به گزارش سایت خبری پرسون، احمد مسجدجامعی در یادداشتی نوشت: زمانی زندهیاد ناصر تکمیلهمایون در جلسهای، از آهنگین و زیبابودن زبان فارسی خاطرهای بیان میکرد. او همراه دوستانش در خیابان شانزلیزه در کافهای نشسته بودند و به روال معمول، با هم سخن میگفتند که گروهی فرانسوی در میز کناری آنها مجذوب آهنگ این شیرینسخنان میشوند و از آنها میپرسند شما از کدام دیارید که چنین موسیقیایی و موزون سخن میگویید:
شاه شمشادقدان خسرو شیریندهنان/ که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان/ مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت/ گفت ای چشم و چراغ همه شیرینسخنان.
زمانی که روز ۲۷ شهریور با عنوان بزرگداشت سیدمحمدحسین شهریار و روز شعر و ادب فارسی در شورای فرهنگی عمومی و سپس، شورایعالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید و اعلام شد، برخی از دانشمندان و اندیشمندان و ایراندوستان ترجیح میدادند در این زمینه، از شاعران قدیم و از نسل اول مانند رودکی و فردوسی نام ببرند؛ درحالیکه این انتخاب در نسبت با زمانه جنبههای گوناگونی را در نظر داشت. در میان شاعران معاصر، که به سبک قدما شعر میسرودند، شهریار و شعر او بین نخبگان و مردم کوچهوبازار محبوبیتی چشمگیر داشت:
«علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ماسوا فکندی همه سایه هما را…» یا «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا / بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا… » و از این قبیل. از سوی دیگر، او با استادان بنام آواز و موسیقی از جمله حسین تهرانی و صبا هم دوستی نزدیک داشت و دهها نفر از برجستگان هنر آواز اشعار بسیاری از او را استادانه خواندهاند؛ مانند زندهیاد بنان، خواننده سرود ماندگار «ای ایران» در ۸۰ سال پیش.
او همچنین با شاعران بزرگ معاصر چون نیما و ابتهاج آمدوشد فراوان داشت؛ نیز استاد شهریار نماینده خدمات مؤثر دانشمندان، ادیبان و شاعران خطه آذربایجان درباره فرهنگ معاصر و خدمت گسترده آنها به فرهنگ و هنر ایران است؛ پر بیراه نیست که بگوییم نهتنها استاد شهریار که شاعری بزرگ بود، دیگر اندیشمندان و عالمان آذربایجان هم به اهمیت زبان فارسی به منزله زبانی ملی و فراقومیتی پی برده بودند؛ از جمله پزشک، نویسنده و نمایشنامهنویس برجسته معاصر، غلامحسین ساعدی که مطب او پاتوق روشنفکران زمانش همچون بهآذین و آلاحمد و پرویز شاپور بود و زندانیان سیاسی نیز برای مداوا به آنجا آمدوشد داشتند.
آثار پرشماری در زمینه نمایشنامه، داستان، نقد، مقاله، یادداشت یا حتی تکنگاری از او برجای مانده و از آثار او فراوان فیلم ساخته و تئاتر اجرا شده و درباره آنها نقد و مقاله عرضه شده است؛ همچون نمایش و فیلم معروف «گاو». او با آنکه حتی تحصیلات خود را در دانشگاه تبریز به پایان برد، در جایی با قوت و قدرت تمام بیان میکند زبان فارسی ستون فقرات یک ملت عظیم است و من میخواهم بارش بیاورم.
هرچه از بین برود، این زبان باید بماند. او در جایی دیگر نوشته است بهشدت به زبان فارسی میاندیشم و میکوشم نوشتههایم تمام ظرایف زبان فارسی را داشته باشد. همه آثار او به زبان فارسی بود و نشریه معتبر الفبا، که با پشتوانه معنوی او منتشر میشد، با رویکرد نقد، بررسی و تحلیل ادب و هنر فارسی به چاپ میرسید. او در مصاحبهای گفته بود الان بنده و سرکار که صحبت میکنیم، دقیقا کلمات حافظ در ذهن من و شماست. ساعدی نهتنها در اینجا از حافظ نام برده، بلکه بنابر شواهدی، همواره دیوان حافظ همراه او بوده است.
ساعدی در جوانی دلداده دختری از همشهریانش به نام طاهره کوزهگرانی (شاید هم کوزهکنانی) بود و چنان او را دوست میداشت که در یک نامه، سیصد بار نام او را با همان خط تحریری نستعلیق زیبا و غالبا بیخطخوردگی و شاید هم پاکنویسشده به تکرار و پشت سر هم نوشت که شاید مشابه آن را در فیلم «سوتهدلان» علی حاتمی کموبیش دیده باشیم. در آنجا بهروز وثوقی که عاشق دختری به نام اقدس شده است، نام او را بارها تکرار میکند و بنابر دیالوگ فیلم «ختم اقدس اقدس گرفته است». احتمالا، حاتمی از ماجرای نامهنگاری ساعدی و طاهره حتی پیش از انتشار آنها اطلاع داشته؛ زیرا با آنها دوست نزدیک بوده است. به قول نظامی گنجوی:
«دید مجنون را یکی صحرانورد/ در میان بادیه بنشسته فرد// ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم/ میزند حرفی به دست خود رقم».
وقتی از مجنون شیدا میپرسند که چه مینویسی؟ میگوید:
«گفت مشق نام لیلا میکنم/ خاطر خود را تسلا میکنم// چون میسر نیست بر من کام او/ عشقبازی میکنم با نام او».
مجموعه نامههای ساعدی به طاهرهخانوم چهلوچندتاست که آنها را در مدت بیش از ده سال نوشته و ارسال کرده است. در این نامهها، ساعدی به شاعران پارسیگوی جدید مانند ابتهاج، و قدیم همچون خاقانی، اشاره میکند و از آنان ابیات، عبارات و نمونههایی میآورد. جالب آنکه این دو دلداده موقع ملاقات، به روال معمول امروز، مانند هر همشهری دیگری بیتردید ترکی حرف میزدند؛ اما در مکاتبه، حتی یک بیت یا عبارت به زبان غیرفارسی نیست و میدانیم این نامهها بسیار خصوصی بوده و سالها پس از مرگ هردو، منتشر شده است. گفتنی است که این دو همیشه به هم وفادار مانده و عشق دیگری برنگزیدند.
این همه از آن رو است که زبان فارسی چه پایگاه و نفوذ معنوی ژرفی بین طبقات مختلف مردم داشته است؛ تا جایی که عاشق با این زبان به معشوق خود نامه مینوشته است. نمیدانم اگر ساعدی و طاهرهخانوم زنده بودند، آیا از این پرسش که چرا این نامهها به زبان فارسی است، تعجب میکردند یا نه. با توجه به این موضوع، انتخاب روز بزرگداشت مرحوم شهریار به منزله روز ادب فارسی نباید جای شگفتی داشته باشد.
درست است که رودکی آدمالشعرا و فردوسی و شاهنامه بنای رفیع ادب فارسیاند، اما آنها به زبان مادری خود شعر میسرودند؛ درحالیکه شهریار و ساعدی و صدها و هزاران نمونه مانند آنها زبان فارسی را برای بیان احساسات انسانی خود، بر هر زبان دیگری ترجیح دادهاند و آثار ایشان از منظوم و منثور گنجینههایی از ادب فارسی است. از یاد نبریم که روزآمدترین فرهنگ زبان فارسی به سرپرستی دکتر حسن انوریتبریزی تدوین و منتشر شده است. عمرش دراز باد و تا باد چنین بادا.
روز بزرگداشت سیدمحمدحسین شهریار و زبان و ادب فارسی و ایام ولادت پیامبر گرامی مبارک باد.
منبع: شفقنا