هر چند مشکلات لبنان دیرینه و مبتنی بر نتایج مترتب از سالها جنگ داخلی و سیاست های فرقه ای و نفوذ و سلطه خارجی است، لبنان امروز در ادامه مشکلات گذشته یکی از مصادیق بارز بحران ارگانیک (به تعبیر آنتونیو گرامشی) است.
رئیس سازمان مدیریت بحران کشور با بیان اینکه 1.7 میلیون تن تراشههای سنگ و گل و لای وارد منطقه سیلزده چالوس شده است، گفت: در تلاشیم تا عملیات تخلیه تونلهای آسیبدیده از سیل را طی روزهای آینده انجام دهیم.
با اوج گرفتن موج تورمی، درآمد مردم و پیشی گرفتن تورم خوراکی، بیثباتی اقتصادی شدید در جامعه نمودار شد که باعث از بین رفتن برنامههای اقتصادی از پیش تعیین شده با تغییرات شدید، نرخ ارز و تحریمهای بیشتر که باعث نوعی سردرگمی در سیاست گذاریهای دولتی بوده و آثار درماندگی برای تامین حداقل نظام رفاهی جامعه را نمایانگر کرده است.
شبکه خبری بلومبرگ در گزارشی اعلام کرد که قیمت مسکن در سوئد طی ماه مارس به کاهش خود ادامه داد چرا که تورم شدید و افزایش هزینههای استقراض موجب رکود بازار مسکن در این کشور شده است.
اروپاییان، از یک سو آنچه در خاک کشورهایشان می گذرد را کتمان کرده و در مقابل، از بحران در ایران سخن می گویند که مصداق و نمادی برای تاویل و تفسیر آن وجود ندارد! این همان سیاست دوگانه ایست که بارها آن را از سوی مقامات اروپایی دیدیم.
رسانه ها بعد از بحران با آگاهی و مدیریت و دروازه بانی خبر و اطلاع رسانی دقیق به حل بحران کمک می کنند. شاید بگویید رسانه سرش برای بحران درد می کند. درست است، بحران از نگاهی برای رسانه یک فرصت است. رسانه می تواند برای جذب مخاطب از بحران استفاده کند اما بدون رسانه، مدیریت بحران هم امکان نخواهد داشت.
این مسئله امروز در رأس مسائل است که مرجعیت خبر و اطلاع، و نیز تحلیل و جهت دهی به افکار عمومی باید به دست صاحب نظران و خبرنگاران دلسوز و شناخته شده در رسانههای مورد اعتماد مردم باشد. مردم از آشفتگی خبری خستهاند و خطر بزرگی به نام مهاجرت مرجعیت رسانهای کل کشور را تهدید میکند.
رئیس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران گفت: با توجه به زلزله خوی و ترکیه، باید آمادگی لازم را داشته باشیم البته که این دو زلزله ارتباطی به زلزله در تهران ندارند.
تحولات و رویدادهای مهمی طی هفتهها و ماههای گذشته در کشور رخ داده که فقط یکی از بدترین آنها، به دلیل تمرکز شدید برخی رسانهها، بیش از سایر موضوعات دیده شده و بسیاری نیز که آرامبخش، غرورانگیز و امیدآفرین بوده، به دلیل عدم توجه کافی رسانهها دیده نشدهاند.
پسران بیشناسنامه شانس بیشتری برای پیدا کردن کار به عنوان کارگر دارند، اما دختران نه تنها از امکان کمتری برای کارکردن برخوردارند، بلکه بیهویتی آنها را در برابر آزارهای جنسی آسیبپذیرتر میکند.