به گزارش سایت خبری پرسون، سیامک کاکاوند دکترای معماری در یادداشتی نوشت: بازآفرینی شهری که میتوان آن را معادل عبارت Urban Regeneration دانست که به معنی آفرینش مجدد است؛ یعنی روح دیگری در کالبد بنا مجموعه یا بافت دمیده شده است. درواقع بازآفرینی شهری به معنای بازسازی و توسعه دوباره بخشهای شهری است که در آن فضاها، ساختمانها، خدمات عمومی و زیرساختها بهبود مییابند. این فرایند ضروری است؛ زیرا باعث ارتقای کیفیت زندگی شهروندان، بهسازی محیطزیست، افزایش اشتغال، افزایش ارزش املاک و ارتقای اقتصاد محلی میشود. همچنین، بازآفرینی شهری میتواند به توسعه پایدار و مدیریت بهتر منابع شهری کمک کند. طرح بازآفرینی شهری یک سند استراتژیک است که برای توسعه و بهبود فضاهای شهری تدوین میشود. این طرح به عنوان یک راهنمای جامع برای اجرای پروژههای بازآفرینی شهری و توسعه شهری بهبود و بازسازی فضاها، زیرساختها، و خدمات عمومی شهری را تعیین میکند. برای اجرای یک طرح بازآفرینی شهری، مراحل زیر معمولاً پیگیری میشوند:
تحلیل و بررسی شرایط فعلی شهر: در این مرحله، شرایط فعلی شهر ازجمله مشکلات، نیازها، و فرصتهای بازآفرینی تحلیل میشود.
مشارکت مردمی: مردم و جوامع محلی در فرآیند تدوین طرح بازآفرینی شهری مشارکت داشته و نظرات و پیشنهادات خود را ارائه میکنند.
تعیین اهداف و استراتژیها: در این مرحله، اهداف و استراتژیهای طرح بازآفرینی شهری به صورت واضح تعیین میشود که بهبود فضاهای شهری، توسعه اقتصادی، حفظ محیطزیست، و ترویج فرهنگ شهری میتواند شامل آن باشد.
تدوین طرح عملیاتی: در این مرحله، جزئیات اجرایی پروژههای مختلف شامل بودجه، زمانبندی، و منابع موردنیاز تعیین میشود.
اجرای طرح: پس از تدوین طرح بازآفرینی شهری و تأیید آن، پروژههای مختلف اجرایی میشوند و اقدامات موردنیاز برای بهبود شهر انجام میشود.
پایش و ارزیابی: پس از شروع اجرای طرح، پیشرفت و عملکرد طرح بهصورت دورهای پایش و ارزیابی میشود و در صورت نیاز تغییرات و بهبودهای لازم اعمال میشوند.
به طورکلی، طرح بازآفرینی شهری به عنوان یک راهنمای جامع برای توسعه و بهبود شهرها، اجرای مؤثر پروژههای مختلف و بهبود کیفیت زندگی شهروندان را تضمین میکند.
نوسازی و بازآفرینی بافت های فرسوده و ناکارآمد شهری امری چندوجهی و نیازمند همکاری و مشارکت همه کنشگران اعم از دولت، شهرداری و سایر دستگاهها و نهادها میباشد.
بدین منظور و در راستای تحقق سند ملی راهبردی احیا، بهسازی، نوسازی و توانمندسازی بافت های فرسوده و ناکارآمد شهری (مصوب هیئت محترم وزیران به شماره 48601/74900 هـ مورخ 02/07/1393) باهدف تحقق راهبرد توسعه محلهای با رویکرد مدیریت تعاملی مبتنی بر استفاده حداکثری از منابع و ظرفیتهای دستگاههای دخیل در امر نوسازی اعم از نهادهای دولتی، عمومی، خصوصی، سازمانهای اجتماعمحور و دفاتر توسعه محلهای، این انتظار وجود داشت که روسا و دبیران کارگروههای ذیل ستاد بازآفرینی پایدار مناطق، برخورد فعالانهای در انجام وظایف حوزه بازآفرینی محلات ناکارآمد معمول نمایند که در حال حاضر علیرغم مجموعه بخشنامهها و تشکیلات پیشبینیشده عملاً اهداف، برنامهها و طرحها به لحاظ عملیاتی سازی و اجرا با مشکل روبرو گردیدهاند. از دلایل آن میتوان به عناوین ذیل اشاره نمود:
فقدان رویکرد برنامه محور در پیگیری طرحها، اهداف، سیاستها
از مهمترین دلایل عدم تحققپذیری طرحها، اهداف و سیاستها؛ فقدان تعریف برنامه و سازوکار پیگیری و پایش است. حجم عظیم اقدامات و فعالیتهای تکلیفی سازمانها و نهادها عملاً امکان و فرصت ورود به طرحها و ایدههای حوزه بازآفرینی را فراهم نمیآورد و راهکار این موضوع پیشبینی سازوکار برنامه محور و کنترل عملکرد فنی و همهجانبه مجموعه اقدامات و فعالیت ها در تمام مقیاس ها است. بهبیاندیگر شایسته است مجموعه تکالیف ستاد بازآفرینی پس از سندسازی و تبیین چشماندازها، اهداف و راهبردها...در مرحله بعد تبدیل به برنامههای جامع، همه جانبه نگر و لازم اجرا گردیده و برنامهها و اقدامات هر نهاد و سازمان و غیره به تفکیک و در تعامل با دیگر دستگاهها و نهادها ، مشخص و معین گردد.
در وضعیت فوقالذکر مجموعه دستگاهها، نهادها و سازمانها تصویر روشن و مشخصی از مجموعه اقدامات و فعالیتهای خوددارند. بدیهی است ارزیابی عملکرد و رسیدگی و کنترل در فرایندی مناسب و مطلوب میسر میگردد.
بهطور مثال طرحهایی مانند شهرهای دوستدار کودک، و یا سالمندان و ناتوانان و طرحهای مرتبط با عرصههای عمومی و ساماندهی مراکز محله؛ که علیرغم مطالعات گسترده و تدوین اسناد راهبردی در فقدان رویکرد برنامه محور و عدم تنظیم برنامه و انعکاس در سامانههای اجرایی و عملیاتی شهرها، عملاً منجر به شکلگیری فضاهای شهر نگردید. در بعد کلان و حکمرانی، به نظر میرسد التزام لازم بهمنظور تبدیل طرح به برنامه و متعاقباً پایش برنامهها در ساختار بازآفرینی بهروشنی تعریف و تبیین نگردیده است. دستگاهها و سازمانها نیز با عنایت به حجم فعالیتها از پیگیری ایدهها و طرحهای باز افرینی به تبع شانه خالی مینمایند که کاملاً قابل تصور و پیشبینی است.
بنابراین آنچه بیشازپیش باید موردتوجه قرار گیرد تبدیل فاز طرح و راهبرد به برنامه و فعالیت و متعاقب آن پیشبینی نظام پایش و کنترل مستمر این برنامهها و فعالیتها است.
تمرکز مجموعه برنامهها و اقدامات در یک ساختار یکپارچه و جامع
با توجه به حجم عظیم تکالیف درون و برونسازمانی دستگاهها و نهادها به نظر میرسد مطلوب و مؤثر است که این مجموعه در یک ساختار جامع و منسجم متمرکز گردد و از مدیریت و اجرای موردی برنامهها در سطح دستگاهها و نهادها ممانعت گردد. به دلیل گستردگی برنامهها نیاز به انسجام و تمرکز در مجموعه دستگاهها و نهادها احساس میگردد که موضوع بازآفرینی فضاهای شهری نیز از این قاعده مستثنا نیست. درواقع تشتت و کثرت عناوین که بعضاً فارغ از ارتباط محتوایی و شکلی با یکدیگر تعریف گردیده و موجبات تداخلات مخرب و تضییع منابع مادی و معنوی، و ناکارآمدی طرحها و برنامهها میگردد. نظام برنامهریزی کشور در بعد کلان و تعریف طرحها و برنامهها و در حوزه اجرا و اقدام در تماممقیاسها نیاز به بازنگری و اصلاحات دارد و صرفاً تعریف اسناد راهبردی فارغ از پیشبینی نحوه اجرا و عملیاتی شدن مانع تحقق پذیری گردیده است.
با این توصیفات طرحها و اسناد بازآفرینی شهری در هر شهر باید تبدیل به برنامهها و اقدامات گردد و این برنامهها و اقدامات در سامانههای جامع کنترل پروژه و عملکرد منعکس و مجموعه دستگاهها و نهادها اقدامات، پیشرفت موضوعات را در ساختار پیشبینیشده بار گزاری و پاسخگو و متعهد به برنامه و اجرا در ساختار منسجم و یکپارچه گردند. وضعیت موصوف امکان تحققپذیری و عملیاتی سازی را به شکل مناسب و مطلوب فراهم مینماید و مدیریت، نظارت، کنترل و پایش چند سطحی (از کلان تا خرد) را فراروی حمکرانی و مدیریت شهری و محلی قرار خواهد داد.
منبع: پُرسون