فریدون اسماعیلی؛ دوبلور صداوسیما در گفتگو با پرسون:

خوانندگان و موسیقیدان های کُرد؛ تحول شگرفی در موسیقی ملی ایجاد کردند

بعد از انقلاب نسلی از خوانندگان و موسیقیدان های کُرد به تهران مهاجرت و تحول شگرفی در موسیقی کُردی و حتی فارسی ایجاد کردند. گروه کامکارها و سید جلاالدین محمدیان و شهرام ناظری ازجمله خوانندگانی بودند که در موسیقی کشور درخشان بودند و موسیقی کُردی را از ریتم ثابت و خسته کننده درآوردند.

به گزارش سایت خبری پرسون، تلویزیون و رادیو در گذشته های نه چندان دور که وسایل ارتباط جمعی و سرگرمی به وسعت امروز نبود جزو لاینفک جمع های خانوادگی و تماشای فیلم و سریال عاملی برای در کنار هم بودن خانواده ها بود؛ تا آنجا که اغراق نیست اگر بگوییم تلویزیون جزیی از اعضای خانواده به شمار می رفت که وجودش گرمی بخش هر خانه ای بود. همچنین صداهای گرم گوینده های رادیو، همراه همیشگی اغلب مردم در کارگاه ها و شرایطی بود که نیازهای شنیداری مردم را در محیط کار یا خانه تأمین می کرد.

زمانی که برنامه سازی و طول زمان پخش برنامه ها در رادیو و تلویزیون بسیار محدود بود و مردم به این جادوی نوظهور چشم و گوش می دوختند و تمام برنامه های آن را صحنه به صحنه و صدا به صدا می دیدند و می شنیدند، حتی تبلیغات تلویزیونی و رادیویی نیز در ذهن تک تک افراد جامعه از بزرگ و کوچک حک می شد و در کوچه و بازار کلمات و نواهایش را بازخوانی می کردند؛ بنابراین نوآورانی چون فریدون اسماعیلی که برای اولین بار تیزرهای تبلیغاتی موزیکال را وارد قاب تلویزیون کردند ناب ترین لحظات مردم ایران را ساخته اند. علاوه بر این، آقای فریدون اسماعیلی در حوزه کودک نیز در روزگاری که منابع خیال پردازی کودکان اعم از کارتون و کاست های موزیکال بسیار کمیاب بود با ساختن و اجرا و دوبله انیمیشن ها و برنامه های کودکان، دنیایی به یاد ماندنی برای کودکان دهه های پنجاه و شصت ساخته اند که ازجمله آن ها می توان به برنامه خروس زری پیرهن پری و دوبله شخصیت خپل در کارتون خپل باغ گل ها که از ماندگارترین صداها در اذهان کودکان دهه شصت بود، اشاره کرد. مصاحبه پیش رو صحبتی است با خالق خاطرات خوش کودکی و ریتم های جاودان بزرگسالی.

سرزمین مادری جایی است که انسان آنجا متولد شده و خاطرات خوبی در آن سرزمین دارد. برای تمام ما ایرانیان سرزمین مادری کشور ایران است اما هر شخصی در یک شهر خاص متولد شده و ریشه اش به یک قوم خاص بر می گردد. شما اصالتاً کرمانشاهی هستید اما سال هاست که در تهران سکونت و فعالیت هنری دارید. با این وجود بفرمایید آیا به شهر کرمانشاه رفت و آمد داشته اید یا دارید و چه خاطراتی از شهر کرمانشاه در حافظه شما باقی مانده است؟

ابتدا سلام عرض می کنم خدمت تمام همشهریان عزیزم در شهر کرمانشاه. بنده ارادت خاصی به تمام کُردزبانان کشور دارم و قلبم برای آن ها می تپد. عرض کنم که بنده متولد اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و بیست در شهر کرمانشاه هستم اما در دوران کودکی با مهاجرت خانواده به تهران ارتباط بنده با شهر کرمانشاه تا دوران دبیرستان کاملاً قطع شد. از آنجایی که موقع مهاجرت خانواده به تهران سن من کم بود، چیز خاصی از کرمانشاه به یاد ندارم و اصلاً نمی دانم موقع تولد در کدام یک از محلات کرمانشاه ساکن بودیم.

بعد از اتمام دوران دبیرستان برای دریافت معافیت سربازی به شهرم آمدم و مدتی را میهمان یک دوست بودم. شرایط معافیت در آن دوران به گونه ای بود که به مدت چهار سال هر ساله معافیت را تجدید می کردیم تا اینکه در سال چهارم معافیت دائمی شد. در سال سوم گفتند که مبلغ دویست تومان پرداخت و معافیت دائم دریافت کنید. منظور من دویست تا تک تومانی است. بنده نیز با پرداخت مبلغ دویست تومان معافیت دائم را دریافت کردم و دوباره ارتباطم با شهرم قطع شد تا دهه پنجاه که برای تولید برنامه ای در سال پنجاه و شش به شهر کرمانشاه آمدم. آن موقع برای تولید برنامه با دوستان هنرمندی که در شهر بودند و دوست خودم آقای بابایی که تهیه کننده رادیو بودند تماس گرفتم و دوستان هم لطف کردند و شرایط اجرای برنامه را با ارکستر کرمانشاه برای من فراهم کردند.

خدا رحمت کند آقای بابایی را ایشان از دوستان من بودند که زحمات زیادی برای رادیو کشیدند و بعدها به تهران منتقل شدند. ایشان غیر از موسیقی، درمورد آداب و رسوم و فرهنگ کُردها اطلاعات زیادی داشتند. در سفرم به کرمانشاه با مرحوم مسقطی و مرحوم شهاب جزایری و دیگر هنرمندان کرمانشاه دیدار داشتم.

رادیو کرمانشاه پیش از انقلاب بسیار محبوب بود و جایگاه خاصی داشت و صدایِ بزرگان زیادی از رادیو کرمانشاه شنیده می شد. این سعادت نیز نصیب بنده شده که در سفرم به کرمانشاه برنامه ای در رادیو کرمانشاه داشته باشم و برای من بسیار به یادماندنی شد. دهه هفتاد آخرین سفر من به شهر کرمانشاه بود که برای ساختن تیزر تبلیغاتی کارخانه سوسیس و کالباس به مدیریت آقای فتاحی به شهر کرمانشاه آمدم.

چه شد که به خوانندگی ترانه های کُردی روی آوردید؟

مرحوم اسماعیلی مسقطی به من پیشنهاد دادند آهنگ کُردی بخوانم. من در جواب به ایشان گفتم اگر ترانه را در اختیار من بگذارند علاقه مند هستم به زبان کُردی آهنگ بخوانم. ایشان ترانه ای به نام سلطنه را در اختیار من قرار دادند که بعد از چند بار تمرین آهنگ را خواندم. مرحوم مسقطی بعد از شنیدن صدای بنده خیلی تعجب کردند که چطور بدون داشتن لهجه و به درستی توانسته ام آهنگ کُردی بخوانم و آشنا شدن با خوانندگان کُرد از جمله اسماعیل مسقطی و شهاب جزایری و جلال الدین محمدیان این علاقه را در من بیشتر کرد.

شهاب جزایری آهنگ «شیرین شیرینه» را خواندند که جزو معروف ترین آهنگ های کُردی است و آقای محمدیان هم این آهنگ را بازخوانی کردند. بنده به برنامه رادیو دعوت شده بودم و از من خواستند یکی از آهنگ هایم را بخوانم. آنجا من به جای خواندن آهنگ خودم آهنگ شیرین شیرینه را خواندم چون برای من این آهنگ خاطره انگیز است.

شما در اینستاگرام لایوی داشتید و ابتدا به مردم شهرتان سلام کردید و آهنگ کُردی خواندید. این تعصب به شهر کرمانشاه از کجا می آید؟

بله من کُردها و موسیقی کُردی را دوست دارم و این به تعصب ربطی ندارد. با اینکه به قول مردم شهرم که می گویند «کُردی نازانم» اما بنده گویش شیرینی کُردی را دوست دارم و زمانی که با آواز خوانده می شود بسیار به دل می نشیند. موسیقی کُردی پیشینه طولانی دارد و این فقط من نیستم که موسیقی کُردی را دوست دارم. موسیقی کُردی امروزه با وجود امثال کیهان کلهر جهانی شده است. خب من اصالت خودم را دوست دارم و به آن می بالم. برای همین است که در لایوی که گفتید به همشهریان خودم سلام کردم. اتفاقاً در همان لایو وقتی آهنگ کُردی خواندم تعدادی از همشهریانم به من پیام دادند و گفتند که چقدر خوب و بدون اشتباه کُردی خواندید.

کُردها خوانندگان بزرگی همچون حسن زیرک و مظهر خالقی و حشمت لرنژاد دارند که بین مردم بسیار محبوب هستند. ارتباط شما با موسیقی کُردی چگونه است و آیا آهنگ خوانندگانی مانند حسن زیرک و مظهر خالقی را گوش می دهید؟

موسیقی کُردی را بسیار زیاد گوش می کنم. می دانم حسن زیرک در بین مردم کُرد بسیار محبوب است و مظهر خالقی هم در موسیقی کُردی بسیار خوش صدا و بی نظیر. اگر اشتباه نکنم در مراسم پیش آهنگی که در تهران برگزار می شد یکبار ایشان را دیدم. جوانی بلند قد و خوش قیافه بودند که صدای زیبایی داشتند.

البته در گذشته موسیقی کُردی فراز و فرود کمتری داشت اما بعد از انقلاب نسلی از خوانندگان و موسیقیدان های کُرد به تهران مهاجرت و تحول شگرفی در موسیقی کُردی و حتی فارسی ایجاد کردند. گروه کامکارها و سید جلاالدین محمدیان و شهرام ناظری ازجمله خوانندگانی بودند که در موسیقی کشور درخشان بودند و موسیقی کُردی را از ریتم ثابت و خسته کننده درآوردند.

به فعالیت های شما در دوبله و رادیو بپردازیم. چگونه به استعداد خود در گویندگی پی بردید و چه شد که جذب هنر دوبله و رادیو شدید؟

پدر من قاری قرآن بودند و صدای فوق العاده زیبایی داشتند. من و برادرم بسیار تحت تأثیر ایشان بودیم. خوشبختانه صدای زیبای پدر به شکل ارثی به من و برادرم رسید و همین قضیه موجب شد برادرم وارد عرصه دوبله شوند.

بعد از ایشان من هم وارد عرصه هنر شدم. در واقع ژن، استعداد و علاقه به هنر و گویندگی در ما نهادینه بود و همین علاقه و پی بردن به استعداد ذاتی باعث شد گویندگی و دوبله را به عنوان پیشه خود انتخاب کنیم؛ البته بنده ابتدا کار خود را با تئاتر آغاز کردم که آن موقع با مرحوم پرویز فنی زاده همدوره و دوست بودم. بعدها مرحوم فنی زاده به اداره فرهنگ و هنر رفتند و بنده نیز با رادیو همکاری را شروع کردم.

اول با رادیو شروع کردید و بعد به دوبله رفتید؟

خیر. بعد از تئاتر کار دوبله انجام دادم اما از آنجایی که محدودیت های دوبله برای من قابل تحمل نبود ترجیح دادم با رادیو همکاری کنم. در رادیو با آقای جلیل شهبازی در برنامه «دکتر خوش قدم» همکاری کردم. سپس آقای بهرام از من دعوت کردند که در برنامه داستان شب با ایشان همکاری داشته باشم. همکاری من با رادیو با «جانی داله» و «بابا ابر» ادامه یافت. آن زمان که برنامه بابا ابر برای کودکان تولید می شد توجهات زیادی را جلب کرد.

اولین فیلمی را که دوبله کردید، به یاد دارید؟

اولین تجربه دوبله بنده با فیلم آمریکایی «ریوگرانده» به مدیر دوبلاژی آقای هوشنگ لطیف پور شکل گرفت.

قبل و بعد از انقلاب جای کدام بازیگران ایرانی صحبت کردید؟

قبل از انقلاب سال بنده بیشتر در رادیو مشغول کار بودم. بعد از انقلاب تا سال هفتاد و سه هیچ فعالیتی در رادیو و دوبله نداشتم اما از دهه هفتاد سریال «قصه های جزیره» و سریال «ایسان» را کار کردم. در سریال ایسان به جای پادشاه صحبت می کردم البته تا بیست قسمت اول آقای ناصر احمدی به جای پادشاه صحبت می کردند اما به دلیل کسالتی که داشتند نتوانستند تا انتها با گروه کار کنند.

طی سریال جومونگ هم در رفت و آمد بودم و دائم همراه گروه نبودم. درمورد کارهای کودک هم جیمز گربه یا همان خپل را گفتم که فکر می کنم بهترین کار کودک تلویزیونی بنده به حساب می آید. «خروس پری پیرهن پری» دیگر کار کودک من است که بسیار طرفدار پیدا کرد.

فکر می کنم به کار کودک بیشتر علاقه مند هستید.

بیراه نیست اگر بگوییم بنده اولین شخصی هستم که به کار کودک و تبلیغات تلویزیون پرداخته است. در دهه چهل هیچ گونه توجهی به کار کودک نمی شد و بنده از طریق شرکت شخصی خود به صورت نوارهای کوچکی که مشکی رنگ و اندازه سی دی های الان بودند برای کودکان برنامه تولید می کردم.

قبل از وارد شدن به دهه پنجاه برای شرکت ها و کارخانه ها کارهای تبلیغاتی انجام می دادم و سبک کار بنده به صورت تبلیغات موزیکال بود که تا آن موقع هیچ کس این کار را انجام نمی داد. ازجمله کارهای بنده در آن زمان تبلیغ برای شرکت توشیبا و آبلیموی یک و یک بود و یکی از کارهای تبلیغاتی بنده برای فروشگاه جنرال موتور بود که به آن بسیار توجه کردند و آقای خیاط باشی هم طنز آن را ساختند.

در اولین کار تبلیغاتی با مرحوم نادر گلچین ترانه کار را می خواندیم و مرحوم مجتبی میرزاده با ویولن خیلی ماهرانه صدای شیهه اسب را درآورد. بعد از انقلاب دوباره سمت کارهای شرکتی رفتم و همزمان کار چند شرکت در زمینه چاپ کتاب و تولید برنامه کودک را مدیریت می کردم.

از کارهای کودک می توانم به خروس پری پیرهن پری اشاره کنم که بین بچه ها محبوب شد و چند کتاب از هرمان هسه را چاپ کردم اما متأسفانه به دلیل همزمانی با جنگ و مدیریت غلط در زمینه چاپ کتاب و نوار کاست، بنده تمام سرمایه ام را از دست دادم البته سرمایه واقعی محبت مردم است و خوشحال هستم که سرمایۀ خودم را خرج هنر کردم.

خوشبختانه بنده همزمان مشغول انجام دادن چند کار هستم و زمانی که تولید یک کار متوقف شود به کار دیگری مشغول می شوم. وقتی کارهای نشر کتاب و کاست بنده به بن بست خورد و سرمایه ام را از دست دادم، سال هفتاد و سه دوباره به رادیو و کار دوبله برگشتم و کارهای تبلیغاتی را از سر گرفتم. برای شرکت قلم چی و چند محصول معتبر تیزر ساختم و همانطور که اشاره کردم برای ساخت تیزر تبلیغاتی به کرمانشاه آمدم.

گفتید با مجتبی میرزاده همکاری کردید. از همکاری با ایشان بگویید

بله مجتبی میرزاده از دوستان من بودند که سه اثر موسیقی را برای من تنظیم کردند. ایشان در نوازندگی ویولن بسیار ماهر و درخشان بودند و چقدر حیف شد که زود از دنیا رفتند و ما نتوانستیم بیش از این صدای ویلونش را بشنویم. در همان تیزری که گفتم درآوردن صدای شیهۀ اسب با ویولن کار هر کسی نبود. مرحوم میرزاده به دلیل تبحری که در نواختن ویولن داشت با بزرگان موسیقی در ارتباط بود اما متأسفانه در مسیر اشتباهی قرار گرفت ولی آنچه از مجتبی میرزاده در یاد ما مانده هنر ایشان است؛ البته بنده به جز مرحوم میرزاده با بزرگان دیگری هم دوست بودم. با مرحوم جواد بدیعی زاده و نادر گلچین و جمال وفایی و بزرگان رادیو و دوبله نیز دوستی صمیمانه ای داشتم.

تا کنون پیش آمده است که به خاطر بی مهری و سیاست های موجود در دوبله و رادیو تصمیم بگیرید کار دوبله و رادیو را کنار بگذارید؟

بی مهری بوده اما من هرگز کار دوبله و رادیو را کنار نمی گذارم چون دوبله و رادیو برای من فقط کار نیست؛ بلکه عشق است و دست کشیدن از کاری که با عشق و علاقه انجام می دهی راحت نیست. از طرفی این بی مهری فقط شامل حال من نشده است. پیش از انقلاب نسلی مشغول کار بودند که هر کدام در هنر وزنه ای به حساب می آمدند اما به دلیل دیدگاه های بدی که وجود داشت خانه نشین شدند. در واقع بعد از انقلاب به هم نسل های من بی مهری شد و اغلب یا مهاجرت کردند یا مشغول کار دیگری شدند.

الان چند نفر از آقای گلپایگانی خبر دارند؟

ایرج اگر پسرش احسان خواجه امیری نبود الان هیچ کسی از ایشان یادی نمی کرد. تنها شانسی که ایشان آوردند این بود که پسرش در خوانندگی موفق شد و نگذاشت پدرش فراموش شود اما گلپایگانی این شانس را نیاورد که الان نه به برنامه تلویزیونی دعوت می شود و نه برنامه اجرا می کند. این بی مهری هم شامل حال بنده و باقی بزرگان دوبله و رادیو نیز شد؛ اما بزرگان را حذف و نسل جدیدی جایگزین آن ها کردند.

بنده اگر در فضای مجازی فعال هستم به این دلیل است که احساس کردم باید از طریق مجازی ارتباطم را با مردم تقویت کنم و اگر همین فضای مجازی نبود چه بسا بنده نیز فراموش می شدم.

افرادی که پیش از انقلاب در کار دوبله و رادیو کار می کردند هرکدام برای خود اسطوره ای بودند اما الان آن کیفیت را در صدا و دوبله ها نمی بینیم. علت این امر را چه می دانید؟

نسلی که پیش از انقلاب وارد کار دوبله و رادیو شدند یک استعداد ذاتی داشتند و با عشق و پشتکار کار می کردند. درست است که پیش از انقلاب از کلاس های آموزشی گویندگی خبری نبود اما مثل الان هم نبود که بعد از دوبلۀ یکی دو تا کار بیایم و به جای نقش اول صحبت کنیم. نسل گذشته چندین سال نزد بزرگان دوبله و رادیو شاگردی می کردند و بعد می توانستند به جای نقش اول صحبت کنند ولی چیزی که باعث ماندگاری نسل گذشته شد عشق به کار است.

الان همه چیز ماشینی شده و نسل جدید برای موفق شدن زحمت زیادی نمی کشد. در گذشته افرادی که تهیه کنندۀ رادیو بودند و مدیریتی برعهده داشتند در گویندگی و نوشتن هم تبحر داشتند اما الان هیچ کس سر جای خودش نیست و نسل جوان با عشق و علاقه کار نمی کند.

من انتظار داشتم شما و برادرتان، استاد «منوچهر اسماعیلی» هم در این برنامه حضور داشته باشید اما نبودید

همان موقع، شخصی با من تماس گرفتند و خواستند با برادرم صحبت کنم و برای برنامه ای به شهرم برگردم اما ایشان آن موقع بیمار بودند؛ ولی به یاد ندارم برای برنامه کنگرۀ مشاهیر که در شهرم برگزار شد از بنده و برادرم دعوت شده باشد.

در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

فعلاً بابت ویروس کرونا در خانه هستم و فرصتی دست داده استراحت کنم البته امیدوارم این استراحت، طولانی مدت نشود و زود ویروس کرونا ناپدید شود. بعد از ویروس کرونا دوباره به کار دوبله و رادیو بر میگردم و یک سری کارهای عقب مانده را انجام می دهم. البته الان در حال نگارش زندگی نامه خود هستم. نمی دانم چرا نوشتن تا این حد زمان بر است اما امیدوارم توان تمام کردنش را داشته باشم.

گفتگو: حامد مهدوی

247227