به گزارش سایت خبری پرسون، محمدعلی بهمنی قاجار نوشت: هیچ برنامه عملی برای مبارزه با طالبان ندارد. متاسفانه شاهد این بودیم که ارتش افغانستان یک ارتش پوشالی و کاغذی است، هیچ مقاومتی در مقابل طالبان انجام نمیدهد و ارتشی کلاسیک که به ظاهر، تانک، زرهپوش، جنگنده و هلیکوپتر دارد و نیروی هوایی، زمینی و زرهی دارد در مقابل یک تعداد موتورسوار کلاشینکف به دست، مثل برف ذوب میشود و از بین میرود. درواقع والیهای ولایات مختلف افغانستان یک به یک به اراده خودشان تسلیم طالبان میشوند.
غیر از برخی از شخصیتهای جهادی قدیمی مانند اسماعیلخان که متاسفانه دیروز در هرات توسط طالبان بازداشت شد یا مارشال دوستم و استاد عطا مقاومت موثری در مقابل طالبان مشاهده نمیشود. مقاومتی هم اگر وجود دارد، مقاومتهای مردمی در برخی نقاط افغانستان است در حالی که دولت مرکزی درواقع نمک بر زخم و بار اضافه بر دوش مردم افغانستان شده است. کابل یا توانایی اداره کشور را ندارد یا اینکه اساسا ارادهای برای کنترل کشور و عقب راندن طالبان در ارگ ریاستجمهوری افغانستان وجود ندارد. در چنین شرایطی طالبان هم در نقاط مختلف در حال پیشروی در نقاط مختلف افغانستان است. با این حال ما با رفتارهای مختلفی از سوی طالبان مواجهیم؛ برای مثال در هرات و نیمروز، طالبان رویکرد ملایمتر و متعادلتری داشتهاند و به مردم اطمینان دادهاند که رویه سابق را تکرار نمیکنند. اما در دیگر نقاط کشور اینچنین نیست.
امروز دیگر سلطه طالبان بر بخش عمدهای از خاک افغانستان یک امر بدون تردید است، سوالی که وجود دارد این است که آیا طالبان امروز با طالبان دهه ۱۹۹۰ تفاوتی کرده است یا نه؟ به ویژه رویکرد فرهنگی طالبان مورد سوال است. از یاد نبردهایم که طالبان در دهه ۱۹۹۰ تلویزیون را ممنوع کرده بود و شهروندان افغانستان را از استفاده از این ابزار منع میکرد. حالا در سال ۲۰۲۱ آیا آنها نسبت به پدیدههایی مانند تلویزیون، ماهواره، اینترنت و از این قبیل ابزارهای ارتباطی یا حتی ورزشها و تفریحات جمعی، مانند فوتبال، همه چیزهایی که در دوران بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ دوباره در افغانستان آزاد شده بود، آیا برخوردی تعاملی خواهند داشت؟ آنها مثلا گفتهاند که به صرافیها اجازه ادامه فعالیت میدهند، اما هنوز نمیدانیم که رویکرد آنها نسبت به دیگر پدیدههای مدرن چیست. آیا رسانهها همچنان اجازه فعالیت مستقل خواهند داشت؟
تصرف هرات را میتوان یک آزمایش جدی برای طالبان یا نوطالبان تصور کرد که نشان میدهد این گروه شبهنظامی تا چه اندازه نسبت به گذشته خود تغییر کرده است و تا چه اندازه آمادگی پذیرش پدیدههای نو در مناطق تحت کنترل خودش دارد. هر چند طالبان به صورت متمرکز هنوز نه حکومتی تشکیل داده است و نه سیاستهای کلی خود را اعلام و اجرا کرده است اما نشانههایی از اقدامهای آنها در نقاط مختلف دیده میشود که نشان میدهد طالبان ۲۰۲۱ شاید چندان تفاوتی با طالبان ۱۹۹۶ نداشته باشد. تصاویری که از تصرف خانه مارشال دوستم در شبرقان منتشر شد یا پلیس راهنمایی و رانندگی که با هیات و لباس مضحک و تمسخرآمیز در قندوز گذاشتهاند، نشانههایی هستند از اینکه طالبان تفاوت معناداری با گذشته سیاه خودش نکرده است. آنچه طالبان در ادامه بر سر افغانستان خواهد آورد، تا اندازه زیادی به اعمال نفوذ و فشاری است که دولتهای خارجی و در راس آنها امریکا به طالبان وارد کند. اراده امریکا برای وادار کردن طالبان به شراکت دادن دیگران در قدرت، میتواند تعیین کننده سرنوشت افغانستان جدید باشد.
اظهاراتی مانند ادعای عمران خان، نخستوزیر پاکستان که میگویند در صورت تصرف کابل، پاکستان آماده به شناسایی حکومت آنها نیست، بیشتر در حد شعار است. همه میدانند که پاکستان طالبان را تجهیز کرده و در همه فعالیتهای طالبان نقش محوری و اساسی دارد. گمانهزنیهایی وجود دارد که چین هم اظهار آمادگی کرده که در صورت سقوط کابل، حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد. رابطه استراتژیک چین و پاکستان در طول دهه گذشته برای همه مشخص شده است. امریکاییها هم که به هر حال با مذاکره و پیمان بستن با طالبان به نوعی قبل از همه مشروعیت آنها را پذیرفتهاند.
در نتیجه در صورت استمرار پیشروی طالبان و سقوط کابل، نقش قدرتهایی مانند امریکا، پاکستان و چین در اثرگذاری بر عملکرد این گروه بسیار مهم و اثربخش خواهد بود. در این میان نقش امریکا از دیگران بسیار مهمتر است. تا به امروز امریکا مرتبا به طالبان چراغ سبز نشان داده است. جو بایدن، رییسجمهور امریکا، در واکنش به تحولات اخیر میگوید که از تصمیم خودش پشیمان نیست، میگوید که مساله مساله خود افغانهاست و رهبران افغانستان باید خودشان مساله را میان خودشان حل کنند، که تلویحا به این معناست که طالبان را در مقام بخشی از رهبری افغانستان به رسمیت شناخته است. دیروز آنتونی بلینکن، در توییتر به تماس تلفنیاش با اشرف غنی، رییسجمهور افغانستان اشاره کرده است، اما دیگر از عنوان پرزیدنت یا رییسجمهور برای اشرف غنی استفاده نکرده است. به نظر میرسد که امریکا خود را برای دوران پساغنی و بعد از سقوط کابل آماده کرده است.
تنها کورسوی امیدی که وجود دارد، گفتوگوهای دوحه است. در طول هفتههای گذشته سفرهایی توسط عبدالله عبدالله به دوحه انجام شده است و اخبار مثبتی از مذاکرات دوحه میآید. تنها بختی که برای تشکیل یک حکومت فراگیر و نه یک حکومت انحصاری طالبانی وجود دارد، توفیق مذاکرات دوحه است. اگر مذاکرات دوحه بتواند ایده تشکیل یک دولت انتقالی همهشمول را به نتیجه برساند، آنگاه میتوان امید به آتشبس و برقراری مجدد توازن در افغانستان داشت. ایدههایی در مورد واگذاری حاکمیت ۱۷ ولایت جنوبی به طالبان مطرح شده که البته در شرایط حاضر، چندان عملی نیست. چرا که طالبان عملا شمال کشور را هم تصرف کرده است و مگر به زور از آنجا خارج شود، به اختیار حاضر به واگذاری سلطه خود در شمال نخواهد بود.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: اعتماد