به گزارش سایت خبری پرسون، حمید حاجی زاده در یادداشتی نوشت: صحبت در رابطه با تایوان برای تقابل با بیانیه مشترک چین و عربستان راجع به جزایر ایرانی نیست زیرا أصلا این دو موضوع قابل قیاس نیستند. تایوان یک کشور است، کشوری که مردمش خواهان کسب و حفظ استقلال هستند. در حالی که مردم جزایر ایرانی که رئیس جمهور چین راجع به آن ها نظر داده و اصولا هیچ بخش از ایران، بر خلاف هیاهوی بعضی از سیاست بازان، به دنبال تجزیه کشور خود نیستند. علاوه بر این، تایوان کشوری است که از هفتاد سال قبل به طور مستقل اداره می شود و حتی بین آن و چین یک خط مرزی غیر رسمی به نام خط میانی وجود دارد، خطی که عبور جنگنده های چینی از ان به منزله نقض حریم هوایی تایوان تلقی می شود. وجود این خط به خودی خود نشان می دهد که تفکیکی در کار است. بنابر این آن چه در پی می آید یک یادآوری است برای آقای «شی» که فراموش نکند بجای حرف زدن در رابطه با بخش های یک کشور، بهتر است به موضوع مبتلابه کشور خود یعنی تایوان توجه کند زیرا:
بحث بر سر مالکیت بر جزیره تایوان موضوعی است که به هرحال یک سمت آن چین است و اقلا از این منظر به چین ربط دارد!
تایوان جزیره ای بزرگ، پرجمعیت و بسیار مهم و ژئو استراتژیک در دنیاست و آینده سیاسی آن بر ابعاد ژئوپلتیک منطقه و حتی کل خاوردور تاثیر می گذارد. برای چین که به دنبال حفظ اقتدار در شرق آسیاست نقش تایوان بی بدیل است.
به نظر بسیاری از تحلیل گران ممکن است تایوان کانون منازعات آینده در ابعاد جهانی باشد، آن هم بعید نیست زمانی باشد که جهان از بحران اوکراین به سلامت خارج شده باشد.
همانطور که گفتیم بیش از هفتاد سال است که تایوان به شکل جداگانه مدیریت می شود. یکپارچه سازی چین و تایوان مستلزم تحول است، یعنی تغییر از شرایط موجود که سابقه هفتاد ساله دارد به آن چه چین در ذهن می پروراند.
تایوان با همه کوچکی اش در مقایسه با چین، با آن که شمشیر داموکلس بر روی سرش بوده و هنوز هم هست هرگز کوتاه نیامده است و به تدریج خودش را برای حفظ استقلال آماده می کند، ولو به قیمت دفاع در مقال تهاجم نظامی. وزارت دفاع تایوان درحال بررسی تمدید آموزش نظامی اجباری برای مردان واجد شرایط بهمدت طولانیتر است که در حال حاضر چهارماه تعیین شده است. این در حالی است که ناظران سیاسی معتقدند تغییرات معناداری در تایوان در حال اتفاق افتادن است و ارتش و جامعه مدنی تایوان به تدریج برای درگیری احتمالی آماده می شوند.
استقرار یک حکومت دمکرات در کنار چین می تواند برای مردم چین تصویری از آرمان های آینده بسازد و سطح توقعات آن ها را بالا بیاورد، تا جایی که تامین آن از حکومت ایدئولوژیک فعلی بر نیاید. استمرار حیات یک حکومت مردم سالار با شیوه جمهوری در تایوان می تواند آینده سیاسی حکومت کمونیستی را با تهدید جدی روبرو کند، أصلا بعید نیست بجای آن که جمهوری خلق چین ( حکومت پکن) بر تایوان حاکم شود، جمهوری چین (که مرکز آن قبلا در تایوان بود و یک ربع قرن در سازمان ملل نماینده چین بود) حیات حکومت کمونیستی چین را با تهدید مواجه سازد. هر کس این را نداند آقای شی با مراجعه به تاریخ این را خوب می داند.
تایوان جزو ده اقتصاد برتر دنیاست، کشوری با حدود دو هزار میلیارد دلار تولید ناخالص ملی، حتی فراتر از روسیه، آن هم نه روسیه ی امروز، روسیه ی قبل از جنگ با اوکراین
سی درصد از حجم سرمایه گزاری خارجی در چین را تایوانی ها در اختیار دارند، بنابر این هر تصمیمی که تایوانی ها بگیرند تاثیری عمیق بر آینده اقتصاد چین خواهد داشت.
از نظر ترکیب جمعیتشناسی و قومی، مردم تایوان خیلی چینی نیستند! به یاد آقای شی می اندازیم که همه سرشماریهای ۱۰۰ سال گذشته نشان میدهد مردم تایوان از ۱۶ قوم گوناگون با دستکم ۱۰ زبان متفاوت تشکیل میشوند.
از نظر فرهنگی و زبان نیز تایوان با چین فاصله دارد. این در حالی است که حتی زبان چینی که بهطور رسمی در تایوان بهکار میرود با چینی «ماندارین» پکن متفاوت است، زیرا مرکب است از دو لهجه هاوکین و فوجیان. بنابر این پیوندهای فرهنگی چین با تایوان نیز بلامنازع نیست.
گذشت زمان در شرایط فعلی أصلا به نفع چین نیست زیرا موضوع تایوان برای چین مانند « استخوان لای زخم» مانده است. با گذشت زمان، هم تایوان به تدریج به سلاح های مدرن غربی مجهز می شود و هم به تدریج به تعداد کشورهای حامی استقلال تایوان افزوده خواهد شد.
در ۲۰ سال اخیر، تایوان پذیرای بیش از یکمیلیون آواره فراری از چین کمونیست بوده است. آوارگانی که برخلاف انتظار پکن، در نبرد برای تایوانیشدن تایوان، یعنی چینزدایی، نقش فعالی برعهده گرفتهاند. فراریان از هنگکنگ، ماکائو، منچوری، مغولستان داخلی، سینکیانگ و تبت بخش عمده آوارگان را تشکیل می دهند، یعنی اقوامی از چین که از وضعیت فعلی بیشتر به ستوه آمده اند. بیش از ۱.۳ میلیارد چینی نیز که هنوز در چین مانده اند تایوان را یک چین بهتر و چینیتر میبینند، چینی که در آن آزادیهای فردی توام با یکی از بالاترین سطحهای زندگی در دنیا عرضه میشود.
شینزو آبه، نخستوزیر پیشین ژاپن که بهتازگی ترور شد، میگفت: «جمهوری خلق هیچ دوست واقعی ندارد، درحالیکه تایوان فقط یک دشمن دارد که جمهوری خلق است.» این تعبیر ممکن است اغراق آمیز باشد اما اشتباه نیست. حل نشدن موضوع تایوان به انزوای بیشتر چین منجر خواهد شد چرا که اقلا امپراتور رسانه ای غرب همچنان از این موضوع به عنوان ابزار کنترل چین استفاده خواهد کرد.
غرب و بخصوص امریکا در نیم قرن گذشته سیاست «ابهام استراتژیک» را در پیش گرفته بود و هرگز در رابطه با این که آیا در شرایط خاص از تایوان حمایت نظامی می کند یا خیر صحبت نکرده بود اما این سیاست را جوبایدن شکسته است. تنشها بر سر تایوان پس از دیدار نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، در ماه اوت از تایپه بالا گرفته است، دیداری که خشم پکن را برانگیخت و مانورهای نظامی چین در اطراف این جزیره را به دنبال داشت. پس از آن، جو بایدن، رئیسجمهوری ایالات متحده، به عنوان اولین رئیس جمهور امریکا در نیم قرن گذشته، سیاست ابهام استراتژیک را کنار گذاشت و در سخنانی اعلام کرد که آمریکا از تایوان که به طور دموکراتیک اداره میشود، حمایت خواهد کرد. بی تردید منظور بایدن از حمایت، حمایت نظامی بوده است.
هر چند دلایل بی شمار دیگری هنوز باقی مانده است تا به یاد دولتمردان چینی بیاوریم که بجای دخالت در أمور دیگر کشورها، بهتر است فکری به حال وضعیت خود بکنند اما از آن جا که هنوز دستگاه دیپلماسی ایران تغییر رفتار جدی ای در مواجهه با این دخالت آشکار چین در أمور داخلی کشورمان تدبیر نکرده است تا همین حد بسنده می کنیم و به عنوان یک شهروند منتظر می مانیم تا ببینیم برخورد دیپلماتیک کشورمان با این اتفاق و همچنین عکس العمل چینی ها پس از آن چه خواهد بود.