به گزارش سایت خبری پرسون، هر چند شنیدهها حاکی از آن اســت که محمدرضا فرزین از نظر خود کوتاه آمده اما گفته میشود میان او و احسان خاندوزی کـدورت و اختلاف پیش آمده است.اختلافنظر میان وزیر اقتصاد و رئیسکل بانکمرکزی یا اختلاف میان رئیس سازمان برنامــه و رئیسکل بانک مرکزی در همــه دولتها به عناوین مختلف وجود داشته است اما گل به خودی محمدرضا فرزین شــاید سـریعترین گلی باشد که یک رئیسکل بانــک مرکزی به دروازه خودش میزند.
ریشه اختلافنظرها
به دلیل ماهیت خاصی که حکمرانی اقتصادی در کشور ما دارد، بانک مرکزی همواره در معرض فشار زیاد است. این نهاد که در کشــورهای توسعهیافته نهادی مســتقل و غیرقابل نفوذ اســت در کشور ما تبدیل به زمین بازی سیاســتمداران شده است. شاید مشکل بزرگ این باشد که ساختار سیاسی ایران همه نهادها بانک مرکزی را ضعیف و نحیف میخواهند و نهایـت انتظاری که دارند این اسـت که ابلاغکننده پیام دولت به بانکها باشد هر وقت نیاز بود،بدانند کی چقدر پول دارد، بانک مرکزی بتواند به آنها گزارش دهد، گردش پول را در کشــور مدیریت کند و هر وقــت نیاز بود او را شــماتت کنند، تورم را گردنش بیندازند و سیلی به صورتش بزنند. به همین دلیل در چهار دهه گذشته بارها و بارها شاهد اختلافنظر میان متولیان این نهاد و سازمان برنامه و وزارت اقتصاد بوده ایم و در همین دولت، علی صالحآبادی به خاطــر اختلافنظر از تیــم اقتصادی دولت کنار گذاشــته شده است. موضوع این اســت که این اختلافنظرها در حالی به وجود میآید که اقتصاد کشــور شرایط بسیار نگرانکنندهای دارد. از یکسـو رشـد اقتصادی پایین و آسیبپذیر است و از سوی دیگر تورم بهشدت روی جامعه فشار میآورد. در این میان، اگرچه دولت تنها مدیر مخیر اقتصادی نیست با این حال در حوزه تصمیمات اقتصادی،کارنامه درخشانی در حل مشکلات جاری و مشکلات به ارث برده از دولتهای قبل ندارد. در چنین شرایطی حداقل انتظاری که از رئیس دولت میرود این است که تیمی هماهنگ روانــه زمین کند. این همه ناهماهنگــی در دولت ســیزدهم در هیچ دولتی سابقه نداشته اسـت. هنوز زمان حضور محمدرضا فرزین در بانک مرکزی بـه ۱۰ روز نرســیده که نظر او و احســان خاندوزی دو تا شده است. در گذشته بسیار گفته شد که انتصاب علی صالحآبادی به ریاست بانک مرکزی بزرگتریــن خطای آقای رئیسی بوده است. صالحآبادی به هیچ اصولی از اصول سیاستگذار پولی پایبند نماند. او مثل همه فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق(ع) استاد ساده سازی مسائل بود و حتی زمانی که مســائل را ســاده میکرد باز هم قادر به حل آنها نبود.
اغلب فارغالتحصیلان این دانشگاه فکر میکنند اقتصاد را میشود مثل یک سازمان اداری اداره کرد. نگاهشان به نهادهای اقتصادی، زیرمجموعهای از سلسلهمراتب اداری است و گمان میکنند همان سلسلهمراتب با درجاتی از تسامح در نظام اداری کشور هم جاریاست. بنابراین وقتی اقتصاد بهدرستی کار نمیکند، گمان میکنند نفوذ سلسلهمراتبی بهدرستی انجام نشده پس باید پلیس قوی به کار گمارند، قاضی قوی نیاز اســت؛ بازرس بگذارند و مجازات کنند.
با چنین دیدگاهی صالحآبادی آمده بود تا نرخ سود را کاهش دهد و نقدینگی را بهسوی تولید هدایت کند اما مثل همه آنهایی که در چهار دهه گذشــته با چنین وعدههایی اقتصاد ایران را زمینگیر کردند، ناکام ماند بهگونهای کــه در روزهای آخر حضــور در بانک مرکزی ناچار شد آن را بالاترین نرخ چند سال گذشته برساند.
جوان سبزواری که مورد حمایت چهرههایی همچون غلامرضا مصباحیمقدم بود، ادعا داشت که بهتر از دیگران میتواند نقدینگی را مهار و تورم را کنترل کند اما رکورد خلق پول را شکست و سکان را از دسـتش گرفتند. صالحآبادی بارها گفته بود راهحل ما برای بحث نقدینگی، هدایت آن به سمت فعالیتهای مولد است. از حیث ادبیات اقتصاد،تعبیر هدایت نقدینگی بیمعنی اســت و از آن بهعنوان دام یاد میشـود. اگر صالحآبادی اصول داشت هرگز زیر بار چنین سیاسـتی نمیرفت. او همچنین وعده داده بود از وقوع شوک ارزی جلوگیری میکند و فکر میکرد اگر به بازار ارز سـر بزند و چند نفری را هم دستگیر کنند، معاملهگران عقب مینشینند اما دیدیم که خود قربانی شوکی بزرگ شد. در همین صفحات نوشتیم که صالحآبادی از مدتها پیش قافیه را باخته بود؛ آن روز که نتوانست به برگزار کنندگان همایش حجاب عفاف نه بگوید، به بیاعتباری بله گفت. حضور رئیسکل بانک مرکزی در همایش حجاب و عفاف همانقدر عجیب بود که حضور رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر در نشست کمیتهبال؛ با این تفاوت که رئیــسکل بانک مرکزی در نشست هماندیشی عفاف و حجاب شرکت کرد اما رئیس سـتاد امر به معروف و نهی از منکر در نشست کمیته بال حضور نیافته است. خطای علی صالحآبادی این بود که خیلی بیشتر از پیشینیان خود مطیع اوامر سیاسی بود و اصولی را که یک رئیسکل باید تحت هیچ شــرایطی زیر پا نمیگذاشت، زیر پا له کرد.
آینده چه میشود؟
اکنون پرســش مهم این اســت که آیا تیم اقتصادی دولت سـیزدهم میتواند در عرصه عمل هماهنگ عمل کند؟ تجربه تاریخی اقتصاد ایران نشـان میدهد حتی هماهنگترین افراد در سمتهای اقتصادی به ناهماهنگترین افراد تبدیل شدهاند و در همه دولتها این ناهماهنگی بین اعضای کابینه منجر به کندی پیشرفت برنامهها شده است. این ناهماهنگی بیشتر از آنکه ریشه در اختلافنظر افراد داشـته باشـد، ناشی از کارکرد نادرسـت نظام حکمرانی است. بهنوعی همـه چیز از سـاختار و نوع نگاه حاکم بر کشور منبعث است و در ادامه، سیاستها و تصمیمگیریها خروجیهای یک ساختار معیوب هستند. بنابراین در رأس شاکلهای که مشکلات را بهوجود آورده، نظام حکمرانی ناکارآمد اســت که اکنـون میتوان آن را قضاوت کرد و پی برد که این ساختار به توسعه و رفاه مردم منجر نمیشــود و نمیتوان آینده روشنی را از آن انتظار داشت.
به هر حال، کشــور در آسـتانه بحران فراگیری اسـت. یعنی بحرانهای ما به ابربحران تبدیــل شــدهاند و ابربحرانها همافزایی یافته و تقریباً همه اقشار جامعه در حوزه کار خود با مشکلات و مسائل از یکسو و کاستیها و نارضایتیها از سـوی دیگر مواجـه هستند. نمونه آن، اعتراضهای اخیر اسـت که نشان میدهد، آحاد جامعه به شرایط اقتصادی و اجتماعی و معیشتی خود معترض هستند. این شـرایط خطیر و نگرانکننده است و نگرانـی اصلی این است که سیاستمداران یا بهاندازه کافــی به ابعاد این مخاطره واقف نیستند یا نسبت به آن بیتفاوت شدهاند. در این صورت، شرایط میتواند در ماهها و سالهای آینده بحرانیتر شود. اگر امروز بشود کارهایی صورت داد که روند اصلاح شــود نبایـد درنگ کرد؛ چراکه هر چقدر جلوتر میرویم؛ ممکن اســت دایره اقداماتی که میتواند ما را به سرانجام مثبت برساند، تنگتر شود. به هر حال در این مسیر پر سنگلاخ، یک نشانی غلط یا یک تصمیم اشتباه میتواند منجر به حوادث غیرقابل پیشبینی در کشور شود.
در ایــن زمینه واقعاً از تیم اقتصادی دولت ســیزدهم انتظار داریم،اختلافنظرها را کنار بگذارند و تنهاوتنها به آموزههای علم اقتصاد متوسل شوند و کشور را در دام برنامههای قلابی نظیر هدایت نقدینگی گرفتار نکنند.
منبع: سازندگی