به گزارش سایت خبری پرسون، جعفر محمدی، روزنامهنگار نوشت: در فنلاند، یک دختر 16 ساله به نام نلا سالمینن، به طور نمادین و به مدت 24 ساعت، رئیس جمهور این کشور شد.
این اقدام برای توجه دادن دختران به توانمندی هایشان انجام شده است.
او در چند ساعتی که رئیس جمهور بود نکتهای گفت که نه فقط مربوط به فنلاند که عبارتی جهانشمول است: «منصفانه نیست تصمیمهایی که تأثیر زیادی بر من دارند بدون پرسیدن نظر هم نسلهایم گرفته شوند.»
این جملهای است که به ویژه در کشور ما باید پیران سیاست توجه ویژه و مسوولانه ای بدان داشته باشند و بدانند که فقط برای خود و سلائق خود تصمیم نمی گیرند بلکه برای ملتی ریل گذاری میکنند که بخش عمدهای از آن را نسل جدید تشکیل میدهد.
نکته اینجاست که اندیشهها، طرز فکرها، آرمانها و نوع نگاه نسل جدید به زندگی، تفاوتهای جدی با دولتمردان و مجلسیان و مجمعیان مصلحت اندیش دارد و این، البته طبیعی است و محصول چرخش روزگار. کسی نه در ایران و نه در فنلاند، انتظار ندارد یک فرد سالخورده همانند پسری جوان یا دختری نوجوان فکر و رفتار کند.
اما، این بدان معنا نیست که هر کدام از این نسلها که صاحب قدرتی شد، دیگری را نادیده بگیرد و از آنجا که معمولا این پا به سن گذاشتگان هستند که قدرت را در کشورها به دست میگیرند، انتظار فهم بین نسلی بیشتری از آنها میرود.
جمهوری اسلامی ایران اکنون 43 ساله شده است و نسل رهبران جوان و میانسال آن، اینک در دوران سالخوردگیاند.
در این چهار دهه، تحولات شگرفی، نه فقط در ایران که در سراسر جهان رخ داده و فاصله بین نسلی را بسیار بیشتر از اعصار پیشین کرده است.
عدم فهم "فاصله طبیعی بین نسل ها" ، به "شکاف بین نسل ها" منجر میشود که نه تنها عادی نیست که بسیار هم خطرناک است و ای بسا ویرانگر.
مسوولان ما، حتی با دغدغه حفظ نظام نیز چارهای جز توجه به خواستها، علائق، افکار و سبک زندگی نسل جدید ندارند.
آنها نمیتوانند بدون درک و به رسمیت شناختن نسل جدید، حکمرانی مطلوب را در ایران محقق سازند.
به هزار تاسف باید گفت که این معضل ساختاری در کشور ما وجود دارد؛ مسوولان عمدتا در فضایی سیر میکنند که برای نسل جدید، اساسا قابل درک نیست و هیچ گفت و گویی هم بین آنها شکل نمییرد. گو این که گروهی از قطب شمال و جمعی از خط استوا دور هم جمع شدهاند و هاج و واج به هم مینگرند و از حرف زدنهای همدیگر، چیزی جز اصوات مبهم و بی معنی در نمییابند و ای بسا دچار سوء تفاهمهای جدی و مخرب هم میشوند.
این که مسوولی از میان همفکران و هم مسلکان جوان تر خود، کسی را مشاور خود کند یا سمتی به او دهد نیز چاره کار نیست. یا این که مسوولی با جوانان مرتبط باشد و در شبکههای اجتماعی شان حاضر شود نیز هر چند خوب است اما کفایت نمیکند.
باید به جوانها فرصت انتخاب داد. آن گاه آنها خود بهترینها را برای آیندهشان بر میگزینند و پایش هم میایستند.
به انتخابات اخیر مجلس و ریاست جمهوری نگاه کنید! واقعا چند درصد از رای دهندگان از نسل جدید بودند؟ آیا کسی پرسید عدم شرکت میلیونها جوان دارای حق رای، در انتخابات چه پیام و تبعاتی دارد؟
به همین جوانان محدودی که در ساختار قدرت حضور دارند نگاه کنید! آنها چند درصد از جوانان کشور را نمایندگی میکنند و اساسا طرز تفکر، ادبیات و حتی پوشش آنها شبیه چند درصد از جوانان همین مملکت است؟
جوان و نوجوان ایرانی، حق دارد نگران آیندهای باشد که افرادی برایش رقم میزنند که هیچ ارتباط و حتی شناختی از او و نیازها و آرزوهایش ندارند.
مسوولان نظام!
اگر همان گونه که مدعی هستید، دغدغه حفظ نظام دارید، نسل جدید را به رسمیت بشناسید و این حق را برای خودتان قائل نشوید که میتوانید بدون پرسیدن نظر آنها، برای شان تصمیم بگیرید. دانستن این نکته که نلای 16 ساله فنلاندی هم میداند، کار طاقتفرسایی نیست.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: عصرایران