یواش گریه کنید، بابام بیدار می‌شود!

"غزاله" دختر شهید اسماعیلی یکی از شهدای پلیس راهور از ابتدا تا آخر مراسم تشییع در بغل عمویش بود؛ گاه‌گاهی با گوشواره‌هایش بازی می‌کرد و لبخند می‌زد اما به یکباره به عکس بابا خیره می‌ماند! می‌گوید "یواش گریه کنید، بابا بیدار می‌شود!"
تصویر یواش گریه کنید، بابام بیدار می‌شود!

به گزارش سایت خبری پرسون، مادرش می‌گفت: "غزاله معنای مُردن را نمی‌داند، به ما می‌گوید یواش گریه کنید، بابا بیدار می‌شود"؛ غزاله سه ساله است، پدرش را حرامی‌هایی شهید کردند که حتی جرأت درگیری مستقیم نداشتند و با فریب امدادخواهی، مأموران گشتی پلیس راه را به سمت خود کشیده و آنها را به رگبار بستند.

غزاله از ابتدا تا آخر مراسم تشییع در بغل عمویش بود؛ گاه‌گاهی با گوشواره‌هایش بازی می‌کرد و لبخند می‌زد اما به یکباره به عکس بابا خیره می‌ماند. این دختر سه ساله شهید که در آغوش عمویش آرامش داشت و پیکر پدر شهیدش که با احترام تشییع شده و در مقابل چشمان دختر بر بالای بلندی گذاشته شد بی اختیار تو را یاد کربلا و روضه حضرت رقیه می‌اندازد.

عکاسان خبری همه با چشمان اشکبار، عکاسی می‌کردند، تمام افرادی که در جمع حضور داشتند فارغ از درجه و سمتی که داشتند گویا از این دختر سه ساله خجالت می‌کشیدند و تلاش می‌کردند تا او را به هر طریقی که هست تکریم کنند.

مهم‌ترین سؤالی که از ظهر یکشنبه اول مرداد بعد از شنیدن خبر شهادت چهار مأمور پلیس راه در محور خاش ـ تفتان در ذهنم بود را از سردار قاسم رضایی جانشین فرمانده انتظامی پرسیدم.

به او گفتم مگر گشتی‌های پلیس راه با خود سلاح ندارند که اینگونه به رگبار بسته شدند؟ سردار رضایی که از شدت ناراحتی صدایش گرفته بود بعد از چند سرفه گفت: "اسلحه به همراه این گشت بوده است، اصلاً مگر می‌شود پلیس بدون سلاح و تجهیزات گشت بزند؟

اما تروریست‌هایی که این داغ را بر دل ما و خانواده شهدا گذاشتند از حربه امدادخواهی استفاده کرده بودند و مأموران ما را به سمت خود کشیدند. پلیس که با اسلحه به کمک دیگران نمی‌رود. هنگامی که مأموران ما از خودرو دور می‌شوند و به نزدیکی افراد می رسند، آن حرامی‌ها اسلحه‌هایشان را در می‌آوردند و به سمت آنها شلیک می‌کنند."

مراسم تشییع شروع شد؛ بعد از اینکه جلوی آمبولانس‌ها گوسفندها را قربانی کردند، دژبان‌ها به سمت آمبولانس‌ها آمدند تا پیکرها سه تن از شهدای حادثه تروریستی محور خاش ـ تفتان را تشییع کنند؛ هر 6 دژبان یک شهید را بر دست گرفتند؛ دو دژبان راهور و چهار دژبان انتظامی با نظم و احترام، پیکر شهدا را تشییع کردند و به سمت خانواده‌های شهدا رفتند.

قرار است تا پیکر شهیدان "مهدی الله‌پور"، "رضا اسماعیلی" و "محمدرضا شیخی" در شهرک آزمایش (محل پلیس راهور) تشییع شود؛ البته پیکر شهید «حسن وحیدی» به بجنورد رفته بود تا در زادگاهش دفن شود.

به محض اینکه شهدا نزدیک خانواده‌ها شدند، صدای شیون خانواده‌ها بلند شد و دیگر نتوانستند خودشان را کنترل کنند، هر خانواده به سراغ شهیدش رفت و او را به آغوش کشید. هرکسی در گوش شهید خود زمزمه‌ای داشت.

یکی می‌گفت: "آقا محمدرضا قرارمون نبود که تنهام بذاری، من با دخترت بدون تو چه کنم؟!" و دیگری می‌گفت: "کمرم خم شد از داغت پسر، پاشو مرد پاشو دست بابات رو بگیر!"

مجری سخنانش را با روضه حضرت رقیه شروع کرد و بار دیگر غم بزرگ غزاله را یادآوری کرد؛ هیچ کس از حاضرانی که در این جمع بودند در برابر این دختر سه ساله نمی‌توانستند جلوی گریه‌های خود را بگیرند.

حتی هنگامی که از سردار رضایی دعوت کردند تا به جایگاه برود و سخنرانی کند، سردار ابتدا عرض ادبی به شهدا کرد و بعد به سراغ غزاله رفت، کمی با این دختربچه صحبت کرد و بعد به بالای جایگاه رفت.

از ابتدا تا انتهای سخنرانی تاکید بر این داشت که انتقام خون این شهدا را می‌گیریم البته خطاب به جنایتکارانی که دست به این جنایت زده اند، گفت: "از راه خود برگردید و دست از شرارت بردارید".

بعد از سخنرانی سردار رضایی، یکی از مأموران پلیس راهور، میثاق‌نامه‌ای قرائت کرد و بعد از آن یکی از مداحان چند دقیقه‌ای مداحی کرد، مراسم چندان طول نکشید.

پدر و مادر شهدا غم بزرگی به دل داشتند اما مراقب همسران و فرزدان شهدا بودند و بی‌تابی نمی‌کردند؛ پدر یکی از شهدا، هنگام رفتن به سمت خبرنگاران ایستاد و گفت: " پسرم که به خواسته اش رسید و جایگاهش بهشت است، من برای خودم که دیگر او را ندارم گریه می‌کنم و ناراحت هستم."

از ابتدای سال تاکنون فراجا (فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی) بیش از 35 شهید در راه حفظ نظم و امنیت کشور تقدیم کرده است، برخی از این شهدا در مرزها و برخی دیگر در مراکز استانها جانشان را فدای امنیت کرده‌اند.

منبع: تسنیم

504760

سازمان آگهی های پرسون