به گزارش سایت خبری پرسون، امید فراغت نوشت: آنچه واضح و مبرهن شده این نکته کلیدیست که توامان مردم و موثرین سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از وضعیت موجود رضایت ندارند؛ اما به دلیل فوبیای بهجا مانده از گذشته، اکثریت کاندیداها لکنت زبان دارند و نمیتوانند با صداقت و صراحت مشکلات مملکت را بیان کنند و ناگزیر انگشت اتهام به سوی یکدیگر میگیرند؛ در فضایی که همگیشان در تولید واقعیتهای موجود نقشآفرینی داشتهاند! اگر کماکان روش و منشهای پیشین مملکتداری حاکم باشد هیچکدام از کاندیداهای موجود توانِ عبور از فضای موجود را ندارند و به تعبیری تمام طرح و نقشهشان به مثابه همان آب در هاون کوبیدن است.
متاسفانه سالهاست عبارت رئیسجمهوری هیچکاره است دهان به دهان در جامعه چرخیده است و اکنون نیز بخش عمدهای از مردم فکر میکنند وقتی رئیسجمهور کارهای نیست چرا باید رای بدهند و بیدلیل در دامِ امید واهی گرفتار شوند و سرخوردگی تجربه کنند؟! بنابراین اگر کاندیداهای انتخابات ۱۴۰۰ میخواهند تکانهای در جامعه بیرمق امروز ایران ایجاد کنند ابتدابهساکن باید عبارت «رئیسجمهور کارهای نیست» را از اذهان جامعه پاک کنند. البته تبلیغات مخالفان برای ایجاد چنین ذهنیتی به این دلیل بوده است که جامعه را نسبت به تغییر و تحول از طریق صندوق رای ناامید سازند که البته تا حدودی نیز موفق بودهاند! اما پیام این حجم از ثبتنامها برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ این است که رئیسجمهور به دلیل پشتوانه مردم و قانون صاحب اختیارات وسیعیست؛ بنابراین رئیسجمهوری میتواند موفق شود که با برخورداری از شجاعت، صداقت، صراحت، تجربه و دانایی پاسدار اجرای قانون اساسی موجود باشد. اگر رئیسجمهور منتخب به مردم و قانون اساسی تکیه بدهد و دغدغهاش اجرای بیکم و کاست قانون اساسی موجود باشد، آنگاه بسیاری از مشکلات موجود نخواهد بود و ناخودآگاه باعث ایجاد و افزایش ضریب اعتماد و باور عمومی خواهد شد!
باید به معنای واقعی کلمه به دنبال اجماع ملی بود. با توجه به پشتسر گذاشتن آزمون و خطاهای بسیار و استفاده مکرر از بهانهها و توجیهات مندرآوردی، دیگر نمیشود با اجماع جریانی و گروهی به دنبال حل و فصل مشکلات موجود مملکت بود. اجماع ملی زمانی شکل خواهد گرفت که ابعاد پیدا و پنهان جامعه امروز ایران به رسمیت شناخته شود و نکته مهمتر اینکه سیاستمداران و حکمرانان، قدرت پذیرش سبک متفاوت زندگی مردم را داشته باشند.
باید بپذیریم که هیچ قدرتی توانِ مقابله و ایستادگی با قدرت اجبار زمان را ندارد. قدرت اجبار زمان پیوسته و مداوم برهم زننده وضعیتهای موجود است. به عنوان مثال نقش قدرت اجبار زمان در ۴۲ سال پس از انقلاب اسلامی قابل مشاهده است و به تعبیری ادبیات غالب زیر پوست جامعه گواه این مدعاست. بر همین اساس مهمترین ابزار قدرت اجبار زمان، فناوری و تکنولوژیست که پیوسته در تقابل با ادبیات و روش و منشهای پیشین است. وقتی جامعه آنزیم هضم واقعیتهای امروز را پیدا کرده مسئولان نیز نباید از مردم عقبتر باشند. آنان نیز باید آنزیم هضم واقعیتهای موجود را داشته باشند. اگر چنین نباشند تصمیمهایشان ناحودآگاه در تقابل با جامعه است و نتیجه واقعیت امروز میشود؛ واقعیتهایی که به طور ضمنی مورد رد و سرزنش کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ است!
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: آرمان ملی