به گزارش سایت خبری پرسون، علی میرزاخانی در یادداشتی نوشت:
نقدینگی از دو جزء مذاب (اسکناس و حسابهای جاری) و منجمد (حسابهای پسانداز یا شبهپول) تشکیل شده است که چنانچه در بخش مذاب متراکم شود، آثار مخرب آن ویرانگرتر خواهد بود. رشد بخش مذاب نقدینگی، روی دیگر سبقت تورم انتظاری از نرخ بهره اسمی است که علائم آن به سرعت در رشد غیرواقعی و حبابی بازارهای دارایی اعم از داراییهای مالی مثل سهام یا داراییهای واقعی مثل ملک و سپس شاخص قیمت خردهفروشی نمایان میشود. رشد این متغیر که در آذرماه به صفر رسیده بود، مجددا در دو ماه اخیر روند فزاینده به خود گرفته است. اینجا جایی است که سیاستگذار پولی هیچ راهی جز دو گزینه ندارد: یا متغیرهای اثرگذار بر افزایش تورم انتظاری را مهار کند یا نرخ بهره واقعی را از زیر صفر خارج کند. در غیر این صورت، همان اتفاقی میافتد که از ابتدای سالجاری افتاد و حبابی بزرگ دور داراییهای مالی شکل گرفت که ترکیدن آن، خسارتی سنگین برای صاحبانش به بار آورد.
اما سوال اینجاست که چرا در دنیایی که روشهای پیشگیری از این فجایع کشف شده و تجربیات عدم واکسیناسیون اقتصاد در مقابل شوکهای قیمتی، چونان درس عبرتی مقابل چشمان ماست شاهد تکرار چندباره تلاطمات قیمتی در اقتصاد ایران هستیم؟ آیا راهحلهای جهانی که در عموم کشورها از غرب گرفته تا شرق و حتی کشورهای اسلامی بهکار گرفتهشده و میانگین تورم جهانی را به ۲درصد کاهش داده است برای سیاستگذاران اقتصادی ایران دردسترس نیست یا مهارت استفاده از این راهحلها وجود ندارد؟ پاسخ منفی است؛ چون این راهحلها دردسترس هستند و مهارت واکسیناسیون اقتصاد با این راهحلها وجود دارد؛ اما مشکل آنجاست که تصمیمگیران اقتصادی هم خود فوبیای استفاده از این واکسن را دارند و هم از جوسازی ذینفعان تورم در هراس هستند که با نقاب فعال اقتصادی مشغول تورمخواری هستند و هر حرکتی برای مهار تورم را تخطئه میکنند.
شبیهسازی موضوع بسیار ساده است. میتوانیم اتفاقاتی را که از ابتدای سالجاری در اقتصاد ایران شاهد بودیم بهعنوان یک صورتمساله برای هر اقتصاددانی در چهارگوشه این کره خاکی (جز ونزوئلا) طرح کنیم و بپرسیم در مقابل این روندها چه واکنش سیاستی باید صورت میگرفت که نگرفت؟ آنچه در سه چهار ماه اول سال جاری شاهد بودیم سبقت نجومی رشد قیمت در بازار داراییهای مالی از رشد بخش واقعی اقتصاد بود که در همه کشورهای جهان، مهمترین آژیر بیثباتی اقتصادی تلقی و با واکنش فوری سیاستگذار پولی مواجه میشود. واکسن جهانی مقابله با این وضعیت نیز نه دخالت دستوری بلکه «عملیات بازار باز» برای جلوگیری از سرازیر شدن بخش مذاب نقدینگی به بازار داراییهاست تا از ایجاد التهاب و شکلگیری حباب در این بازارها پیشگیری شود. علت اصلی شکلگیری حباب همانگونه که گفته شد سبقت تورم انتظاری از نرخ بهره اسمی است و این عملیات دقیقا برای خنثیسازی این سبقت طراحی میشود.
عملیات بازار باز از طریق فروش اوراق بدهی باعث جمعآوری بخش مذاب نقدینگی میشود و تا زمانی که نرخ بهره اوراق بدهی از زیر صفر خارج شود، ادامه مییابد. طبیعی است تغییر سیاست پولی از دالان سیاستگذاری به بازار پول و بانکها منتقل میشود و به جای تبدیل شبهپول به پول، وضعیتی معکوس را حاکم میکند. اگر این تغییر وضعیت صورت نگیرد، ممکن است منابع بانکی هم در خدمت شکلگیری حباب قرار گیرد که وضعیت آشنایی در ایران و البته تاریخچه حبابهای جهانی است. این تنها واکسنی است که برای پیشگیری از تورم در جهان تجویز میشود و البته همه حباببازان و سوداگران مخالف این واکسن هستند؛ ولی با استقلال تدریجی بانکهای مرکزی در جهان طی چهار دهه اخیر حتی ائتلاف حباببازان با قدرت سیاسی هم نتوانسته است باعث بازگشت به عصر تورمخواری شود.
راه جایگزین برای «مهار تورم» همان راهی است که پنجاه سال است مرتبا تکرار و به شکست منجر میشود؛ یعنی همان «کنترل قیمتها» یا بهدنبال تکتک قیمتها دویدن که در بهترین حالت، شبیه دم اسب را گرفتن و افسار را رها کردن است که ناگفته پیداست چه فاجعهای بهدنبال دارد. البته این فاجعه اگرچه برای عامه مردم بهویژه صاحبان درآمدهای ثابت، کمرشکن است، اما گویا برای موجسواران تورم که روی این اسبهای رمکرده نشستهاند، بسیار لذتبخش است و شاید به همین دلیل است که اینان مکررا سیاستگذار را نسبت به واکسیناسیون ضدتورمی دچار فوبیا میکنند تا در همچنان بر همین پاشنه بچرخد.