به گزارش سایت خبری پرسون، فراوان می شنویم. فراوانتر می خوانند. اما افقی را که باید نمی گشاید. گاه درهای باز رزا هم می بندد. تجربه زیست در فضای فرهنگی- مذهبی می گوید، برخی ها نسنجیده سخن می گویند. نفهمیده می خوانند. درست مثل کسانی که "گز نکرده، می برند" و بدون طرح می دوزند. معلوم است که نتیجه می شود هدردادن پارچه. می شود شنیدن بی حاصل. می شود خستگیِ گوش و هوش. ببخشید که چنین شروع کردم. در گلویم گیر کرده است آنچه یک بنده خدایی می خواند؛ "حسن، حسین بود اگر یار داشت / اگر که عباسِ علمدار داشت" معلوم است که او وکسی که شعرش را سروده، نه تاریخ می خواند و نه نسبت به تعریف شان امامت، معرفت دارد. این که می گوید یعنی، عباس کنار امام حسن نبود که اگر می بود، عاشورا به جای سال 61 هجری مثلا 41 هجری اتفاق می افتاد شاید هم زودتر!
من این را نفهمیدن منطق امامت می دانم. نخواندن صفحات تاریخ می دانم. اگر نه این بود باید می دانست که اتفاقا امام حسن، نه فقط عباس علمدار را داشت بلکه کسی را داشت که حسین(ع) نداشت. امام مجتبی در کنار خویش، حضرت حسین را داشت. همان قهرمانی که عاشورا بر محور او شکل می گیرد. آن بیت یعنی امام حسن، امام حسین و عباس را در کنار نداشت. پس کجا بودند این حضرات؟ نمی فهمند چه می گویند. کاش برای فهمیده گوئی تلاش کنند. باری، نسبت حضرت عباس به امام حسن همان نسبت او به امام حسین است. ولایت پذیری محض از امام زمان خویش دارد عباس. امام حسین هم همین نسبت را به امام حسن دارد که امامِ زمان اوست.
این نسبت هم در صلح یا جنگ، یک جور تعریف می شود. متاسفانه شکوه صلح امام حسن را نمی بینیم. همین ما را نه تنها به فهم عاشورا توانمندتر نمی کند که به نقصان می کشد فهم ما را از عاشورا. در نسبت با امام باید چون مامومِ در نماز بود. امام بایستد می ایستد، به تشهد بنشیند، حتما می نشیند. در سجده هم پیرو اوست. در نظام اجتماعی- معرفتی نیز همه چیز را با امام تراز می کنند اهل معرفت. عباس(س) سپرِ امامت است. زره ولایت است. چه رزم جامه ای باشد بر تن امام علی(ع) یا لباس صلح بر تن حضرت مجتبی(ع). پوششِ حفاظ است برای"کُهن جامه"- چنان که برخی ها می نویسند یا- کهنه پیراهنی باشد پاره پاره بر تن سید الشهدا(ع). فرق نیست. عباس کنار امامت است، پرچمدار امام زمان خود. این را باید در نظر داشت تا نگاه به معرفت، بلند نظرانه شود. حضرت سجاد(ع) نیز در نقش عاشورایی و شانِ الهی خود، بهترین و بیشترین اثرگذاری را دارد. در حقیقت، مراقبت از کیانِ معرفتی عاشورا و تبیین حقایق کربلا، با حضرت اوست. حقیقتی که باید" درست" تبیین شود. اگر "درشت" نمایی هایِ غفلت زا جای آن را بگیرد، نه تنها ما را به مقصد نخواهد رساند که فرسنگ ها نیز دور خواهد کرد. قصد خیر و نیت قربت هم که داشته باشیم، نتیجه یک چیز خواهد بود؛ ماوقع لم یقصد و ما قصد لم یقع