واقعاً همه چیز گل و بلبل است؟

واقعیت این است که دولت و حکومت سال‌هاست بدون هیچ منطق کارشناسی، به دلیل امنیتی شدن بی‌دلیل تعدیل قیمت یک کالای مورد نیاز جامعه، به نوعی خود و مردم و مملکت را در حالت آچمز نگه داشته و قدرت تصمیم‌گیری یا هر نوع اتخاذ تصمیمی را به دلیل واهمه از تبعاتش از دست داده است و در مقابل خود را در مقامی یا موقعیتی نمی‌بیند که بتواند در برابر ابر چالش‌های کشور با مردم رک و صریح و دلسوزانه و همدردانه گپ بزند و در رفع آن بکوشد و این هیچ خوب نیست
تصویر واقعاً همه چیز گل و بلبل است؟

به گزارش سایت خبری پرسون، فتح الله آملی در یادداشتی نوشت: یکی از مهم‌ترین انتقاداتی که می‌توان از دولت داشت این است که چرا رک و صریح و شفاف با جامعه صحبت نمی‌کند؟ اینکه مرتب همه چیز را خوب و گل و بلبل نشان بدهیم و به همین‌ دلیل، قدرت هر اتخاذ تصمیم اساسی و الزامی را سلب و راه هر تحولی را در نظام حکمرانی ببندیم، چه آینده‌ای را پیش روی ما و کشور رقم می‌زند؟

اینکه از یک طرف بگوییم دولت نه تنها قیمت برق را افزایش نداده بلکه برای بیش از یک سوم خانوارها صدها میلیارد تومان هم تخفیف در نظر گرفته و حتی هزینه‌های آنان را به صفر رسانده و از طرف دیگر به بهانه برخورد با پرمصرف‌ها رقم‌های تصاعدی عجیب و غریب در نظر بگیریم یا به همین بهانه، رقم میزان آب بها را به صورت تصاعدی و پلکانی تا ده برابر بیشتر کنیم و در عمل بگوئیم فقط ۶۰‌درصد به رقم آن افزوده‌ایم و گمان رود که مردم تعارض آشکار حرف و عمل را نمی‌فهمند و متوجه نمی‌شوند؛ نه تنها به افزایش سرمایه اجتماعی و کم‌ شدن شکاف عمیق دولت، ملت کمک نمی‌کند بلکه عکس آن نتیجه می‌دهد.

به نظام قیمت‌گذاری پلکانی و تصاعدی آب، برق و گاز نظری بیندازید تا عجیب‌ترین و ظالمانه‌ترین و بی‌منطق‌ترین نوع مدیریت مصرف را که قطعاً در تمامی جهان بی‌‌بدیل است دریابید. شاید عده‌ای آن را در راستای تنبیه طبقه ثروتمند جامعه و اصطلاحاً بالاشهری‌ها عادلانه و صواب بدانند اما این نوع انتقام‌گیری از به قول معروف طبقه برخوردار جامعه در حالی‌که تمامی راه‌های ثروت‌اندوزی آنان را از طریق انواع رانت‌ها و فرصت‌ها و بی‌تدبیری‌ها و انواع فرارهای مالیاتی کاملا باز‌گذاشته‌ایم به همان اندازه خنده‌دار است که برای برخورد با صاحبان ثروت، سنگی برداریم و شیشه پنجره خانه آنان را یواشکی بشکنیم و پا به فرار بگذاریم و دل خوش باشیم که حسابی حالشان را گرفته‌ایم!

اخیراً شایعه‌ای در فضای مجازی در سطح گسترده‌ای پخش شد که قرار است قیمت بنزین افزایش یابد یا سه نرخی شود. بعد معلوم شد که خبر از یک سایت قلابی بوده و چندین مقام دولتی و رسانه رسمی ناگزیر شده‌اند که به شدت آن‌ را تکذیب کنند و … حتی اگر قائل نباشیم که: تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها … و حتی اگر آنقدر بدبین نباشیم که آن‌ را محک زدن واکنش افکار عمومی و نوعی نظرسنجی پنهان بدانیم، واقعیت این است که دولت و حکومت سال‌هاست بدون هیچ منطق کارشناسی، به دلیل امنیتی شدن بی‌دلیل تعدیل قیمت یک کالای مورد نیاز جامعه، به نوعی خود و مردم و مملکت را در حالت آچمز نگه داشته و قدرت تصمیم‌گیری یا هر نوع اتخاذ تصمیمی را به دلیل واهمه از تبعاتش از دست داده است و در مقابل خود را در مقامی یا موقعیتی نمی‌بیند که بتواند در برابر ابر چالش‌های کشور با مردم رک و صریح و دلسوزانه و همدردانه گپ بزند و در رفع آن بکوشد و این هیچ خوب نیست؛ اما فریز کردن مسأله هم دردی را دوا نمی‌کند.

اگر فردا خدای ناکرده مصرف داخلی از تولید جلو زد یا دیگر نشد که نفت و گاز صادر کنیم و بقیه تالاب‌ها و دریاچه‌های ما خشک شوند و فرو نشست زمین چنان همه‌گیر شد که نه تنها کشاورزی بلکه زیست شهری ما را هم در معرض تهدید جدی قرار داد و… چه خواهیم کرد؟ چرا با جامعه به گونه‌ای تعامل نداریم و با زبانی صحبت نمی‌کنیم که بشود با آنها از دردها و مشکلات و خطرات و چالش‌ها هم سخن گفت و از آنها کمک خواست؟ مگر مردم ولی نعمت کارگزاران نظام نیستند؟ چه کرده‌ایم که ازکمک خواستن از آنان نگرانیم؟ و چرا برای رفع این شکاف فکری نمی‌کنیم؟

منبع: اطلاعات

503691