در واکنش به دزدیدن اِلمان های شهدا در گلزار شهدای شهرستان بروجرد؛

هتک حرمت به حریم شهدا دور از شان شهر من است

یادداشت/ آقایانی که نسبت به وضعیت قبور شهدا بی تفاوت هستند و کار را به اینجا رسانده اند، بدانند که اینجا بروجرد است، شهر بزرگان... شهر علم و دین...شهر فرزانگان و شهر فخر دین آقا حسین امام بروجردی ملقب به « آیت الله العظمی بروجردی »...حقا که این هتک حرمت ها دور از شان شهر من است.. آقا جان ما شرمنده ایم...

سایت خبری پرسون- بازماندگان جنگ واقعی که هنوز قلبشان با یاد و نام شهدا می تپد، دل شکسته اند...

*اینجا هنوز جنگ است بوی ویراینی می آید و چپاول...
انگار هر کسی چیزی را به غارت برده است. یکی المان ها را و دیگری تزئینات اطراف مزار را ‌و آنکه دستش به جایی نرسیده با پتک به جان مزار ها و قاب های شهدا افتاده است...

اینجا محشری بر پاست... وارد گلزار بهشت شهدای شهرستان بروجرد که می شویم در بخشی در قطعه اول با ساماندهی قطعه شهدا روبه رو هستیم.

اما کافیست چشم برگردانیم و به قطعه دوم نگاهی بیاندازیم...

گویی منطقه ای محروم است انگار بالا و پایین شهر را میان قبرستان نیز به نمایش گذاشته اند...

می بینید و بی هوا شرمنده می شوید... این شهدا جوان بودند ۱۵ یا ۱۶ ساله بودند که درس و آینده و رفاه را رها کردند و راهی میدان دفاع از مام وطن شدند، عده ای از آنها اسیر شدند، عده ای مفقود، عده ای جانباز و عده ای شهید... هشت سال از عمرآنها، برای ما، برای آیندگان، گذشت تا یک ملت در رفاه و آرامش زیر پرچم مقدس زندگی کنند.

حال که چشممان به قبور پاک آن دلاوران در قطعه دوم بهشت شهدای شهرستان بروجرد می افتد دلمان آتش می گیرد...
چرا که سنگ مزار برخی از شهدا را خرد کرده اند و قاب المان های آنان را به سرقت برده اند..‌.

وضعیت به همین خلاصه نمی شود متاسفانه اوج بی سامانی اینجا قابل مشاهده است.

علف های هرز تا جان سنگ ها نفوذ کرده اند و خاک و گل تا عمق اسامی آنها را گرفته گویی این بهشت شهدا مسئولی ندارد! قطعا اگر داشت این اتفاق های تلخ نمی افتاد.

آقایانی که نسبت به وضعیت قبور شهدا بی تفاوت هستند و کار را به اینجا رسانده اند، بدانند که اینجا بروجرد است، شهر بزرگان... شهر علم و دین...شهر فرزانگان و شهر فخر دین آقا حسین امام بروجردی ملقب به « آیت الله العظمی بروجردی »...حقا که این هتک حرمتها دور از شان شهر من است.. آقا جان ما شرمنده ایم...

در مصاحبه ای که با برخی از خانواده های شهدا که انجام دادیم
یکی از خرد شدن سنگ های مزار می گفت و دیگری از سرقت رفتن قاب و اِلمان های فرزندانشان...یکی از مخدوش شدن اسامی شهدا گلایه داشت و دیگری از مسئولین شهرداری و بنیاد شهید شهر ناراحت بود که انگار نه انگار که وضعیت قبور شهدا اینگونه رها شده به حال خود است.

من یک جوان دهه شصتی هستم. گزارشگر و نگارنده این مطلب... نگاهی به پدر، مادر و همسرهای شهدا و نگاهی به اوضاع خجالت آور قبور شهدا در قطعه دوم که می اندازم از خجالت سرم را نمی توانم بالا بگیرم... از خود خجالت کشیدم مگر میشود دفاع جانانه آنان از این آب و خاک را فراموش کرد... مگر میشود آن چهره های معصوم و پاک را نادیده گرفت وقتی آن ها از جان خود بی دریغ و خالصانه گذشتند...

آن جنگ نابرابر و شرایط سخت را همین شهیدان چقدر خوشحال و سرزنده برای دفاع از وطن تحمل می کردند و چقدر الان هم ناراحت کننده که مجبورند این بی مهری ها را هم ببینند... ما وارثان خوبی نیستیم و از زیر مسئولیت ها شانه خالی می کنیم.

آنها پانزده یا شانزده ساله بودند اما چنان میدان داری می کردند که چون بزرگان در کار خبره اند و جهادی عمل می کردند اما اکنون بدمان نیاید که ما عرضه نگه داری و مرمت مزار آنها را نداریم!

پای حرف های برخی از خانواده شهدا که نشستم و با آنها گفتگو کردم برای حفظ حرمت شهدا نمی خواستند اسمی به میان بیاید چرا که اعتقاد داشتند که قصدشان خودنمایی نیست بلکه درد دل است از بی مسئولیتی های افرادی که وظیفه خود را فراموش کرده و بیت المال را هدر می دهند بی آنکه یادشان باشد که با نام همین شهدا کار می کنند و نانی برای خانواده شان می برند.

در میانه گلزار مادر یکی از شهدا را دیدم، جلو رفتم و سلام کردم. از دفاعی که فرزند شهیدش برای انقلاب و اسلام و ایران کرده بود، تشکر کردم و پرسیدم.

* مادر جان چند وقت است اینجا اینجوری به حال خودش رها شده؟

با متانت مادر شهید گفت: چه بگویم پسرم، چند سال است باید صحبت کنید الان دوسال است که اینجا و این قطعه به بهانه یکسان و هم سطح سازی بحال خودش رها شده است...

وی افزود: دوسال پیش که رفتیم بنیاد شهید گفتند که میخواهیم مثل قطعه اول همسان سازی کنیم و به زودی این طرح اجرایی می شود... روزها، هفته و ماه ها گذشت و شد دوسال و خبری از همسان سازیشان نشد!

* آیا پیگیری این اجرایی نشدن شدید و یا خودتان اقدامی برای مرمت قبور نکردید؟

بارهابه بنیاد مراجعه کردهایم وجز وعده های بدون پشتوانه و پوچ چیزی نصیبمان نشد. برخی از کارمندان بنیاد هم مارا برای پیگیری به شهرداری معرفی کرده اند. به آنجا مراجعه کردیم وآنها هم گفتند این وظیفه بنیاد هست نه شهرداری! درحالی که نگه داری و مالکیت آرامستان ها جزو وظایف شهرداری ها است.
بارها تصمیم گرفته شد خود خانواده ها قبور را مرمت کنند؛ اما نگذاشتند!

پرسیدم؟مادر اطلاع ندارید چه کسی سنگ و قاب ها قبور شهدا را شکسته است؟ آیا به نیروی انتظامی برای اطلاع یافتن از این موضوع مراجعه کرده اید؟ در پاسخ گفت مشخص نیست چه کسی این توهین رو انجام داده و قبر فرزندان ما را به غارت برده است. آخر مگر می شود به قبر هم رحم نکرد آن هم قبور مطهر شهدا؟!

این مادر شهید در ادامه گفت: یک روز برای رفع دلتنگی و درد دل با شهیدم و قرائت فاتحه آمده بودم که با حیرت مشاهده کردم قاب آلومینیومی که عکس های پسرم را داخلش گذاشته بودم، نیست و سنگ قبرش هم شکسته است!

دنیا روی سرمن خراب شد؛ مگر پسر من چه جرمی مرتکب شده بود که باید اینطور با مزارش برخورد شود؟ به نگهبانی مراجعه کردم درست جواب نداد و گفت: باید بروید بنیاد، اما می دانستم این فقط یک پاس کاری بین مسئولان است ، البته به نیروی انتظامی هم مراجعه کردم که گفته شد پیگیری می کنند اما آنها هم اقدامی نکردند.

مادر شهید در تکمیل حرف هایش گفت: البته باید بگویم که این موضوع برای اکثر مزارهای قطعه دوم به همین شکل اتفاق افتاده است. کافیست شما بین این قبور مطهر قدم بردارید خود این فاجعه را به چشم خواهید دید و هر بار که به قبر شهیدم سر می زنم مشاهده می کنم چیزی کم و یا تخریب شده است!

دردناک آنجاست که می بینم بچه های این شهدا می نشینند با شرمندگی گریه می کنند و همسران آنها با حسرت یک گوش روی خاک می گذارند و آرام گریه می کنند. این حق شهدا نبوده و نیست.

در گذر از میان قبور مطهر سر صحبت را با یکی از فرزندان شهدا باز کردیم که در حال جمع آوری شیشه خرده های روی سنگ مزار پدرش بود...

از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده است؟
به ما می گویند گویا هفته پیش قاب المان ها را شکسته اند و همانطور که ملاحظه می کنید قاب هارابریده و با خود برده اند! بارها دیده ام آلات استفاده شده مواد مخدر روی قبور است..
امروز هم آمده ام با پدر شهیدم درد دل کنم و علف های هرزی که بین قبر ها رشد کرده را بچینم و آب و جارویی کنم.
اما بی سر و سامانی تا به کجا؟
بارها رفته ایم و آمده ایم و همیشه وعده دادند یا اصلا نبودند یا به بهانه داشتن جلسه ما را نپذیرفتند حالاهم که بهترین بهانه برای شانه خالی کردن از وظیفه شان جور شده است می گویند: شرایط کرونایی است.
باور کنید
خسته شدیم از پاس کاری بین بنیاد شهید و شهرداری‌...

نمی دانم در بروجرد معنی وظیفه و تعهدکاری را چطورمعنی می کنند؟ گویی اینجا برخی از مسئولان از زیرکار در رفتن را زرنگی می دانند!

همین چندوقت پیش که « شهیده زهرا شیرویه » اولین مدافع سلامت را جلوی این قطعه به خاک سپردند همه مسئولین شهری حضور داشتند که باآنها صحبت کردیم آمدند و دیدند اما باز هم عملی نشد.
همه خانواده شهدا از وضعیت حال حاضر قبور شهدا ناراحتند و میپرسند پس چه شد این ساماندهی!

این شهدا گناهی نکرده اند چرا باید مزارشان مخدوش و ناخوانا باشد؟
برخی از آقایان اداره نشین مسئول ساماندهی اینجا بالا و پایین شهر تشکیل داده اند و از دور که به این قطعه نگاه می کنید انگار محلی غیر از محفل و گلزار شهداست؟! خدای شهیدان قطعا از عوامل این توهین ها نمی گذرد. تو را به خدا بنویسید شهدا همواره غریب و مظلوم هستند با این بی توجهی ها مظلوم ترشان نکنید.

بسیاری یادشان رفته است که بخاطر وجود این دلاور مردهاست که الان به راحتی رفت و آمد می کنیم و از امنیت برخورداریم و حتی نان می خوریم! شما کافی است نگاهی به یادمان و آرامگاه های سربازان دو جنگ جهانی در نقاط مختلف دنیا بیندازید که چقدر باشکوه و با افتخار از آنها نگه داری و مرمت می کنند.

البته اینجا جا دارد از بچه های معراج شهدای بروجرد که همیشه هستند و لطف دارند و خودجوش با هزینه های شخصی بعضی از سنگ های دور و جدا افتاده رو ترمیم و بازسازی می کنند و بعد از این اتفاقات تلخ و ناگوار که برای قبور شهدا افتاده است، حتی شب ها تا دم دمای صبح اینجا هستند و مراقبت می کنند.

این فرزند شهید افزود: رمز ماندگاری جمهوری اسلامی ایران بعد از چهار دهه سال که از عمر پر برکتش می گذرد وجود شهدای عزیز است...
طبق پیگیری های انجام شده نه سازمان شهرداری و نه بنیاد شهید شهرستان بروجرد پیگیر این اتفاق شدند؟ واقعا چه کسی مسئول است ؟ به چه کسی باید اعتراض کنیم؟ مگر جرم این جوانان جز شهادت در راه دین وطن چه بوده است؟ بس نیست این همه مظلومیت!

نگارنده بعد از انجام گفتگوی مستند عکس هایی از گلزار شهدای بروجرد تهیه کرده است که عمق فاجعه مشهود است و بی نیاز از توصیف...
باید گفت انگار چشم هایشان را بسته اند که تا این قبور مطهر را نبینید! به مسئولان شهر و کسانی که مسئول هستند توصیه می کنیم وصیت نامه های شهدا را بخوانند!
شهدا شرمنده ایم... عکسهایتان را می بینیم اما عکس آن عمل می کنیم.
حیرت نکنید اگر بر دوران زیبای با شما بودن، قفل محکمی زده ایم و دیگر آرزوی شهادت در سرمان نیست...!

ببخشید ما را... ما فراموشی گرفته ایم... دعا کنید برایمان...

مهدی بیرانوند روژمان- استان لرستان

224480