به گزارش سایت خبری پرسون، جعفر گلابی نوشت: گویا در یک مصالحه میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای توافقی نانوشته صورت گرفته است که اجازه دهند طالبان در افغانستان حاکم شود و در این توافق هرکس منافع و مقاصد خود را پی میگیرد و هیچکس عملا کاری برای ملت افغانستان انجام نمیدهد. بسیاری گفته و میگویند که طالبان تغییر کرده است و میتوان امیدوار بود که از روشهای قرون وسطایی خود فاصله بگیرد و با مردم رفتاری انسانی داشته باشد. برای این گزاره مهم هیچ دلیل و منطق و اماره قابل توجهی وجود ندارد و ارایه نشده است و احتمالا رندان مدعی بهتر از دیگران بر این موضوع اشراف دارند و فقط برای توجیه افکار عمومی بدان تمسک میکنند.
از همه بهتر و دقیقتر انسانشناسان و معلمان اخلاق میدانند که تغییر آدمها بسیار سخت و تحت شرایط خاص و پس از مدتهای طولانی ممکن است صورت بگیرد و از آن سختتر تغییر گروههای اجتماعی و سیاسی و معتقدان به ایدئولوژیهاست. در این میان متعصبین و متحجرین مذهبی کمترین امکان تغییر را دارند و اساسا یکی از وجوه تسمیه متحجرین همین است که چون سنگ سختند و جز پتکهای گران قادر به خراشیدن آنها نیست. جالب است که در ایران برخی از همین متحجرین رهبر فقید انقلاب را برای درس فلسفه تخطئه میکردند، سالهای طولانی گذشت و هزاران حادثه روی داد و انقلاب شد و ایشان با همه اقتدار و نفوذی که داشت در اواخر عمر خود از خطر متحجرین بهشدت نگران بود.
دیدیم که مقدسمآبها فقط با کمی تغییر در روشهای خود در همه حال همان مقاصد را پیگیر شدند و هماکنون هم با توان بیشتری سنگوارگی خود را نشان میدهند و اگر شرایط اقتضا کند برای نمونه کل دانش پزشکی را نفی و امراض و راه درمان آنها را در طبایع بلغمی و سودایی جستوجو میکنند. اگر طالبان تغییر کرده باشد باید پرسید که ایشان چگونه بر این امر دشوار و بعضا ناشدنی دست یافتهاند؟ آنها که تا دیروز در غارها و کوهها و بیابانها و صحراها و بعضی روستاهای دورافتاده فقط همآغوش سلاح بودهاند و برای رفع حاجات خود مانند قرون گذشته رفتار کردهاند از تمدن شهری دور بودهاند و نظر به ابزار ارتباطی را جز برای جنگ حرام میدانستهاند چگونه و تحت کدام تعالیم به تغییر دست یافتهاند؟ کدام دانشگاه و حتی مکتب و حوزه علمیه در اجتماعشان نظریههای جدید را به بحث گذاشته و آزادانه همدیگر را نقد کردهاند تا از میان چنین محیط علمی مجتهدان بزرگی ظهور کرده و تغییر را تئوریزه کرده باشند؟
غرب اگر متفاوت شد و جهان را دستخوش تغییر کرد حداقل 5 قرن طول کشید و صدها دانشمند و فیلسوف و کشیش و نقاش و پیکرتراش و هنرمند برآمدند و جنگهای خونین درگرفت و انقلابات عظیم شد تا سلطه کلیسا را ابتدا از ذهن و روان خود دور کنند و بعد در صحنه اجتماع آن همه اقتدار و تصلب و آمریت و جزمیت را در واتیکان محصور سازند. چه بسا اگر شرایط فراهم شود و کلیسا قدرت پیدا کند بازهم بساط تکفیر و تفتیش پهن شود! طالبان تغییر نکرده است، طالبان نمیتواند تغییر کرده باشد مگر اینکه تصور کنیم حادثهای ماورایی بر فراز عقلها و مناسبات و عرفها و قوانین متغن جامعهشناسانه روی داده و رسما قائل به معجزه شویم.
آنها همین حالا هم رسما دموکراسی را نفی میکنند و حاکمیت را از آن امیرالمومنین خود میدانند، همهچیز را مقید به شریعت میکنند و مسلما مرادشان از شریعت همان برداشت قشری است که از دین دارند. بزرگترین تغییری که ممکن است بر طالبان تحمیل شده باشد این است که پذیرفتهاند با روشهای عریان و خشونتآمیز و بدوی درازای حکومتشان به پنج سال نخواهد کشید و اینبار با خطر بزرگتری به نام قیام مردم روبرو خواهند شد. مردمی که مسلمانند ولی دیگر بعید است ستم و خشونت را به نام دین بپذیرند. طالبان رموز سیاست را آموختهاند و همان کسانی که سلاح به ایشان میدهند و راه را برایشان باز میکنند در گوششان نجوا کردهاند که سیاست بر دین و شریعت اولویت دارد و میتوان رنگ پرچم را سفید کرد و مدتی با این بازیها مردم را فریفت. راستی در همین دنیای غرق در ارتباطات چه کسی تغییر کرده است که طالبان تغییر کند؟ امریکا تغییر کرده است؟ روسیه تغییر کرده است؟ چین به جز در اقتصاد و برای گریز از گرسنگی صدها میلیون مردمش در کدام هدف و روشش تغییر ایجاد کرده است؟ همان آلمانی که در جنگ تا مرز محو شدن پیش رفت و واقعیتهای جهان تادیبش کرد نجات بشکههای مشروب خود از افغانستان را ارجح از نجات جان انسانها دانست!
در این جهان بیرحم تغییر مثل افسانهای میماند که فقط به کار ایجاد روزنهای از امید برای فروماندگان و تهیدستان جهان میآید. هنوز هم مقدسین متحجر دین را دکان خود میکنند، سرمایهسالاران با روشهای جدید به غارت گرسنگان میپردازند و هنوز هم اقویا به آسانی بر ضعفا و رعایا ستم میکنند و جان و مال آنها پشیزی برایشان ارزش ندارد و هنوز هم هستند نویسندگانی که همهچیز را جلوی پای قدرت تحریف میکنند. ظاهر جهان تغییر کرده است ولی چه بسا باطنش غیرانسانیتر شده است. طالبان اینبار چراغ سیاست را به همراه دارد و... چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا و از این زاویه طالبان ممکن است خطرناکتر هم شده باشد.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: اعتماد