به گزارش سایت خبری پرسون، مجید دهقانی اقتصاد دان در یادداشتی نوشت: نخست قدری مقوله توسعه را تشریح می کنم و سپس به نقش سرمایه انسانی در توسعه می پردازم، توسعه فرایندی همه جانبه است و معطوف به بهبود تمامی ابعاد زندگی مردم یک جامعه است. ابعاد مختلف توسعه عبارتند از: توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی. بالا بودن درامد سرانه، بهبود وضعیت اموزش، ارتقا سطح بهداشت، افزایش رفاه، پیشرفت صنعتی و افزایش امید به زندگی از جمله شاخص های توسعه محسوب می شوند.
بنابراین توسعه علاوه بر اینکه بهبود وضعیت تولید و درامد را در بردارد، شامل دگرگونیهای اساسی در ساختهای نهادی، اجتماعی، اداری و همچنین دیدگاههای عمومی مردم است. توسعه در بسیاری از موارد، حتی عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز در بر میگیرد.
برخی توسعه را به معنای “کاهش فقر، بیکاری، نابرابری، صنعتی شدن بیشتر، ارتباطات بهتر، ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و افزایش مشارکت مردم در امور سیاسی جاری” هم تعریف میکنند.
شادروان”دکترحسین عظیمی” اقتصاددان، توسعه را به معنای “بازسازی جامعه بر اساس اندیشهها و بصیرتهای تازه “میدانست. این اندیشهها و بصیرتهای تازه در دوران مدرن،شامل سه اندیشه، علم باوری، انسان باوری و اینده باوری است.
به همین منظور باید برای نیل به توسعه، سه اقدام اساسی درک و هضم اندیشههای جدید، تشریح و تفصیل این اندیشهها و ایجاد نهادهای جدید برای تحقق عملی این اندیشهها صورت پذیرد.
در دهه های اخیر به منابع انسانی به عنوان عنصری هوشمند در امر توسعه توجه شده است که با مهارت و خلاقیت خود نقش اساسی در سیستم ایفا می کند. نیروی انسانی کارامد در یک کشور جزو سرمایههای ارزشمند ان کشور بشمار می اید اساسا “سرمایه دانش ” از “سرمایه تولید” بسیار مهمتر است.
«سرمایه انسانی» یا Human capital عبارت است از موجودی شایستگیها، دانش، ویژگیهای فردی و اجتماعی که در تواناییهای نیروی کار انعکاس مییابد و او را قادر میسازد تا ارزش اقتصادی ایجاد کند.
این تعریف، چکیدهای از دیدگاه اقتصادی در مورد نقش اقتصادی یک فرد است که در درون خود سایر ابعاد اجتماعی، زیست شناختی، فرهنگی و روانی فرد را نیز در بر دارد و تعامل پیچیده این ابعاد موجب به وجود امدن یک فعالیت اقتصادی میشود.
بسیاری از تئوریها افزایش ذخیره سرمایه انسانی را با اموزش پیوند میزنند. همچنین نقش سرمایه انسانی در توسعه اقتصادی، رشد بهرهوری، و نواوری به طور روزافزونی مورد تاکید قرار گرفته و از این طریق، اختصاص یارانه یا سوبسید دولتی برای اموزش، مهارتاموزی و اموزش حین کار توجیه میشود.
“توسعه پایدار”، انسان محور است و با توجه به گستردگی مباحث و قابلیت های بسیار ان به سرعت به مهمترین مناظره کنونی و نیز یکی از مهمترین چالش های دهه های اخیر تبدیل شده است. در توسعه پایدار، “انسان” محور توسعه و سزاوار بهداشت، امنیت، فرهنگ، اموزش، دانش و توسعه ارتباطات و اطلاعات است.
بنابراین، دانش و دانایی ملی، رکن اصلی توسعه و نظام اموزشی و هم گذرگاه نیل به دانایی ملی بشمار می اید و جامعه زمانی به اهداف خود دست مییابد که از طریق توسعه انسانی مسیر خود را هموار کند.
در واقع بنیاد زندگی جمعی انسان را “تعلیم و تربیت” تشکیل می دهد و ما انگونه زندگی میکنیم که تربیت میشویم، از این رو، هر تعبیری که از توسعه داشته باشیم، برای رسیدن به ان تمامی تلاشها بر دوش انسانهایی است که باید بار این قافله را به سر منزل مقصود برسانند.
از انجایی که در دنیای معاصر، نهاد اموزش و پرورش مسئولیت تربیت نیروی انسانی در جامعه را بر عهده دارد، از این رو، با سیستم اموزشی متناسب با عصر جدید مهمترین بستر تولید و تربیت نیروی انسانی بشمار میاید.
اموزش و پرورش با توجه به نقش و شکل فراگیر امروزی ان، یکی از بنیادهایی است که با جامه عمل پوشاندن به کارکردهای تعریف شده خود، اگر نگوییم سهامدار اصلی، دست کم یکی از سهامداران عمده این فرایند به حساب میاید.
توسعه را “فرایند تحول بنیادین باورهای فرهنگی، نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به منظور خلق و متناسب شدن با ظرفیت های جدید و ارتقاء کمی و کیفی قابلیتها و تواناییهای انسانی، اموزشی و اقتصادی” نیز دانسته اند که نیل به چنین مرتبهای، بیش و پیش از همه،مستلزم تحول فرهنگی و ارزشی جوامع است.
مطالعات و تجربیات بین المللی، جملگی مبین و مؤید این نکته است که توسعه پایدار و همه جانبه، الزاما باید از بستر نیروی انسانی بگذرد و پیش شرط توفیق، تثبیت و تداوم هرگونه توسعه و تحولی، سرمایه گذاری در توسعه انسانی به منزله رکن و هسته اصلی و محوری ان است.
نیروی انسانی، ستون اصلی حرکت به سمت کسب و کار دانش محور و اقتصاد دانایی است. مهم ترین چالش، در بخش منابع انسانی بکارگیری توانمندی و توسعه این منبع ارزشمند برای دستیابی به عملکرد بهتر است. این امر با اموزش و ارتقای ساختار و کیفیت مدیریتی و اجرایی سازمانها به توسعه پایدار و رونق اقتصادی میانجامد.
شاخصهای رقابتی در عرصه بینالمللی بر کاهش هزینههای منابع انسانی و تجدید نظر در برون سپاری، متمرکز شده است. این امر، توأم با افزایش کیفیت محصولات و نیازمند نیروی انسانی هوشمند و کارامد است. در واقع، منابع انسانی هوشمند، موتور اصلی موفقیت است.
سازمانهای برتربه دنبال شکار مغزها در سراسر جهان هستند و کشف و انتخاب بهترین استعدادها را به عنوان یکی از اصلیترین محورها در حوزه کسب و کار بنگاهها دنبال میکنند.”
اهمیت سرمایه انسانی به طور اشکاری باعث تغییر رویکرد سازمان ملل متحد در ارزیابی سطح توسعه کشورهای جهان شد. گزارش توسعه انسانی که همهساله توسط سازمان ملل منتشر میشود بر پایه محاسبه نرخ تشکیل سرمایه انسانی و شاخص توسعه انسانی در کشورهای مختلف جهان تهیه میگردد.
شاخص توسعه انسانی ترکیبی از سه شاخص امید به زندگی، شاخص اموزش و شاخص درامد است. شاخص امید به زندگی مشخصکننده میزان رعایت استانداردهای بهداشتی در یک جامعه، شاخص اموزش وضعیت استانداردهای اموزشی و نرخ باسوادی یک کشور و شاخص درامد، استانداردهای رفاهی و اقتصادی یک کشور را نشان میدهد.
اگر در یک دوره زمانی طولانی هر سه این شاخصها افزایش داشته باشند، شاخص توسعه انسانی نیز افزایش خواهد داشت
بنابراین سرمایه انسانی با اموزش، بهداشت و استانداردهای رفاهی-اقتصادی زندگی ارتقا مییابد. شاخص توسعه انسانی شاخصی است که ارتباط مثبت بین تشکیل سرمایه انسانی و توسعه اقتصادی را نشان میدهد.
یعنی با افزایش سرمایه انسانی یک کشور سطوح بالاتری از اموزش ، بهداشت و درامد سرانه “توسعه انسانی” را شاهد خواهیم بود. این فرایند توسعه انسانی پایه محکمی برای استمرار توسعه اقتصادی بلند مدت است.
از این رو، انتظار میرود سیاستهای اقتصاد کلان کشورها به سمت ارتقای شاخص توسعه انسانی پیش برود که متعاقب ان توسعه اقتصادی نیز ایجاد شده یا استحکام مییابد.
سرمایه انسانی، ستون فقرات توسعه انسانی و توسعه اقتصادی است. همچنین مدیریت موثر سرمایههای انسانی در یک کشور موجب ارتقای ظرفیت در افزایش، توسعه و شناخت استعدادهای ملی میشود.
براساس امارUNDP برنامه توسعه سازمان ملل متحد، در کشورهای توسعه یافته، سرمایه انسانی، نقش اول ثروتآفرینی را با ۶۷ درصد به خود اختصاص داده و سهم منابع طبیعی و فیزیکی صرفا ۳۳ درصد است.
و همچنین سهم نیروی انسانی در ثروت کشورها، بویژه در ژاپن ۸۰ درصد، المان و اسپانیا ۷۸ درصد و ترکیه ۷۲ درصد است.
در حالی که منابع انسانی در کشور ما با وجود جمعیت جوان و مستعد، فقط ۳۴ درصد از ثروت افرینی را به خود اختصاص داده است. بنظر می رسد که سیستم اموزشی ما نیازمند تحولی بنیادین از انباشت حفظیات و مباحث نظری کلان به مهارت پروری دارد.
بنابراین برای رسیدن به توسعه پایدار،باید انسان را محور توسعه تلقی کرد و بیشترین سرمایه گذاری برروی چگونگی کارکرد وکیفیت منابع انسانی صورت گیرد همان کاری که در موج جدید دست یابی به توسعه توسط برخی از کشورهای جهان سوم از جمله کره جنوبی، چین و مالزی انجام شد.
سخن اخر اینکه، در دنیای امروز به جای اموزش افراد برای تصدی مشاغل خاص، دولتها باید انها را به گونهای پرورش دهند که دارای ظرفیت یادگیری طی زندگی کاری خود باشند. چون نمیتوان به درستی پیشبینی کرد، مشاغلی که در اینده به وجود خواهند امد به چه دانش، تخصص و مهارتهایی نیاز دارند.
به این ترتیب، کشورها علاوه بر اطمینان یافتن از وجود تنوع مهارتی در مخازن استعدادهایشان، نوعی از سرمایه انسانی را توسعه و گسترش میدهند که علاوه بر اشنایی با تکنولوژیهای مربوطه بتوانند تفکر انتقادی و تحلیلی داشته باشند و توانایی همکاری و تعامل را در خود پرورش دهند.
منبع: پرسون
نظرات شما ( 1 نظر )