتاه) به این فکر می‌کنی که عجب! رمان نوشتن و قصه تعریف کردن به همین راحتی است؟

اما سیمین دانشور... هشتم اردیبهشت سال ۱۴۰۱ درست صد و یک‌سال از تولدش گذشت.

این دردانه شیرازی که وقتی حرف می‌زد از عمق کوچه پس‌کوچه‌های شیراز و باغ نارنج و عفیف‌آباد و جهان‌نما صدایش را می‌شنیدی - فارغ از این‌که همه آن سال‌ها را در تهران بود - همان لهجه و تند و تیزی آفتابِ جِنگ شیراز و بوی بهار نارنج اردیبهشت را در حافظیه یا سعدیه، در کلامش حس می‌کنی... وقتی هم که داستان می‌نوشت، رنگ لهجه‌اش را از بازتاب نور در شیشه‌های رنگی مسجد نصیرالملک تشخیص می‌دادی.

سیمین دانشور بی‌هیچ گفت‌وگویی حق بزرگی به گردن همه آن‌هایی دارد که از دهه پنجاه خورشیدی به این‌سو داستان نوشته‌اند. یعنی حقی به گردن ادبیات داستانی معاصر که بی‌واسطه و باواسطه از او آموخته‌اند.

از عنوان‌های نخستینی که نصیب خانم دانشور شده است بگذریم - چون به نظرم فضیلتی نیست اینکه نخستین بانوی نویسنده باشی یا پنجمینش، مهم کاری است که می‌کنی. یا نخستین رئیس فلان کانون باشی و یا نباشی. چون این نخستین‌ها صرفاً به دلیل قدمت زمانی رخ می‌دهد و جز برای ویکی‌پدیانویسان ارزش دیگری ندارد - او را باید در وجه بنیادگذار بودن و مؤلف بودن به معنای صاحب ایده بودن در داستان‌نویسی مطالعه کنیم.

این‌که رمانی مانند سووشون که قطعاً خارج از قواعد رمان‌های پرفروش معمول آن روزگار بود و تا به امروز به دفعات چاپ شده - از قرار پرفروش‌ترین رمان ایرانی بوده است، به آمار رجوع کنید - صرفاً از بخت بلند نویسنده و ناشر نیست، بلکه باید عوامل دیگری را جست‌وجو کرد که من کاملاً درون‌متنی می‌دانم این عوامل را. یعنی عواملی که به ارزش و اهمیت کار نویسنده برمی‌گردد نه تبلیغات رسانه‌ای و یا عامه‌پسند بودن رمان. چرا که در زمانه انتشار این اثر، یعنی اواخر دهه چهل خورشیدی، رسانه‌ها صرفاً محدود به نشریات مکتوب بودند و مهم‌ترین عاملی که می‌توانست اثری را در زمره پرفروش‌ها قرار دهد خود اثر بود که در میان مخاطبان می‌گشت.

باری، سووشون، حاصل کار نویسنده‌ای است که در نخستین رمانش همه کار می‌کند. از عشق و سیاست و تضادهای طبقاتی و مبارزه علیه ظلم و تصویرگری‌های بی‌بدیل از شیراز سال‌های وقوع داستان ـ زمان اشغال ایران در سال‌های ۱۳۲۰ - بگیر تا تکنیک‌های داستان‌نویسی که بی‌آن‌که درشت‌نمایی کند، در متن داستان جاری شده است. این تکنیک‌ها، از کانون روایت تا چینش بخش‌های داستان و شکستن خط زمانی و خرده روایت‌ها در کنار پیرنگ اصلی داستان را در بر می‌گیرد.

از دیگر سو، روانیِ نثر و زبان و داستانِ جذابی که خانم دانشور در سووشون تعریف می‌کند و همین‌طور عنوان داستان که تا متن را نخوانید معنای آن را درک نمی‌کنید، در جذابیت این کتاب مؤثر بوده‌اند.(در روزگاری که دسترسی به منابع اطلاعاتی دشوار بود و مثلاً برای پیدا کردن معنی سووشون باید چندین کتاب را زیر و رو می‌کردی، این عنوان، برای خواننده، رازی بود که دوست داشت کشف کند، ما نیز در آن سال‌های دهه شصت، بدون خواندن کتاب نمی‌توانستیم معنی سووشون را بفهیم و جالب این‌که از هر کس هم که می‌پرسیدیم می‌گفت برو خودت بخوان. حالا یا خودش هم نفهمیده بود و یا می‌خواست ما را ترغیب کند به خواندن کتاب برای رمزگشایی.)

سیمین دانشور در روایتِ کلان خود، طرحی کلی برای روایتِ داستانیِ تاریخ معاصر ایران در ذهن داشته است که می‌خواسته در سووشون و سه‌گانه سرگردانی بنویسد. فارغ از داستان‌های کوتاه او، در سه رمان؛ «سووشون»، «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» و اثر گمشده «کوه سرگردان» که قسمت سوم سه‌گانه سرگردانی بود، تصویری را از ایران به روایتِ خانم دانشور می‌خوانیم. این روایت‌نگاری تاریخ سیاسی و اجتماعی از زمان اشغال در جنگ جهانی دوم شروع می‌شود و به دوره جنگ ایران و عراق می‌رسد.

زری و هستی، راویان این رمان‌ها، روایتگر بخش‌هایی از زندگی ادبی، سیاسی و اجتماعی و همینطور دانشگاهی سیمین دانشورند. ساختار روایی معطوف به ذهن، باعث شده تا این آثار، کلی‌گویی نداشته باشند و تمرکز داستان و روایت بر نگاهِ این راوی‌ها، خواننده را سردرگم نمی‌کند.

به نظر من انتخاب این منظر روایی، روایت شخصی خانم دانشور را به تصویر می‌کشد و از این رو اعتماد خواننده را نیز جلب می‌کند. چرا که خواننده احساس می‌کند با دوستی معتمد در جای امن و راحتی نشسته و او هم حکایت خود را از زندگی و تاریخ برایش تعریف می‌کند. به همین دلیل شما وقتی با شخصیت‌های اصلی رمان جزیره سرگردانی مواجه می‌شوید، برای‌تان غریبه نیستند و حتی خیلی وقت‌ها می‌توانید مابه ازاهای واقعی آن‌ها را در زندگی شخصی خود بیابید.

جدای از نکات ادبی و تکنیک‌های داستان‌نویسی، آن‌چه در این آثار اهمیت دارد، روایت زنانه از تاریخ است.

پارادایم روایت تاریخ معاصر، روایتی مذکر و مردانه است. در دوره‌ای که خانم دانشور داستان‌نویسی را آغاز می‌کند، هنوز باور این‌که زن داستان‌نویسی در ایران ظهور کرده باشد چندان قابل پذیرش نبود. آن‌چه باعث شد روایت خانم دانشور در این پارادیم به شدت مردانه پذیرفته شود شیوه روایی و جاذبه‌های داستانی از سویی و قدرت نویسندگی و بهره‌گیری از تکنیک‌های مدرن داستان‌نویسی بوده است.

سیمین دانشور در رمان‌هایی که نام بردم به ویژه در دو رمان جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان، طبقه متوسطی را که در ایران بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته، زیر ذره بین می‌برد. خانواده هستی در جزیره سرگردانی، دو سویه مهم زندگی اجتماعی ایران دهه‌های بیست به این‌سو را نشان می‌دهد، نوسان آونگ‌وار میان سنت‌های ارتجاعی و مدرنیته پادرهوا که در کنار سویه سوم و مورد علاقه خانم دانشور که در شخصیت هستی متجلی می‌شود. دختری تحصیل‌کرده، مقاوم، متکی به خود اهل سیاست و هنر و بحث که در قشر دانشجو و جوانان آن سال‌ها مثل طبقه‌ای شاخص رشد کرده بودند که همین طبقه و یا قشر و یا گروه اجتماعی در رویدادهای انقلاب نیز تأثیرگذار بودند و سپس در جنگ. پدر هستی از هواداران مصدق بوده و به گفته مادربزرگ شهید راه مصدق است و مادری که در ازدواج دوم وارد طبقه بورژوای تازه به دوران رسیده‌ای شده که کلفت فیلیپینی دارند و برای برگزاری جشن نوروز آیین‌های هخامنشی را بازتولید می‌کنند تا به ضرب و زور مهمان‌های خارجی و درآمدی که از قِبَل شرکت‌های آمریکایی دارند، خود را خانواده رگ و ریشه‌دار ایرانی نشان دهند و در زمانه‌ای هم دچار بحران می‌شود که این بحران صرفاً اقتصادی نیست و بیشتر عاطفی و فرهنگی است.

یعنی همان بحرانی که در فرهنگ کشور رخ می‌دهد و خانم دانشور قرار است در کنار روایت سیاسی و اجتماعی، راوی این بحران فرهنگی هم باشد. بحرانی که فروپاشی‌های زیادی را در پی دارد. فروپاشی اخلاقی، خانواده و...

هستی با استادان بنام هنر معاصر و سیاست حشر و نشر دارد و از قضا در رمان، شاگرد خانم دانشور است. حرف‌های سیاسی و تحلیل آدم‌های داستان از اوضاع و احوال ایران بعد از دهه ۲۰، همان تحلیل و نگاه خانم دانشور است و آن‌چه مراد و هستی می‌گویند در مقابل مخالفان آن‌ها مانیفست رمان را شکل می‌دهد. اگر ما اطلاعات برون‌متنی رمان جزیره سرگردانی را با تاریخ مطابقت دهیم درمی‌یابیم که خانم دانشور هیچ ابایی از پنهان کردن این ماجرا نداشته و مثل خیلی از آثار باارزش ادبی جهان که رویدادهای زمانه نویسنده را در برمی‌گیرد، حوادث سیاسی و اجتماعی دهه‌های سی و چهل جایگاه و بستر رخ دادن روابط و گره‌های داستانی اثر هستند.

اینجا قصد نقد و بررسی جزیره سرگردانی را ندارم، فقط خواستم به این اشاره کنم که اگر می‌گویم روایت زنانه از تاریخ معاصر منظورم چه بوده است. حالا بیایید و این روایت زنانه در قالب تاریخی‌گری چپگرای رایج در زمانه، در تقابل با نگاه سرمایه‌داری و ضلع سوم این ماجرا را که همانا نگاه و رویکرد مذهبی است، کنار هم قرار دهیم تا نگاه و کلان‌روایت خانم دانشور را در رمان‌هایش دریابیم.

تصویری که سیمین دانشور از تهران دهه چهل و پنجاه ارائه می‌دهد، شباهت عجیبی به توصیف زنده‌یاد اسلامی ندوشن از تهران دارد که در کارنامه چهل‌ساله نوشت، تهران مانند زنی است که در ظاهرش، مظاهر زندگی مدرن غربی و ظاهر فریبنده نواندیشانه دارد اما وقتی پای صحبتش بنشینید از اُمّلی و سبک‌مغزی و بلاهت و وراجی و پرادعایی و شلختگی او، آدم تا سرحد مرگ ملول می‌شود.

با این حال من فکر می‌کنم در بوطیقای ادبی خانم دانشور، - با نگاه امروزی البته - سووشون، پیش‌درآمد سه‌گانه ابتر مانده اوست. همان روایتی که با زری از شیراز سال‌های جنگ جهانی دوم و انگلیسی‌های آن روزها آغاز می‌شود و بعد جایش را به هستی می‌دهد تا ادامه ماجراهای ایران را با هواداران مصدق و مبارزان رژیم پهلوی تصویر کند و جامعه رو به سرمایه‌داری بی‌دست و پا را.

این دختر شیرازی خوش‌سروزبان، که با سوگ زری از مرگ یوسف، داغی به دل ادبیات انداخت و به سووشون نشست، زمانی که کسی از نویسندگی خلاق چیزی نمی‌دانست به آمریکا رفت و تکنیک‌های نویسندگی را آموخت تا بتواند با آن ابزار، راوی تاریخ سرزمین خود باشد.

برای دریافت تسلسل میان این روایت‌ها بند پایانی رمان سووشون را بخوانید؛ آنجا که آن مک ماهون شاعر و روزنامه‌نگار ایرلندی بعد از مرگ یوسف، خطاب به زری می‌گوید که: گریه نکن خواهرم! در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیده‌ای!

و آن را با ابتدای رمان جزیره سرگردانی ادامه دهید که نوشت: سحر نبود. نور از شیشه پنجره پشت پلک‌های هستی افتاد و قلبش راه یافت و ستاره‌ای در دلش چشمک زد.

خانم دانشور، بی‌تردید یکی از مهم‌ترین ستون‌های فرهنگ معاصر ایران است.»

395062

سازمان آگهی های پرسون