چرا بابک خرمدین ؟!

در چند روز اخیر افکارعمومی در بهت جنایتی سهمگین فرو رفته است که با دیدن تصاویر آنها چیزی جز ضعف و ناتوانی از وجود قاتلین دریافت نمی‌کنی. به راستی چگونه ممکن است کسی بتواند اعضا خانواده خود را بکشد، تکه تکه کند و به سطل زباله بیندازد ، جنایتی غیرقابل باور که از جانب نزدیک‌ترین افراد بابک برایش اتفاق افتاده است .
تصویر چرا بابک خرمدین ؟!

به گزارش سایت خبری پرسون، سارا شمس نوشت: در ادامه ابعاد این آسیب از وجوه مختلف، افکار عمومی را بررسی می کنیم و اینکه چرا این نوع اخبار نباید در جامعه منتشر شود و یا اینکه چرا در موقعیتهای حساس و کلیدی این اخبار با این حجم وسیع منتشر می گردد و افکار عمومی را درگیر می کند و اینکه آیا این خبر ابتدا اتفاق افتاده و سپس از آن بهره‌برداری شده است و یا از ابتدا سناریوی تعریف شده با کد ها و کلید واژه های مشخص داشته است؟

با بررسی ابعاد و تصاویری که در این چند روز در تمام اخبار دیده و شنیده شده است نکات ذیل در ذهن ایجاد می شود

1- این جنایت هولناک توسط والدین و در خانه و خانواده انجام شده است یعنی در مکانی که باید تداعی کننده امن‌ترین مامن انسان باشد.

اولین آسیب مخدوش نمودن چهره پدر و مادر به عنوان مهربان‌ترین و نزدیک‌ترین افراد به انسان و خانه‌ای که دیگر امن نیست و همچنین ایجاد این تصویر در افکار عمومی که خانه و خانواده نیز مکانی است که ممکن است هر عمل شنیعی در آن اتفاق بیفتد.

سناریو اول: آسیب به چهره خانواده که این سناریو در اخبار دیگری نیز دنبال شد پدری که با تبر دختر خودش را کشت و البته فقط افکار عمومی تحریک شد و سپس به کناری رفت.

2- نام بابک خرمدین: یکی از عجیب‌ترین ابعاد این جنایت شباهت نام و طریقه کشته شدن بابک خرمدین است چرا که سردار ایرانی پس از ۲۰ سال جنگ علیه خلفای عباسی با دستور معتصم عباسی اعدام شد اما ابتدا اعضا بدن او را جدا کردند و او را در شهر چرخاندند و سپس به دار آویختند و نکته جالب اینجاست که نام خرمدین بعدا توسط این خانواده انتخاب شده است !!!

سناریو دوم : آسیب به چهره سردار ایرانی: در حافظه افکار عمومی که شناخت زیادی نیز نسب به این سردار شجاع ندارد نه تنها این نام فراموش می‌شود بلکه هرگاه این اسم را می شنود دیگر برایشان تداعی سرداری شجاع نیست بلکه تصویر پسری است که از پس پدر پیر و نحیف خود هم بر نمی‌‌آید و حس و هوشی ندارد که تشخیص محبت واقعی و غیر واقعی را داشته باشد.

3- تصویر دیگر عکس مراسمی است که در سال ۹۴ از بابک به همراه پدر و مادر خود روی سن پخش شده است که در آن تصویر پدر با کراوات و مادر با مانتو و روسری نشان داده شده است و سخنان پدر که بیان کرده است ۶۹ ماه در مناطق عملیاتی بوده و دو بار شیمیایی شده و ۴ بار ترکش خورده و در اعترافاتش از سردار ایرانی نام می‌برد که با اعراب جنگیده و می‌گوید که از اعراب بدش می‌آید ولی دوستدار امامان است و اینکه چون فرزندان صالحی تربیت نکرده و فرزندانش دچار انحراف شدند آنها را به قتل رسانده که به نوعی تفکرات داعشی و دگم را تداعی می‌کند همه اینها تصاویری متناقض در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که شخصی که کراوات می زند و اسم پسرش را خرمدین می‌گذارد و از اعراب بدش می‌آید و در جبهه بوده و مذهبی هم می‌باشد و از ۹ سالگی نمازش ترک نشده می‌تواند به چنین جنایت هولناکی دست بزند، نکته اینجاست که افکار عمومی به راحتی امکان تحلیل ندارد و فقط کدها را دریافت می‌کند و تصویرسازی انجام می‌دهد .

سناریو سوم : تغییر در نگرش و دیدگاه افکار عمومی در خصوص المانهایی که در جامعه وجود دارد.

4- روزانه نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورها انواع و اقسام مختلفی از فجیع‌ترین جنایات و تجاوزات اتفاق می‌افتد که به دلیل نداشتن ظرفیت از سوی افکار عمومی و همچنین ایجاد یاس و بی انگیزگی در جامعه در رسانه‌ها مطرح نمی‌شود اما مطرح نمودن این پرونده در این ابعاد گسترده و تهیه برنامه حتی در شبکه‌های خارجی مثل من و تو و حتی پخش فیلم داخل آسانسور که در حال جابه جایی چمدان حاوی جسد هستند، خود مبین این اصل است که سناریو دیگری برای ایجاد یاس و ناامیدی، برانگیختن احساسات افکارعمومی و ایجاد فضایی برای بهره برداری اهداف مد نظر، در دستور کار است .

با بررسی تمامی این ابعاد و کلید واژه ها نکته اصلی که به ذهن می‌رسد این است که آیا همه این موارد تصادفی کنار هم قرار گرفته‌اند و یا می‌توان آنها را کاملا برنامه‌ریزی شده و از قبل تعیین شده درنظر گرفت که در موقعیت‌های حساس پرونده‌هایی جهت ایجاد یک موضوع مشترک و حس مشترک در افکار عمومی اجرا و پیاده سازی می‌شود تا احساسات مردم را رقیق کند و ذهن آنها را از موضوعات سیاسی و کلان منحرف نمایند و برای چند روز هم که شده موضوع دیگری جز نان و آب و انتخابات برای مردم ایجاد نماید تا شاکر باشند که اگرچه نان برای خوردن ندارند حداقل پدرو مادری مهربان دارند .

اما به راستی و ای کاش این سناریویی باشد که بابک و یا هر قدرت دیگری در حال کارگردانی آن است و همه چیز نمایش و فیلمی است که زمانی برای همگان روشن خواهد شد، زمانیکه چراغها روشن می شود و پرده ها به کناری می روند و تیتراژ پایانی پخش می شود .....

توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

289686

سازمان آگهی های پرسون