به گزارش سایت خبری پرسون، ابوالقاسم قاسم زاده در یادداشتی نوشت: آنچه که به نشست بینالمللی مونیخ در آلمان، شهرت پیدا کرد و هدفگذاری شد، بررسی سالانه کارشناسان برجسته روابط بینالمللی با حضور نمایندگان دولتها و شخصیتهای مشهور سیاسی در صحنه بینالمللی بود تا ضمن نقد و بررسی، گامی پیشرو در جهت برقراری صلح و امنیت برداشته شود. اما امسال دولت آلمان این نشست را به کارناوال تبلیغی ـ سیاسی مبدل کرد. آن هم با دو ویژگی در دستور کارش؛ یکی ضدیت با پوتین و دولت روسیه در راستای خوش آمد برای «بایدن» و سیاست خارجی آمریکا که سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس را متحدان استراتژیکی خود در رهبری از کشورهای مدار غربی میخواند.
براساس چنین برداشتی از سوی دولت آلمان، امسال از وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران دعوت نشد. البته از چندین ماه گذشته وزیر خارجه دولت آلمان در هر فرصتی که به دست می آورد با جملاتی در محکومیت جمهوری اسلامی، خود را در جنگ روانی ـ تبلیغی آمریکا ـ اسرائیل علیه ایران، شریک و همراه نشان میداد! و در کارناوال مونیخ نیز علیرغم عرف دیپلماتیک روابط کشورها از چندنفر معارض ایرانی که بساط زندگی خود را سالها است در آمریکا پهن کردهاند برای شرکت در نشست مونیخ دعوت رسمی کرد! اقدامی که در عرف دیپلماتیک کشورها کم یا بیسابقه بود!
در حالی که دولت آلمان میداند این افراد از دلارهای اهدایی آمریکا برخوردارند! و در چتر حمایتی «اِپک» سازمان صهیونیستهای نیویورک قرار دارند. نشست مونیخ امسال به «کارناوال» ضدیت با روسیه و ایران با محمل حمایت از دولت اوکراین تبدیل شد. به دنبال آن، رئیس جمهوری آذربایجان و نخست وزیر ارمنستان به جدال پرخاشگرانه پرداختند که در رسانههای غربی بازتاب گسترده یافت.
در کارناوال مونیخ از سه نفر معارض علیه ایران دعوت شد که برجستهترین آنها، «رضا پهلوی» بود که به خاطر زندگی پنجاه ساله در آمریکا، قادر نیست به درستی به زبان فارسی سخن گوید! و آن دو دیگر خانم شرکت کننده نیز مهمترین شاخصه سیاسی خود را، ملاقات با «پمپئو» وزیر خارجه ترامپ، قاتل سردار سلیمانی میدانند. البته مقام سیاسی آمریکا نیز راستگرای نژاد پرست افراطی در کنگره آمریکا بود! که در گفتگو درباره ایران مشارکت داشتند! برخی از خبرنگاران غربی در پایان این جلسه از آنها پرسیدند «شما از کجا نمایندگی حضور از سوی ایرانیان را دارید که سخنگوی ملت ایران در این نشست شدهاید؟»
دولت آلمان به صورت علنی، ضدیت با جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار سیاست خارجیاش با محمل «رعایت حقوق بشر» قرار داده است. در حالی که هنوز بعد از سالها پاسخ روشنی درباره ارسال سلاح شیمیایی برای صدام حسین در عراق نداده است که با آن، فاجعه تاریخی و ضد بشری «حلبچه» رقم زده شد و این پرونده همچنان در سازمان ملل و دادگاه بینالمللی لاهه باقی مانده است. متأسفانه در همان زمان که جمهوری اسلامی ایران، مجروحان بمباران شیمیایی را برای معالجه به آلمان فرستاد، تسامح مسئولان ما، دست دولت آلمان را برای زمان پذیری پرونده بررسی سلاح شیمیایی آلمان به صدام در عراق باز گذاشت. اما آیا دولتی که سلاح شیمیایی و میکروبی به صدام داده است، اکنون گمان دارد مردم در ایران و عراق و شهروندان کُرد در حلبچه، آن جنایت علیه بشریت را از یاد بردهاند؟
در افغانستان، همین دولت آلمان متحد استراتژیکی آمریکا و همسو و همراه همه کشتارها و جنایاتی شد که در این کشور به اجرا در آمد! تا آنجا که شهروندان آلمانی چندین و چند بار علیه سیاست دولت وقت آلمان، اعتراضهای مردمی و علنی به راه انداختند. دریغ از یک اعلام نظر یا بیان حتی «دیپلماتیک» در برائت جستن از جنایات مکرر آمریکا در افغانستان! اکنون نیز واشنگتن و دولت آمریکا، در به راه انداختن باتلاق اوکراین مدام از همسویی و اتحاد آلمان، فرانسه و انگلیس برای سیاست جنگ طلبانهاش به بهانه «ناتو متحد» خبرسازی میکند و برای جنگ روانی ـ تبلیغاتی با استفاده از سیطره سرمایهداران صهیونیست در مهمترین رسانههای جهانی، بهرهگیری میکند. واقعیت این است که برخی از صاحبان اندیشه در غرب میگویند که آمریکاییها، اروپا را نیز به باتلاق اوکراین کشیدهاند تا شریک و همراهان سیاست ضد بشری آمریکا باشند.
اکنون روابط سیاسی و معقول دو دولت آلمان و ایران دچار آشفتگی شده است و کارناوال مونیخ با بوق و کرنای دفاع از «حقوق بشر» این آشفتگی را تشدید کرده است.
آیا در آلمان، سیاستمداران و صاحبان نظر در روابط ایران و آلمان که آگاه به روال سلطهگرانه کاخ سفیدند، نباید صدای اعتراض خود را بلند کنند؛ حتی برای حراست از منافع ملی خود!؟
منبع: اطلاعات