به گزارش سایت خبری پرسون، جعفر گلابی نوشت: هرچند فعلا انتخابات به گونهای خاص و شاید بیسابقه در حال رقم خوردن است و نشانه جدی برای جلب مشارک حداکثری مردم و حضور همه سلایق سیاسی به چشم نمیخورد ولی از اصل ماجرا که عبور کنیم و به محتوا بپردازیم در این نوبت مشکلات مردم به قدری فراگیر و عمیق شده است که امکان تاثیر آن بر همه روندهای انتخابات کاملا جدی است و پر واضح است که جناحی با انبوه امکانات رسانهای همه را به پای دولت مینویسد و رندانهتر پای اصلاحطلبان را به میان میکشد. به نظر میرسد در جریان انتخابات روی حمایت اصلاحات از آقای روحانی تمرکز فوقالعادهای صورت گیرد و نتیجه رایگیری هرچه باشد این تبلیغات ادامه خواهد یافت چنانچه مشکلات شهروندان ماداگاسکار را هم به پای دولت مورد حمایت اصلاحطلبان بنویسند و گرم شدن زمین را هم به این حمایت گره بزنند؛ لذا لازم است در این زمینه با صداقت و با جزییات تمام سخن گفت و حتی آنجا که قصوری صورت گرفته است از مردم عذر خواست.
کاملا روشن است که اصلاحطلبان در شرایط کاملا خاص و غیبت کاندیداهای حداکثری خود از آقای روحانی حمایت کردند، روشنتر آنکه آقای روحانی هیچگاه ادعای اصلاحطلبی نکرده و آقای خاتمی هم هنگام حمایت از ایشان در سال 84 بر این نکته تاکید کردند. دولت آقای احمدینژاد کشور را به ورطهای کشانده بود که هر آزاده دلسوزی برای خلاص شدن مملکت از آن پرتگاه موحش حاضر بود برای توقف آن روند مخرب از تمایلات خود بگذرد و به هر کاندیدایی غیر از موافقان آن اوضاع رای دهد.
چه بسا اگر برای اصلاحطلبان مسجل میشد که یکی از کاندیداهای اصولگرا جلوی آن همه کژیها و انحرافات و مهالک را خواهد گرفت از او حمایت میکردند. فقط یک نمونه از مخاطرات عظیم اینکه دولت معجزه هزار سوم هفت قطعنامه از شورای امنیت سازمان ملل ستانده بود و به آن افتخار میکرد و به جای پاسخگویی و چارهجویی به تمسخر رو آورده بود! ایران رسما به عنوان تهدید علیه صلح بینالمللی مورد شناسایی چندباره قرار گرفته بود و رییسجمهور ایران که امنیت 80 میلیون در دستش بود آن قطعنامهها را به ورقپاره تشبیه میکرد!
تصور کنیم که اگر آقای ترامپ آن هفت قطعنامه را در اختیار داشت، فشار حداکثری خود را چگونه به همه حوزههای غیراقتصادی هم میکشاند و چگونه سوار بر مرکب اجماع جهانی علیه ایران میشد و به سویمان میتاخت؟ نمونه دیگر درآمد نجومی 800میلیارد دلاری کشور بود که هنوز عاقبت دقیق آن مشخص نشد و حالا که به دلاری محتاجیم متوجه میشویم که با کشور چه کردند؟ آن زمان هدف درست و اساسی و اصولی نجات کشور از سیاستهای پوپولیستی و باری به هر جهت بود که با انتخاب درست اصلاحطلبان محقق شد و اغلب اصلاحطلبان بارها گفتهاند که اگر به آن زمان برگردند باز هم درستترین کار حمایت از متوقفکننده سیاستهای تخریبی بود.
اما اصل سخن اینکه آقای روحانی به شخصه هیچگاه نسبت خاصی با اصلاحطلبان نداشت و اوضاع خطیر زمان به گونهای نبود که یک ائتلاف رسمی با چارچوبهای مشخص صورت گیرد و دولت قادر به عدول از ائتلاف نباشد. وی در دولت اول خود به هر دلیل تا حدودی راه و روش اصلاحطلبان را مورد ملاحظه قرار میداد و به درستی استراتژی رفع تحریمها را در دستور کار خود داشت و در ابتدا در این راه موفقیت بزرگی به دست آورد و همین کافی بود که حمایت اصلاحطلبان استمرار پیدا کند و نجات کشور صورت عینی به خود گیرد. البته از انصاف عدول نکنیم که شانس هم همراه آقای روحانی نبود و دو چالش بزرگ ترامپ و کرونا از راه رسیدند و همهچیز به هم ریخت. اما اینکه رییسجمهور شخصا چه خصوصیاتی دارد و از حامیان خود مشورت نمیگیرد و حلقه مشاوران را تنگ میکند و از اوضاع زمانه عقب میماند و صدای مردم را به درستی به گوشش نمیرسانند و کوچکترین احساس مسوولیتی در قبال اعتباری که اصلاحطلبان برایش خرج کردند، نمیکند چیزهایی نبود که در آن فضای ویران دولت قبلی قابل کنکاش و تاکید و تدقیق باشد.
هنوز هم بزرگان اصلاحطلب ملاحظه و مراعات میکنند و مثلا نمیگویند که یکی از کلیدیترین مسوولان دستگاه ریاستجمهوری ضداصلاحات و اساسا منکر تاثیر حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی بود. باید به مردم صادقانه بگوییم که رییسجمهور در دور دوم مسوولیت خود همان تعهدات نیمبند خود به حامیان را تقلیل داد و مشاورههای فریادگونه ایشان را به اعتنا نمیگرفت. وزرا به سختی نقطهنظرات خویش را به سمع راس دولت میرساندند و کل گفتوگوی اصلاحطلبان با ریاستجمهوری احتمالا در همان افطار سال 98 خلاصه میشد که اصولگرایان هم حضور داشتند!
اصلاحطلبان برای نجات کشور از برنامهای حمایت کردند که در آن قرار بود چرخ زندگی مردم بچرخد، با دنیا تشنجزدایی شود و دانشجویان به صورت گازانبری مورد حمله قرار نگیرند و امور کشور براساس قانون و نه به صورت پادگانی اداره شود. اگر در دولت دوم تدبیر و امید عزل و نصبها در غایت ضعف و محافظهکاری صورت گرفتند و قوه مجریه از اهداف اعلامی فاصله گرفت گناه اصلاحطلبان چیست؟ اما نکته بسیار کلیدی و اساسی مقایسه حمایت اصولگرایان از آقای احمدینژاد است هم او که نامهاش در نمازجمعه الهام از عالم غیب دانسته شد و اطاعتش واجب شمرده شد. اگر اصلاحطلبان در حمایت از آقای روحانی در اوج ناچاری و پشت سد ردصلاحیتهای شورای نگهبان به حداقلها اکتفا کردند و گاهی از سوءمدیریتها شرمگین مردم شدند و منظور اصلیشان نجات کشور بود اصولگرایان چرا آن همه حمایتهای عجیب و عملی و ارضی و سمایی از آقای احمدینژاد را به فراموشی میسپارند؛ احمدینژادی که رسما اصولگرا بود و در سال 88 مخالفان مردمی خود را خس و خاشاک خطاب کرد. به نظر میرسد که اگر انصافی باشد و امکان گفتوگویی صریح و بیپرده و فراگیر با مردم فراهم شود اصلاحطلبان نهتنها میتوانند از حمایت نجاتآسا و ناچاری خود دفاع کنند که به انتخاب فداکارانه خود افتخار هم بکنند.
منبع: اعتماد